تعارض منافع یک بحث بسیار مهم و کلیدی می‌باشد که می‌توان ادعا کرد زیربنایی‌ترین مبحث در خصوص مبارزه با فساد است اما متأسفانه در کشور مورد غفلت قرار گرفته است.
برای نشان دادن ارتباط بین تعارض منافع و مبارزه با فساد، نقشه‌ای تهیه شده که الزامات پایه ارتقاء کارآمدی و مبارزه با فساد را نمایش می‌دهد. از جمله این الزامات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
برای ارزیابی این‌که از موارد و الزمات ذکر شده، چه تعداد، با چه حجم و در چه شرایطی در کشور وجود دارد از رنگ‌های مختلف استفاده شده است. مواردی که به رنگ قرمز هستند تقریباً هیچ موردی وجود ندارد و نزدیک به صفر است و اگر هم موجود باشد اجرا نمی‌شود. رنگ نارنجی مواردی که وضعیت بهتری دارند را نشان می‌دهد و رنگ زرد در حد میانه تصور می‌شود.
 
در مثال‌های زیر تعارض منافع نشان داده شده است:
تعارض منافع فقط در عرصه زندگی روزمره نیست بلکه در حاکمیت هم فراوان وجود دارد.
با مثال‌های گفته شده واضح است که هیچ فسادی رخ نمی‌دهد مگر این که از تعارض منافعی آغاز شده باشد. به عنوان مثال:
شرایطی که در آن، فرد (یا سازمانی) تحت تأثیر منفعت‌ها (ارزش‌هایی) قرار می‌گیرد که می‌تواند بر تصمیم یا رفتار حرفه‌ای وی (که نسبت به آن‌ها مسئول است) تأثیر گذارد.
صفوان شتر زیادی داشت که از کرایه دادن آن‌ها، معیشت و زندگی خود را می‌گذراند و از همین جهت به او “جمال” می‌گفتند. روزی خدمت حضرت امام کاظم (علیه‌السلام) رسید.
حضرت به او فرمود: همه چیز تو خوب و نیکو است جز یک چیز!
سؤال کرد: فدایت شوم آن چیست؟
امام فرمودند: این که شتران خود را به این مرد (یعنی هارون عباسی، خلیفه وقت) کرایه می‌دهی.
صفوان گفت: من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم. چون او به راه حج می‌رود، شتران خود را به او کرایه می‌دهم. خودم هم خدمت او را نمی‌کنم و همراهش نمی‌روم، بلکه غلام خود را همراه او می‌فرستم.
امام فرمودند: آیا از او کرایه طلب داری؟
گفت: آری.
امام فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا کرایه تو به تو برسد؟
صفوان گفت: آری.
حضرت فرمودند: کسی که دوست داشته باشد بقای آن‌ها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.
صفوان جمال بعد از این گفتگو با امام کاظم (ع)، تمامی شتران خود را فروخت. وقتی این خبر به هارون رسید، او را خواست و به او گفت: به من گزارش داده‌اند که تو شترهای خود را فروخته‌ای، چرا این کار را کردی؟
او گفت: چون پیر و ناتوان شده‌ام و غلامانم از عهده این کار برنمی‌آیند.
هارون گفت: هرگز! می‌دانم که تو به اشاره موسی‌بن‌جعفر (ع) شتران خود را فروختی. اگر حق مصاحبت تو با من نبود، تو را می‌کشتم.
(رجال‌الکشّی، ج ۲، ص ۷۴۰، ج ۸۲۸)
باب فقهی: منزوحات بئر
اگر نجاستی در چاه بیفتد چاه نجس می‌شود، اگر مرغی بیفتد چند دلو آب باید کشید. اگر الاغی بیفتد چقدر و اگر انسانی در آن بمیرد چقدر … تا آب پاک شود.
ماجرا:
در خانه علامه حلّی این ابتلا پیدا شد (نجاستی در چاه افتاد) که خواست نظر بدهد و مستقل (فارغ از نظر فقهای گذشته) روی این مسئله فکر کند. دید آن گوشه دلش تمایل دارد فتوایش این باشد که «واجب نیست»، چون منفعتش ایجاب می‌کند که واجب نباشد. ترسید فتوایی بدهد که این فتوا زبان فقه و فکر و استدلال و زبان یک فکر بی‌طرف نباشد، زبان یک فکر طرفدار باشد.
دستور داد چاه را پر کردند. خودش را از این منفعت‌طلبی آزاد کرد. بعد نشست فکر کردن، دید الان هم عقیده‌اش همین است، آن‌وقت فتوا داد.
(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۴، ص: ۴۹۳)
حضرت دو دسته تیرانداز را که ۵۰ نفر بودند روی تپه‌ای مستقر کرد و عبدالله‌بن جبیر را فرمانده آنان قرار داد و تأکید کرد تحت هیچ شرایطی (پیروزی یا شکست) پست خود را رها نکنند.
در جنگ، پرچم‌داران سپاه مکه یکی پس از دیگری کشته شدند، جنگجویان قریش متواری و قلب سپاه مکه فرو پاشید و جنگ به نفع مسلمین در حال پایان بود. تیراندازان مستقر در بالای کوه از دستور فرمانده خود تمرد کرده و به خاطر جمع‌آوری غنیمت محل نگهبانی خود را رها کردند.
خالدبن ولید که نظاره‌گر ماجرا و در پی فرصت بود، با سواران تحت امرش کوه احد را دور زد و از پشت سر مسلمانان به آنان حمله‌ور شد. صفوف مسلمین بهم ریخت و تعداد بسیاری از آنان غافلگیر و کشته شدند. همچنین شایع شد که حضرت رسول هم کشته شدند. مسلمانان روحیه خود را از دست دادند و به بالای کوه احد و اطراف پناه بردند. جنگ درنهایت با پیروزی مشرکین خاتمه یافت.
«إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً».
سوره نساء، آیه ۹۷
برداشت:
اگر نمی‌توانستید در آن زمین خوب باشید، چرا مهاجرت نکردید.
جمعی از اغنیاء، خدمت رسول خدا (ص) می‌آمدند و با او محرمانه گفتگو (نجوا) می‌کردند که هدف عده‌ای از این کار، فخرفروشی به دیگران بود. پیامبر هم با این که از این کار آن‌ها ناراحت می‌شدند، اما از روی بزرگواری، مانع آن‌ها نمی‌شدند.
تا این که آیه ۱۲ سوره مجادله نازل شد:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
اغنیاء وقتی شرایط را این‌چنین دیدند از نجوا خودداری کردند که پس از مدتی آیه بعدی نازل شد:
«إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فی‌ها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً».
سوره مجادله، آیه ۱۳
هرگونه تعلق فرد به امور دنیوی موجب می‌شود در هنگام تصمیم‌گیری، تعلقات دیگری اضافه شده و نتواند تصمیم درست و کامل‌تر را انتخاب کند و در دام مسائلی با ارزش اهمیت پایین‌تر بیفتد.
«باید مقررات را شفاف کنند، راه‌ها را کوتاه کنند، پیچ‌و‌خم‌های اداری را کم کنند. این‌که اختیار یک فعالیت اقتصادی ناگهان برگردد به یک مأموری که پشت فلان میز و در فلان اداره نشسته، که او بتواند بگوید آری یا نه، و سرنوشت یک کار را فراهم کند، این بزرگ‌ترین ضربه است.
این مأمور در معرض خطر است (تعارض منافع)، در معرض لغزش است. باید کاری کرد که این (تعارض منافع)، پیش نیاید. باید قواعد، قوانین و روش‌ها اصلاح شود و بر اساس آنچه که در اینجا هست تحقق پیدا کند».
تعارض منافع سه دسته کلی دارد: تعارض منافع فردی، سازمانی و ساختاری.
نکته: امکان حضور دو یا هر سه نوع از تعارض منافع به‌طور هم‌زمان در یک ماجرا وجود دارد.
تعارض منافع فردی یعنی تعارض منافع عالی با منافع فرد، به علت شرایط خود فرد.
از نمونه مصادیق تعارض منافع فردی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
تعارض منافع سازمانی یعنی تعارض منافع عالی با منافع سازمان، به علت شرایط سازمان.
نمونه مصادیق:
تعارض منافع ساختاری یعنی تعارض منافع عالی با منافع فرد یا سازمان، به علت شرایط ساختاری.
تعارض منافع ساختاری دو دسته است:
 
تعارض وظایف با نفع به دو قسمت تقسیم می‌شود:
و در بخش سازمانی مانند:
نکته: در این تعارض منافع، عدم تفکیک میان قاعده‌گذار، کارشناس، ناظر و مجری مشاهده می‌شود.
وظایفی که به فرد داده می‌شود با هم در تعارض هستند و هم‌زمان نمی‌توان وظایف را با هم داشت. به عنوان مثال:
هدف از نمودار رسم شده، مقابله با آسیب‌های تعارض منافع است که با دو منطق کلی ۱) تأثیر بر تصمیم فرد و ۲) تأثیر بر قواعد بازی می‌توان این کار را انجام داد.
 
منطق اول که بر تصمیم فرد تأثیر می‌گذارد از طریق ۱) راهبردهای شفافیت یا ۲) تغییر وزن کفه‌ها است.
راهبرد شفافیت اصلی‌ترین، ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای مقابله با بخش عظیمی از تعارض منافع است.
راهبرد شفافیت دو نوع است:
فردی که مسئولیت حاکمیتی را می‌پذیرد، وظیفه دارد با پر کردن فرمی، کلیه اموال و دارایی‌های خود و یا حتی خانواده‌اش را نوشته و تحویل دهد. با این کار مردم متوجه تعلقات او شده و تصمیمات او را رصد می‌کنند که آیا تصمیمی که گرفته بخاطر منفعت شخصی بوده یا خیر.
تفاوت اقرار با افشاء در این است که در اقرار وقتی تعارض منافع برای فرد بوجود می‌آید، او مکلف است که گزارش دهد.
تجربه بین‌المللی:
اطلاعات اقرار و افشاء از طریق و یا مسئولیت خود فرد اعلام می‌شود. به این صورت که ابتدا به یک نهاد مشخص دولتی اعلام شده، سپس مطالب تجمیع (و رفع اشکال) می‌شود و در نهایت به صورت یکپارچه و در محل (سایت) مشخصی به عموم مردم ارائه می‌شود.
نمونه مصادیق افشاء (اعلام منافع):
نمونه مصادیق اقرار (اعلام تعارض منافع):
مقایسه دو قسم راهبرد شفافیت
وقتی شرایطی ایجاد شود که منافع فردی از جمله دوستان و نزدیکان (حب قرابت‌ها)، علاقه‌های شخصی (حب دنیا)، شغل (حب جاه و مکان) و درآمد و دارایی (حب مال) را بر حُسن انجام وظیفه کاری، عدالت، منافع عامه و بیت‌المال ترجیح داد، فساد رخ می‌دهد.
هر فردی که بخواهد تخلفی را انجام دهد، ناخودآگاه یا آگاهانه تحلیلی انجام می‌دهد. در این تحلیل فرد، احتمال کشف تخلف و مجازات آن را با احتمال عدم کشف تخلف و منفعت تخلف مقایسه می‌کند و هر کدام از این دو وزن بیشتری داشت، آن را انتخاب می‌کند. در سیاست‌گذاری برای کاهش تخلف،‌ باید مجازات کشف تخلف و احتمال کشف تخلف را افزایش و منفعت تخلف را کاهش داد.
راهکارهایی که برای هر کدام از این موارد می‌توان به‌کار برد:
 
پیرامون Blind Trust
کلیات قاعده:
Blind Trust در نظام حقوقی Common Low است. شخصی Trustor، اموالی را به یک یا چند شخص دیگر موسوم به Trustee می‌سپارد و شرط می‌کند که این اموال به نفع یک یا چند شخص دیگر اداره شوند.
مالک Trust هیچ اطلاعی از محل سرمایه‌گذاری و هلدینگ‌های Trust نداشت و هیچ حقی برای دخالت در تصمیم‌گیری و مدیریت اموال را ندارند.
به عنوان سازوکار حاکمیتی:
Blind Trust شرط ورود به رده‌های مشخصی از حاکمیت است. مسئولین دارایی‌های خود را به نهاد حاکمیتی مشخصی می‌سپارند. سپس آن نهاد املاک را تبدیل و مدیریت می‌کند. مسئول تا پایان مسئولیت، از دارایی‌های خود بی‌خبر است.
تجربیات بین‌المللی:
از جمله کشورهایی که از این سازوکار استفاده می‌کنند اسپانیا، فرانسه، انگلستان، لهستان و کره جنوبی می‌باشد.
تحلیل قاعده از نظر فقهی:
از مهم‌ترین راهبردهایی که بر تصمیم قواعد تأثیر می‌گذارد، ۱) محدودیت یا ۲) تغییر بازی است.
راهبرد محدودیت
محدودیت یعنی حذف امکان به‌جود آمدن تعارض منافع.
محدودیت دو نوع است:
پیرامون سلب صلاحیت (Recusal and routine withdrawal)
سلب صلاحیت یعنی افرادی که از طرف حاکمیت فعالیت می‌کنند، بایستی به هر نحوی از مشارکت در آن دسته از اقدامات حاکمیتی که در آن تعارض منافع فردی داشته باشد، کنار گذاشته شود.
نمونه مصادیق:
تجربیات بین‌المللی:
اسپانیا، پرتغال و فرانسه دارای قوانین بسیار جزئی پیرامون سلب صلاحیت هستند.
راهبرد تغییر بازی
منظور از تغییر بازی یعنی تصمیم‌گیری به‌گونه‌ای باشد که تعارض منافع به‌طور کلی مرتفع شده و گاهی به موافق منافع تبدیل شود.
نمونه مصادیق:
 
سازوکار تعارض منافع ۹ کشور اروپایی در یکی از اسناد OECD مورد بحث قرار گرفته است. راهکارهایی که در این کشورهای اروپایی برای منطق تأثیر بر تصمیم و تأثیر بر قواعد مورد استفاده قرار می‌گیرد شامل موارد زیر می‌باشد:
 
منبع: اندیشکده شفافیت برای ایران

source

توسط ecokhabari