Wp Header Logo 2.png

به گزارش تجارت‌نیوز، گفتگو با محمود واعظی را بخوانید؛

آقای واعظی! رهبری در بیاناتی که در روزهای بعد از انتخابات داشتند توصیه و پیام زودهنگامی به مجلس دوازدهمی ها کردند، آیا می‌توانیم این‌طور برداشت کنیم که این توصیه، آغازی برای برخورد با جریان افراطی بود؟

ایشان تذکر دادند. برخی از این منتخبان خودشان خیلی زود و با ادبیات بسیار سخیف شروع به درگیری کردند، آنهم مجلسی که اکثریتش دست اصول‌گرایان است و خودشان معتقدند که مجلس قبلی انقلابی بوده و با انتخابات اخیر انقلابی‌تر هم شده‌ است.

اگر شروع مجلسی این‌طور باشد، که شروع خوبی نیست، ولی همان‌طور که عرض کردم این‌ها به این ادبیات و زبان سیاسی عادت کرده اند و تا امروز از این زبان و ادبیات در خالص‌سازی و یکدست سازی و حذف افراد سود برده‌اند. وقتی کسی در خط حذف قرار می‌گیرد، دیگر انتها ندارد، فقط نوبتی است.

ما برجام را به نیت این‌که تحریم‌ها را از اقتصاد کشور بزداییم شروع کردیم، بحث کردیم و جلو رفتیم. به نظرم با هنرمندی و هوشمندی تیم مذاکره کننده با رهبری دکتر ظریف و هدایتی که دکتر روحانی داشتند و با هماهنگی‌هایی که با مقام معظم رهبری انجام می‌شد نتیجه داد. برجام از آنِ آقای روحانی یا دولت نبود بلکه مختص کل کشور بود.

براین اساس من فکر می‌کنم رهبری نگرانند. مردم با وجود تمام فشارهای رسانه‌های خارجی برای عدم مشارکت در انتخابات، به آن‌ها توجه نکردند و آمدند. من به عنوان کسی که به بسیاری از موارد انتخابات منتقد هستم، ولی معتقدم آن چه که مربوط به رسانه‌های خارج است و تلاششان برای این‌که مردم بیرون نیایند، شکست خورد، البته ما هم پیروز نشدیم.

 

اشاره کردید که خالص سازی انتها ندارد، فکر می‌کنید دایره خالص سازی در حال حاضر حلقه نزدیک به این خالص سازها رسیده و جریان تا حذف خودی‌هایشان پیش رفته‌است؟

با خودی‌هایشان که خیلی زودتراز این‌ها شروع کرده‌بودند. از زمانی که دکتر لاریجانی را رد صلاحیت کردند و یک سری افراد شاخص اصولگرا دیگر هیچ جایگاهی در این جریان نداشتند، حذف خودی‌ها شروع شد. امروز مدام این حلقه محاصره در حال تنگ‌تر شدن است که خطری بسیار جدی است.

ما کشوری هستیم که جمعیت عظیمی با تفکرات مختلف داریم، هر چه این حلقه تنگ‎تر شود تصمیم‌گیری‌ها از خواست مردم دورتر می‌شود. فکر می‌کنم اشکالی که یکدست سازی و خالص سازی دارد اول این است که نمی‌شود تصمیم درست گرفت و دوم این که تا در مجموعه‌ای تضارب آرا و دیدگاه‌های مختلف نباشد، بهترین تصمیمات بیرون نمی‌آید و ضعف‌های خودشان را نشان نمی‌دهند.

نمونه‌اش همین ۳۰ ماه گذشته بود. از زمانی که این دولت آمده کمتر مسائلی است که برای مردم شفاف شود، حتی یک فسادی مثل چای دبش که به این بزرگی بود و اگر هر دولت دیگری بود بساطی برایش راه می‌افتاد، خیلی زود سر و ته‌اش را هم آوردند.

 

طی این سی ماه، دولت هر جا کم می‌آورد یا به مشکلی بر می‌خورد توپ را در زمین دولت آقای روحانی می‌اندازد. شما از این که دائما دولت متبوعتان مورد هدف قرار می‌گیرد، چه حسی دارید؟

متاسفانه دلیلش این است که این دولت در سیاست خارجی، اقتصاد، معیشت مردم، مسائل فرهنگی و.. دستاوردی نداشته و زمانی‌که کسی دستاورد ندارد راهی جز فرافکنی ندارد.

در ابتدا این‌ها می‌خواستند بین دولت خودشان و دولت آقای روحانی دوقطبی‌سازی کنند، اما با سکوتی که دولت آقای روحانی و خود ایشان کرد، عملا چیزی که طراحی کرده بودند ناکام ماند. آنها می خواستند این ناکارآمدی را با دعوا و دوقطبی بین دولت آقای روحانی و رئیسی پنهان کنند، اما این طراحی از بین رفت.

مردم دیدند که چیزی در مقابل این دولت نیست که مانعش شود و همه ارگان‌ها از جمله صداوسیما و … در خدمت دولت هستند اما دولت نمی‌تواند دستاوردی داشته باشد و فقط برای این که افکار عمومی را منحرف کنند مرتب دارند به دولت قبل برمی‌گردند.

عمر یک دولت چهار سال است که در حال حاضر بیش از دو سال و نیمش گذشته و یک سال و نیم آن باقی مانده است. این دولت یا رییس جمهوری که خودش رییس یک قوه بوده و در شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و… حضور داشته و مشکلات کشور را هم می‌دانسته، اگر می‌دانست نمی‌تواند در چند ماه اول مسیر کشور را تغییر دهد و مشکلات را حل کند، خب اجازه می‌داد یک نفر دیگر بیاید، این مسائل را حل کند. لذا من فکر می‌کنم که مردم هم دیگر این بهانه ها را نمی‌خرند و اگر ماه های اول می‌خریدند حالا دیگر نمی‌خرند. به نظر من نوعی فرافکنی است.

 

یکی از چالش‌های بزرگ دولت آقای روحانی ماجرای برجام بود و یکی از انتقاداتی که ایشان به مجلس قبلی داشت، مصوبه اسفند ۱۳۹۹ بود، این مصوبه چه قدر به این توافق ضربه زد؟ آیا واقعا طوری که نمایندگان مجلس مدعی هستند آن مصوبه باعث شد جلوی جریان غرب‌گرای گرفته شود؟ منفعت و ضررش برای چه کسانی بود؟

در سیاست خارجی چیزی که مهم است منافع ملی و امنیت ملی است. یک سیاستمدار و یک دیپلمات هنرش در این است که از روابط خارجی در راستای اهداف کشور در بخش منافع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی استفاده کند. ما چرا مذاکرات برجام را شروع کردیم؟ برجام به خودی خود معنی نداشت.

ما برجام را به نیت این‌که تحریم‌ها را از اقتصاد کشور بزداییم شروع کردیم، بحث کردیم و جلو رفتیم. به نظرم با هنرمندی و هوشمندی تیم مذاکره کننده با رهبری دکتر ظریف و هدایتی که دکتر روحانی داشتند و با هماهنگی‌هایی که با مقام معظم رهبری انجام می‌شد نتیجه داد.

برجام از آنِ آقای روحانی یا دولت نبود بلکه مختص کل کشور بود و ما باید به عنوان دستاوردی که نظام مان داشت به آن افتخار می‌کردیم، اما متاسفانه برجام را جناحی کردند، برجام تحریم ها را بر می‌داشت و همان زمانی که تحریم برداشته شد شما آثارش را در رفت‌وآمدهای خارجی، سرمایه گذاری‌ها، آمدن شرکت‌ها و کاهش نرخ تورم به تک رقمی دیدید.

این ها در اتاق فکرشان گفتند اگر برجام موفق شود و ادامه پیدا کند این توفیق برای دولت آقای روحانی می‌شود و مجبوبیتش افزایش می‌یابد، پس شروع کردند به زدن برجام که اوجش هم همان چیزی بود که شما به درستی اشاره کردید؛ یعنی قانونی که در مجلس گذاشتند.

یک دوره‌ِ برجام در دوران اوباما بود. نمی‌خواهم بگویم هر آن‌چه توافق کرده بودیم ۱۰۰ درصد انجام شد اما پیشرفت‌هایی داشت، و به نظر من که سال‌ها کار سیاست خارجی کردم به هر حال آن‌چه مذاکره شد و روی کاغذ آمد و توافق شد، هم برای نظام، هم برای دولت و هم برای تیم مذاکره کننده و وزارت خارجه یک افتخار است. این مصوبه مجلس این دستاوردها را خراب کرد.

از طرف دیگر اسرائیلی ها از روز اول مذاکرات مخالف بودند که این توافق به نتیجه برسد اما دولت اوباما تصمیم گرفت که بیاید و توافق‌نامه امضا شد. وقتی آقای ترامپ روی کار آمد با نفوذی که اسرائیل بر ترامپ داشت ( داماد ترامپ نزدیکی بسیار زیادی با اسرائیلی‌ها و صهیونیست‌ها داشت) بالاخره این اتفاقات افتاد و او از برجام خارج شد. وقتی هم که او از برجام خارج شد شرایط تغییر کرد و فشارها افزایش یافت.

آن زمان ما فکر می‌کردیم ممکن است راه‌هایی وجود داشته باشد، اما به دلیل شهادت حاج قاسم سلیمانی عملا به طور کلی بحث مذاکره و احیای برجام در دولت آقای ترامپ کنار گذاشته شد، تا این که بایدن آمد.

او که روی کار آمد زمینه برای احیای برجام هموار شد، چون یکی از قول هایی که خودِ آقای بایدن در مبارزات انتخاباتی اش به مردم داده بود، احیای برجام بود. ما دنبال این بودیم که این اتفاق بیفتد، اما آن قانون مانع این کار شد.

حتی زمانی هم که آن قانون مصوب شد ما بازهم تسلیم نشدیم که بگوییم نمی‌شود برجام را احیا کرد، چون مردم مان به علت تحریمی که بر اقتصاد و سایر امور اثر داشت، داشتند هزینه می‌پرداختند و مسئله مهم برای ما این بود.

بر این اساس ما مذاکرات را دنبال کردیم و در اسفند ۹۹ تمام توافقات برجام و تیمی که با سرپرستی دکتر عراقچی رفتند، کار را تمام کردند و بیانیه‌ای که باید دو وزیر خارجه می‌خواندند (وزیر خارجه ما و اتحادیه اروپا) با چند پرانتزی که باید توافق می‌کردیم انجام شد. آقای روحانی هم همان زمان اعلام کرد اگر به ما اذن دهند می‌توانیم همین فردا توافق را امضا و اعلام کنیم و بعد هم گفتند همه چیز برجام تمام شده و فقط یک امضا مانده‌است. روی این حساب به نظرم آن قانون مانع بزرگی ایجاد کرد.

کسانی که برجام را متوقف کردند تفکرشان در زمان آقای رئیسی پایدار شد و پرونده برجام را به کسی تحویل دادند که همیشه در کنار آقای جلیلی به عنوان مخالفین سرسخت برجام معروف بودند. بحث این‌جاست که برجامی که بعد از مرداد ۱۴۰۰ که دولت آقای روحانی رفته و تا این حد توصیفات منفی از این آقایان در این چند سال درباره‌اش شنیدیم امروز دست این‌هاست و می‌توانستند با دو خط نوشتن از آن خارج شوند، اما رفتند چند دور مذاکره کردند و این همه قول دادند و پیغام فرستادند.

ما می‌گوییم این برجام که تا این اندازه می‌گفتند یک جسد متعفن است و فقط سرتاپا ضرر برای کشور است را چرا تا حالا حفظ کرده‌اند؟ امروز ما می‌گوییم با توجه به این‌که این‌ها نتوانستند مذاکره کنند همین اسم «برجام» خودش باعث شده که خیلی اتفاقات علیه ما نیفتد.

من سوالم این است که پس برجام بد نیست، برجامِ آقای روحانی بد بود و برجام دولت آقای رییسی خوب است؟ تا به حال آقای امیرعبداللهیان ۳۰ مصاحبه انجام داده است که ما آمادگی داریم و اگر انعطاف نشان دهند ما مذاکره را انجام می‌دهیم. اگر اشتباه نکنم یک بار هم درشهریور سال پیش همه خبرنگاران را جمع کردند و گفتند که همه چیز آماده است و توافق می‌شود. می‌خواهم بگویم که اصل مخالفت با برجام مخالفت با این بود که جلوی برخی فعالیت‌های دولت آقای روحانی گرفته شود.

 

برجامِ رئیسی چرا به هیچ سرانجامی نمی‌رسد؟ شما هم‌چنان موانع را داخلی می‌بینید یا این که امروز غرب و روسیه و چین مانع این امضای نهایی شده‌اند؟

دو بحث است؛ اولین نکته این است که اینها وقتی پرونده را تحویل گرفتند اعتقادشان بر این بود که بروند از طرف مقابل امتیاز بیشتری بگیرند و بگویند که آقای عراقچی و تیم وزارت خارجه آقای دکتر روحانی نمی‌توانست از منافع کشور درست حفاظت کند و ما رفتیم و مذاکره کردیم و این امتیازات بیشتر را گرفتیم، اما رفتند و ۱۲ بند را در جلسه‌ای که با ۴+۱ داشتند مطرح کردند و با یک عکس‌العمل جدی هم از سوی اروپایی‌ها و هم از سوی چین و روسیه مواجه شدند.

بعد هم روسیه و چین آمدند گفتند همین چیزهایی که گرفته‌اید را تیم گذشته با هوشمندی به دست آورده‌ است و اگر حالا بهم بزنید نه تنها این ۱۲ بند را نمی‌توانید بگیرید بلکه حتی چیزهایی که تیم قبلی گرفته‌اند را هم نمی‌توانید بگیرید و یک مقدار از وقت کشور و تیم مذاکره کننده صرف این موضوع شد.

 

چه کسانی پشت این تفکر بودند؟

آن موقع پشت این تفکر خودِ آقای باقری با همان تیمی که مخالف برجام بودند، قرار داشتند. این افراد در دوران آقای روحانی خیلی سخنرانی می‌کردند. آرام آرام که اطلاعاتشان بیشتر شد و مذاکراتی انجام دادند به همان چیزی که آقای عراقچی رسیده بود، قانع شدند.

یکی از بندهای آن را مذاکره کرده بودند اما آمریکایی‌ها هنوز در داخل کشورشان نتوانسته بودند بسترش را به وجود بیاورند. با این وجود تیم مذاکره کننده دولت رئیسی زودتر و قبل از این که اقدام شود، محتوای آن را علنی کرد، لذا آمریکایی هم گفتند ما این موضوع را روی کاغذ با شما توافق نکرده‌ایم و قبول نداریم درصورتی که توافق ما آن زمان دو بخش داشت چیزهایی که روی کاغذ بود و چیزهای دیگری که بالاخره Gentleman’s Agreement بود که قبول کرده بودند به عنوان حسن نیت انجام دهند.

بالاخره این دولت خوب آگاه شد همین چیزهایی که دارند می‌گیرند خیلی از مشکلات کشور را می‌تواند حل کند و راه‌های جدیدی را برای ما در دنیا باز کند و بسیاری از تحریم‌ها برداشته می‌شود. بعد سیگنالی آمد که اروپایی‌ها زمستان سختی خواهند داشت، چون نمی‌توانند گاز روسیه را به دلیل جنگ اوکراین دریافت کنند، لذا شما می‌توانید در زمستان از اروپایی‌ها و امریکایی‌ها امتیاز بیشتری بگیرید که خلاصه همین عامل و عوامل دیگری که ایجاد شد و مقداری هم همین اختلافاتی که در داخل بین برخی از عناصر جبهه پایداری که در گذشته خیلی مخالفت کرده بودند و حالا دوباره مخالفتشان شروع شده بود، در نهایت باعث شد آن‌ها از توافقی که کرده بودند عقب نشینی کنند.

این اول بی اعتمادی شد. بعد از این هرچه تیم مذاکره کننده ایران علامت دادند و پیغام فرستادند آن‌ها را باور نکردند و گفتند ما یک بار با شما تا یک جایی آمدیم و وقتی دولت تا یک جایی به تفاهم می‌رسد باید بر اساس این تفاهم کاررا پیش ببریم، نمی‌توانیم با شما تفاهیم کنیم، برویم به کشور خودمان بگوییم با شما تفاهم کردیم و بعد شما نظرتان تغییر کند. این‌جا اعتماد بین طرفین از دست رفت. اعتماد نقش بسیار تعیین کننده‌ای در مذاکره و تجارت دارد و زمانی که از دست می‌رود نتیجه‌اش این می‌شود. حالا هر چه زمان می‌گذرد از ارزش برجام کم می‌شود.

 

پیروزی احتمالی ترامپ ممکن است که برجام را کلا به خاطره‌ها بسپارد؟

این فرد اصلا قابل محاسبه نیست. او فردی است که ممکن است هرکاری انجام دهد. همین‌قدر که می‌توانم بگویم می‌شود با این فرد توافق کرد، با همین قدرت هم می‌توانم بگویم که وقتی او بیاید دوباره همه چیز برمی‌گردد به سال ۹۷ و آن سخت‌گیری‌ها و تحریم‌های آن‌چنانی و فشارها و مصاحبه‌های بسیار تند و …

لذا اصلا نمی‌شود روی مسائل سیاسی امریکا حساب کرد می‌توان روی بخشی که مربوط به سیستم است حساب کرد، اما چیزی که به شخص آقای ترامپ مربوط می‌شود، خیر. او حتی با این‌که چهار سال سابقه ریاست جمهوری دارد باز هم فردی است که قابل محاسبه نیست.

همان‌طور که گفتم دنبال فرافکنی بودند. ما یک حسابی داشتیم که این حساب را آقای نوبخت در سازمان برنامه و بودجه و آقای اکرمی در خزانه باز کرده بودند، این حساب هم برای تمام پروژه‌هایی بود که بالای ۹۰ درصد اقدام شده بود.

از شش – هفت ماه قبل از پایان دولت دکتر روحانی گفته بودند پروژه‌هایی که بالای ۹۰ درصد است و مشکلشان با پول اضافه حل می‌شود را نگذاریم برای دولت بعدی و این پروژه‌ها را تمام کنیم که به نظرم تصمیم درستی هم بود. برای این‌که کشور دچار مشکلات زیادی است آمدیم یک حساب در خزانه برای این پروژه‌ها باز کردیم.

دکتر روحانی یک تیمی را از وزارت‌خانه‌های مختلف و سازمان برنامه و خزانه وزارت اقتصاد تعیین کرد و گفت همه این پروژه‌ها تا این اندازه هزینه دارد و معادلش بودجه‌ای را تخصیص دادند. آن‌ها در استان‌ها و وزارت‌خانه‌های مختلف قطعی می‌کردند که فلان پروژه دو ماه تا سه ماه دیگر تمام می‌شود ومی‌نوشتند و زیرش را هم امضا می‌کردند و آقای نوبخت تایید می‌کرد و من می‌فرستادم برای آقای روحانی و آقای روحانی اجازه می‌داد که بودجه این کار از حساب خزانه برداشته شود.

من همزمان که این نامه را برای آقای روحانی می‌نوشتم اعلام می‌کردم که در خزانه چه مقدار پول است، تا این که دو تا سه هفته مانده بود که دولت تمام شود، یک نامه آمد و من در نامه آخر نوشتم که آن حساب خالی شده است و ایشان هم برای آقای نوبخت نوشت که حالا خزانه خالی است و اگر می‌توانی این مورد را از جای دیگر تامین کن. این گروه بعد از این که سرکار آمدند چون عجله داشتند که مطالب منفی را علنی کنند این نامه‌ای را که من برای آقای دکتر نوبخت امضا کرده بودم را خبری کردند و من هم همان موقع مصاحبه کردم و دلیلش را گفتم.

ببینید در خزانه که از قبل پول نیست خزانه همان طور که پول‌های مختلف از مالیات و عوارض و … می‌آید پر می‌شود و در آخر ماه هم از آن حقوق داده می‌شود یا به پروژه‌ها تخصیص داده می‌شود و دوباره ماه بعد پول می‌آید و این‌طور نیست که یک حسابی باشد که خالی شده باشد و همین حالا هم این طور است و حتی با مرداد ۱۴۰۰ فرق نکرده است. اول ماه پول وارد می‌شود و آخر ماه هم مقداری که باید حقوق داده شود حقوق داده می‌شود.

زمانی که ما سرکار آمدیم ذخایر اسکناس ارزی در داخل کشور، حدود ۲۰۰-۳۰۰ میلیون دلار بود و وقتی که ما تحویل دادیم فکر می‌کنم، این اسکناس یورو و دلار در بانک مرکزی حدود ۲۰-۳۰ برابر شد و این یکی از افتخارات ماست، که روزی که دولت را تحویل دادیم یک رقم بسیار بالایی اسکناس در بانک مرکزی بود. رییس کل بانک مرکزی قبلی که خیلی از این دعواها خبر نداشت در یک مصاحبه‌ای گفت که ما در هیچ زمانی ذخایر ارزی نقدمان به اندازه امروز نبوده است.

 

دولت آقای رییسی مدعی بود که دولت‌مردان آقای روحانی در مرداد ۱۴۰۰ به ایشان گفته‌اند که تورم به ۱۰۰درصد می‌رسد، قیمت دلار بالا می‌رود و ادعاهایی ازاین نوع، آیا فضا سازی بود یا واقعیت داشت؟

فضاسازی است. متاسفانه به نظرم برخی اطلاعاتی که به جناب آقای رییسی می‌دهند درست نیست و به همین دلیل ایشان بارها در مصاحبه‌ها مطالبی گفته‌اند که با مطالبی که کابینه در دوهفته قبل گفته بودند یا دو هفته بعد گفته‌اند متفاوت است. ایشان مطالبی را مطرح می‌کنند که اصلا واقعیت ندارد. از طرف دیگر برخی مطالب وجود دارد که به گفته‌های این و آن ربطی ندارد. ما در بانک مرکزی مرتب و ماهیانه تورم را گزارش می‌دادیم و این‌ها مدتی بود که این‌ کاررا متوقف کرده بودند و دوباره شروع کردند.

از طرفی مرکز آمار سازمان برنامه بودجه هر ماه آمار تورم را می‌دهد و می‌توانیم به آمار مراجعه کنیم. نرخ دلار هم مشخص است. آن زمان تورم نزدیک ۴۰ و خرده‌ای بود و همه چیز روشن است. این‌ها چون چند ماه اول با این که تلاش کردند نتوانستند، تورم را پایین بیاورند، گفتند وقتی تحویل گرفتیم تورم ۶۰ درصد بوده و حالا ۴۶ درصد است که بلافاصله دکتر نوبخت توییت کرد و جوابشان را داد و روی جواب دکتر نوبخت چیزی نگفتند هرچند اگر دوباره چیزی اتفاق بیفتد می‌گویند، چون فکر می‌کنند اگر چیزی که غلط است را تکرار کنند نشانه درست بودن و حقانیت آن است. همه این آمارها روشن است.

به نظرم چون آن‌ها هدف گذاری کرده بودند و نتوانستند انجام دهند، پای دولت قبل را وسط کشیدند تا به مردم بگویند خیلی چیزی فرقی نکرده و دولت قبل هم همین مشکلات را داشته، در صورتی که مردم خودشان بهترین قاضی هستند.

 

آقای واعظی! چرا آقای روحانی حقوق وزرا را کم‌تر از حق قانونیشان پرداخت می‌کرد؟

ایشان در دولت بحثی را مطرح کرد و گفت که در حال حاضر با توجه به تحریم، وضعیت طبقه متوسط و حقوق بگیر خوب نیست و دولت باید از خودش شروع کند، لذا ایشان در آن زمان گفتند که من مصلحت نمی‌دانم که اعضای دولت بالای ۱۰ میلیون حقوق بگیرد. آن زمان از اعضای دولت ما برخی اعضای هیئت علمی بودند که حقوق معمولیشان قبل از این که عضو دولت شوند ۱۴-۱۵ میلیون تومان بود یا در برخی شرکت‌ها بودند یا جایی مدیر عامل بودند که حقوق عادی شان ۱۲-۱۳ میلیون تومان بود.

ماهم در دولت استقبال کردیم و برای ۴-۵ سال حقوقمان زیر ۱۰ میلیون تومان بود. ما می‌خواستیم با مردمی که تحت فشارند هم‎دردی کنیم. البته طبیعی است که کسی که وزیر است بالاخره مخارجی دارد که فرد عادی ندارد انتظاراتی در خانواده و فامیل از او دارند که از فرد معمولی ندارند و فشار روی این افراد زیاد است ولی ایشان می‌گفت باید بگذارید کمی فشار روی شما بیاید که مقداری بیشتر متوجه شوید مردم چه قدر تحت فشارند.

 

خود ایشان هم همین مقدار می‌گرفت؟

بله آن چیزی که ما می‌دانیم همین بود.

 

می گفتند آقای روحانی ساعت ۱۰ صبح می‌رفت سرکار و ۴ بعدازظهر هم به خانه می رفتند. (ادعای منتقدان دولت روحانی)

این یکی از بی انصافی‌هایی است که من نمی‌دانم چه کسی و چطور آن را خبرسازی کرد. یکی از دوستانمان این موضوع را دنبال کرد چون خودش در ریاست جمهوری بود و می‌دید که دکتر روحانی بعد از نماز صبح نمی‌خوابد و این عادت اوست و او بعد از نماز صبح راه می‌افتاد و می آمد به دفتر ریاست جمهوری.

آن فرد تا جایی این موضوع را دنبال کرد که در نهایت به فردی رسید. آن فرد گفته بود این موضوع را از زبان فلان دوستم که خانه‌اش در نیاوران است شنیده‌ام که از پنجره خانه اش بر خیابان اشراف دارد و اسکورتی می‌بیند که همیشه ساعت ۸ونیم، ۹ می‌آید از آن‌جا رد می‌شود لذا این اسکورت باید اسکورت آقای روحانی باشد.

ما می‌گوییم این برجام که تا این اندازه می‌گفتند یک جسد متعفن است و فقط سرتاپا ضرر برای کشور است را چرا تا حالا حفظ کرده‌اند؟ سوالم این است برجامِ آقای روحانی بد بود و برجام دولت آقای رییسی خوب است؟

درحالیکه معلوم است خانه آقای روحانی کجاست، کسی که خانه‌اش آن جاست نمی‌رود نیاوران که راهش را ۶-۷ کیلومتر دور کند و بیاید ریاست جمهوری. معلوم نیست آن اسکورت برای چه کسی بوده است. لذا اول موضوع این بود، اما کسانی که به دنبال تخریب و نشان دادن ناکارآمدی دولت بودند، به این داستان دامن زدند. به نظرم یکی از ظلم‌هایی که به ایشان شد این موضوع بود.

معمولا در ریاست جمهوری این دوره که من خودم هم حضور داشتم ما تا ساعت ۹ و ۱۰ شب تلفن و جلسه داشتیم و تا آن موقع درگیر بودیم. من معمولا ساعت ۱۰ آن کارتابل‌هایی که باید رییس جمهور می‌دید را می‌آوردم و بخش‌های مهمش را می‌دیدم و کارهایش که انجام می‌شد معمولا ساعت ۱۱ ونیم بود بعد هم می‌فرستادم برای دفتر ایشان که آن موقع رفته بود.

صبح معمولا ۷ونیم می‌آمدم و ایشان زودتر از من هم می‌آمد. تابستان‌ها هم که حدودا ساعت ۶ می‌آمد و من ساعت ۸ دستورات ایشان و دستوراتی که شب قبل روی کارتابل گذاشته بودم را ابلاغ می‌کردم.

بسیاری از جلسات ما با رییس جمهور و ملاقت‌های ایشان ۸ صبح بود، لذا فکر می‌کنم این از چیزهایی بود که درست نبود. به قدری حجم کاری رییس جمهور زیاد بود که اصلا نمی‌شد آن ساعت‌ها بیاید و برود.

روزهای عادی که به همین نحو بود ولی ما حتی روزهای پنج‌شنبه که وزارت‌خانه‌ها تعطیل بودند هم همیشه از صبح تا شب با آقای روحانی سرکار بودیم، حتی روز جمعه ما بسیار با هم تماس می‌گرفتیم و فقط ۳-۴ بار من و آقای روحانی برای مسائلی که پیش می‌آمد باهم تماس می‌گرفتیم به علاوه این که با وزرا هم تماس‌هایی انجام می‌شد.

 

آقای واعظی! دلتان برای پاستور تنگ شده است؟

خیر، خیلی سخت بود خوش‌حالم از این که توفیقی به من داده شد که برای خدمت گزاری به مردم کار کنم. تجربه بسیار گران‌بهایی برایم بود ولی دوران سختی بود. کسی از کار و این که استراحت نداشته باشد، کم بخوابد، کنار خانواده‌اش نباشد خسته نمی‌شود اما دروغ‌ها و تخریب‌ها آن هم نه از بی بی سی و ایران اینترنشنال و رسانه‌های معاند خارجی، بلکه از سوی دوستان، خسته کننده است، لذا حالا فکر می‌کنم که بازنشسته شده‌ام و کافی است. هرکسی یک دوره‌ای دارد.

 

این‌که می‌گفتند آقای روحانی به وزرایشان وقت ملاقات نمی‌داد یا به سختی وقت ملاقات می‌داد را شما که از نزدیک با آقای روحانی در ارتباط بودید و در دفتر ریاست جمهوری بودید چنین دیدید؟

وزرا که می‌خواستند ملاقات کنند حتما جلسه ملاقات برگزار می‌شد و تماس تلفنی هم داشت. ایشان یک اخلاق دیگر هم داشت این‌که همیشه بعد از جلسات دولت یا جلساتی که عصرها بود و جلسه‌ دیگری بعد از آن نبود، می‌نشستند و هر کسی کاری داشت انجام می‌دادند.

آقای روحانی اهل گعده نبود و وزار را صدا نمی‌کرد که باهم بنشینند و گعده کنند، چون با آن حجم کاری فرصتش را نداشت. فکر می‌کنم این هم یکی از برنامه‌های همان اتاق فکرهایی بود که هر زمان دنبال یک چیزی بودند برای این‌که او را تخریب کنند.

 

می‌خواهیم پشت صحنه استعفای آقای ظریف را از زبان آقای واعظی بشنویم.

یک ماه قبل از آن استعفا، حاج قاسم سلیمانی هماهنگ کرده بود که آقای بشاراسد به تهران بیاید و درباره این موضوع با آقای روحانی صحبت کرده بود. به دلیل شرایط خاص سوریه و به دلیل مسائل امنیتی اجازه نمی دادند زمان ورود و خروج ایشان از تهران خبری شود و فیلم و خبرش باید زمانی منتشر می شد که ایشان به سوریه بازگشته بود. یک ماه قبلش وقتی به آقای روحانی می‌گویند، او این موضوع را به آقای ظریف انتقال می‌دهد که شما هم در آن ایام تهران باشید که این ملاقات انجام شود و این چیزی بود که بین آقای ظریف و دکتر روحانی برای آن ملاقاتی که اول قرار بود انجام شود هماهنگ شده بود.

به دلیل اتفاقاتی که در سوریه افتاد آقای بشار اسد با حاج قاسم تماس گرفته بود که نمی‌تواند بیاید. در این میان حاج قاسم با آقای روحانی یک صحبتی داشته که قرار است فردی که مربوط به بخش مذهبی جایی است بیاید شما را ببیند اما اول خدمت مقام معظم رهبری می‌رسد و نزدیک ظهر می آید که شما را ببیند. چنین گفتگویی هم در این مابین صورت گرفته بود. تا این که حاج قاسم تماس می‌گیرد و می‌گوید: آقای روحانی آن موضوعی که باهم صحبت کردیم فردا انجام می‌شود و شما فردا ظهر وقت بگذارید. آقای روحانی فکر می‌کند این همان ملاقات با فرد مذهبی است.

آن روز صبح ما به جلسه دیدار با معاونین و وزیر در وزارت اقتصاد رفته بود، جلسه ساعت ۱۱ تمام شد و وقتی از جلسه خارج شدیم دکتر روحانی مرا صدا کرد و گفت که به ساختمان قرمز می‌روم، مهمانی می‌خواهد بیاید، شما هم بیایید.

آن جا من پرسیدم که چه کسی است و ایشان گفت نمی‌دانم. همین که داشتیم با هم صحبت می‌کردیم از دوربین دیدیم که حاج قاسم و بشار اسد از دفتر رهبری قدم‌زنان می‌آیند، آقای روحانی به من گفت که شما سریع به استقبالش بروید، خودش هم رفت سراغ عبایش.

من به استقبال ایشان رفتند و بعد آقای روحانی هم آمد. این مقدمه را گفتم که بگویم که آقای روحانی نمی‌دانست که قراراست آقای بشاراسد بیاید و با مهمان دیگر اشتباه گرفته بود، من هم که اصلا نمی‌دانستم برنامه چیست، یک ساعت قبل فهمیده بودم و زمانی هم که بشار اسد آمد آقای حاج قاسم مترجم بود، من و آقای روحانی هم نشسته بودیم. چون در ملاقات رهبری تعداد افراد زیاد بودند، ایشان تصمیم گرفت که بلافاصله از آن‌جا به فرودگاه برود چون ترسید که خبرش بروز پیدا کند. این کل قصه‌ای بود که اتفاق افتاد.

آقای ظریف که متوجه شد فکر کرد عمدا به ایشان نگفته اند و بدون این که با من یا آقای روحانی صحبت کند شب چیزی را توییت کرد و استعفا داد. ما گفتیم که قصه این طور بود. آقای روحانی به آقای ظریف گفت که من اگر می‌خواستم نگویم دفعه پیش هم نمی‌گفتم و اصلا چه دلیلی دارد من بخواهم چیزی را از شما پنهان کنم، مگر ما چیزی را از شما پنهان کرده‌ایم؟ لذا ایشان قدری برای این اتفاق ناراحت شد و اصلا انتظار نداشتیم استعفا دهد.

 

این که گفته می‌شود آقای روحانی حافظه خیلی قوی‌ای دارند همین‌طور است؟

بله ایشان انصافا گزارش‌هایی که برایشان می‌فرستادیم را خیلی با دقت می‌خواند و خوب می‌فهمید و وقتی ایشان در جلسه با وزرا، کارشناسان و معاونین و .. بحث می‌کرد می‌فهمیدم که قدرت تجزیه و تحلیل و فهمش در موضوعاتی که حتی برخی شان مسائل اقتصادی یا فنی است بسیار زیاد است.

وزرا که می‌خواستند با آقای روحانی ملاقات کنند حتما جلسه ملاقات برگزار می‌شد و تماس تلفنی هم داشت. آقای روحانی اهل گعده نبود و وزار را صدا نمی‌کرد که باهم بنشینند و گعده کنند، چون با آن حجم کاری فرصتش را نداشت. فکر می‌کنم این هم یکی از برنامه‌های همان اتاق فکرهایی بود که هر زمان دنبال یک چیزی بودند برای این‌که او را تخریب کنند.

از طرف دیگر وقتی چیزی را می‌خواند که ۱۰ – ۲۰ سال پیش خوانده یا شنیده باشد، خیلی خوب به خاطر می‌آورد و هنوزهم همین‌طور است. او حرفی را که می شنود هیچ وقت یادش نمی‌رود و به موقع هم استفاده می‌کند. آقای روحانی ذهن بسیار فعالی دارد مثلا در جلسات که همه حرف‌های مختلف می‌زدند من گاهی فکر می‌کردم چه‌طور می‌خواهد این‌ها را جمع بندی کند، اما او جمع بندی بسیار خوبی انجام می‌داد. به نتایجی هم که می‌رسید، روی آن‌ها می‌ایستاد، که به نظرم رییس جمهور باید این‌طور باشد. باید بتواند خودش تصمیم بگیرد و روی حرف‌هایش بایستد و تحت تاثیر یک صحبت و یک نوشته و دیدگاه و تصمیماتش را تغییر ندهد.

 

می‌گویند آقای روحانی متکبر است، شما قبول دارید؟

آقای روحانی ظاهری دارد که هر کسی از بیرون می‌بیند فکر می‌کند مثل افراد عصا قورت داده است، اما وقتی شما به ایشان نزدیک شوید می‌بینید که کاملا متفاوت است و اصلا این طور نیست که بخواهد قیافه بگیرد. اتفاقا خیلی هم خوش برخورد و گرم هستند. هم مقداری خودشان باعث شدند چنین تصویری ساخته شود، مقداری هم به این تصویر دامن زده‌اند.

 

من چند اسم می‌خوانم یک جمله کوتاه درباره‌ شان بگویید.

بیژن نامدار زنگنه

باهوش و پرتلاش

 

علی اکبر صالحی

مهربان و مردم‌دار و به حرفه خود مسلط

 

محمد جواد ظریف

یک دیپلمات حرفه‌ای

 

اسحاق جهانگیری

انسان معتدل

 

حسن قاضی زاده هاشمی

بسیار پرکار و باهوش

 

علی جنتی

خیلی مسلط و معتقد بر فکری که دارد و خیلی رک

 

آیت الله جنتی

انسان بسیار صادق و زندگی بسیارمحقرانه ولی از نظر فکری مقابل پسرش

 

عباس آخوندی

انسانی که رفیق است و روش مدیریتی‌اش با خیلی‌ها فرق دارد.

 

علی ربیعی

کسی که مسائل را خوب تحلیل می‌کند.

 

محمد نهاوندیان

کسی که برمسائل اقتصادی و مذهبی اشراف دارد.

 

محمدباقر نوبخت

بسیار مودب، متواضع و مهربان

 

علی اکبر ناطق نوری

بامعرفت، مردم‌دار و رفیق

 

محمدجواد آذری جهرمی

جوانی که با عملکردش توانست نشان دهد در این کشور جوان‌ها هم می‌توانند موفق شوند.

 

محمود واعظی

شما بگویید…(خنده)





منبع :


خبر آنلاین





source

ecokhabari.com

توسط ecokhabari.com