شایانیوز- وقتی صحبت از تاریخ جنایت واقعی می شود، جان وین گیسی به عنوان یک متجاوز سریالی، شکنجه گر و قاتل به خصوص قاتل کابوس وار برجسته می شود. او لباس دلقک می پوشید و در میهمانی ها برای کودکان اجرا میکرد؛ روش او برای کشتن نیز ابتدا جلب اعتماد مردان و پسران از طریق پول و محلی برای زندگی بود. سپس آنها را مورد تجاوز قرار داده و تل میرساند و در زیر خانه خود دفن میکرد.
جسمی زخمی و روحی پاره با کودکی پر آزار
جان وین گیسی ملقب به دلقک قاتل در 17 مارس ۱۹۴۲ در شیکاگو، آمریکا متولد شد. گیسی در خانواده ای متولد شد که پدرش یک فرد الکلی بود که خانوادهاش را مورد آزار جسمی قرار میداد. او در دوران کودکی مدام مورد آزار جسمی و روحی از سمت پدرش قرار می گرفت. همچنین جان در کودکی چندین بار مورد آزار و اذیت جنسی واقع شده بود و از ترس پدرش، این موضوع را برای همیشه پنهان کرد. بسیاری معتقدند اولین نقطه عطف شخصیت جان وین گیسی، رفتار های پدرش با او بوده که در نهایت جان را تبدیل به یکی از بی رحم ترین قاتل های زنجیره ای کرد.
طعم گس خون در نخستین قتل دلقک!
پرونده دلقک قاتل با اولین قتل که به صورت اتفاقی صورت گرفت شروع شد. در تاریخ ۳ ژانویه ۱۹۷۲ جان پس از یک مهمانی تصمیم گرفت پسری که در کنار ترمینال بود را به خانه دعوت کند تا شب را در خانه جان سپری کند. زمانی که صبح روز بعد فرارسید، جان شاهد اتفاق عجیبی بود که زندگی اش را عوض کرد. پسری که جان به خانه اش دعوت کرده بود پس از اینکه صبحانه دو نفره درست کرده بود با چاقوی آشپزخانه به اتاق خواب جان رفت. پس از اینکه به صورت اتفاقی چاقو افتاد و دست جان را برید، با زخمی شدن جان گیسی، او خشمگین شد و با ضربات متعدد، آن پسر را به قتل رساند و در خانه اش زیر بتن دفن کرد.
اما نکته اساسی در قتل اول جان گیسی زمانی بود که پس از دستگیری گفت: وقتی اولین قتل خود را انجام دادم و به نفس نفس زدن او در زمان مرگ گوش میدادم، یک ارگاسم بیحس کننده را تجربه کردم، آن زمان بود که فهمیدم مرگ نهایت هیجان است. هیولای قاتل با این اتفاق کاملا شکل گرفته بود.
گویی بیماری پدر به فرزند نیز سرایت کرده بود و او اما از بیماری انحراف جنسی رنج میبرد. به مردان و پسران علاقه داشت؛ با استفاده از مشروبات الکلی یا با پرداخت پول تلاش می کرد آنها را متقاعد به انجام کاری ناشایست بکند.
قاتلی با لبخند دائمی
اولین قتل باعث شد تا جان وین گیسی با لبخند ترسناکی که همیشه بر لب داشت تا زمان دستگیری 33 نفر را به شکل وحشتناکی به قتل برساند. جان 26 نفر از آنها را در سراسر خانه از جمله پارکینگ، حیاط ، دیوارهای پذیرایی و زیرزمین دفن و بقیه افراد را در رودخانه رها کرد.
در نهایت جان در 21 دسامبر 1978 پس اینکه روبرت پیسِ 15 ساله مفقود شد، دستگیر شد. داستان از این قرار بود که جان مالک یک شرکت ساختمان سازی بود که از طریق دعوت کاری مناسب به افراد و کشاندن آنها به خانه اش، آنها را به قتل میرساند اما روبرت که آخرین مقتول بود باعث دستگیری شیطان شد.
روبرت در روز گم شدنش به مادر خود گفته بود که امروز با یک پیمانکار درباره یک فرصت شغلی عالی صحبت خواهد کرد که در همان روز ناپدید شد. پس از گزارش مادر روبرت، پلیس به جان مشکوک شد و پس از بررسی خانه او جرم جان را آشکار کرد. با دستگیری جان او فورا به قتل بیش از 30 نفر اعتراف کرد.
اسکیزوفرنی پارانوئید هم مانع از اعدام نشد
با شروع دادگاه به درخواست وکیل مدافع، گیسی بیش از سیصد ساعت را با پزشکان مرکز اصلاح و تربیت گذراند. او آزمایشهای روانشناختی مختلفی را در مقابل هیئتی متشکل از روانپزشکان انجام داد تا که مشخص شد او دارای اختلال شخصیت چندگانه و مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید است. او سرانجام در 10 مه 1994 اعدام شد.
source