شفقنا- حضرت آیت الله جوادی آملی گفتند: اگر کلام زینب است، با سیاست، همراه بود؛ اگر عرفان زینب است، با سیاست، همراه بود؛ و اگر صبر و بردباری زینب است، با استقامت همراه بود؛ و این می شود زینب کبری. این است که عقیله بنی هاشم می تواند سندی باشد برای حوزه های علمیه.
به گزارش شفقنا، حضرت آیت الله جوادی آملی در بیست و ششمین اجلاسیه نشست دوره ای اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم که در تاریخ 16 آبان 1403 برگزار شد؛ سخنرانی کردند.
ایشان در این جلسه در بخشی از سخنان خود با اشاره به سالروز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ابراز داشتند: عید پربرکت میلاد عقیله عرب و عجم، عقیله بنی هاشم، زینب کبری سلام الله علیها را به پیشگاه حضرت ختمی امامت و دودمان وحی و نبوت و شما وارثان قرآن و عترت و حافظان قرآن و عترت و معلمان قرآن و عترت و مبلغان قرآن و عترت، تهنیت عرض می کنیم.
ایشان بیان داشتند: وجود مبارک زینب کبری سلام الله علیها بهترین، عالی ترین و پرتوفیق ترین اسوه برای آسیب دیدگان فلسطین، غزه و لبنان و … بودند و هستند چرا که هر کس ناله ای بکند، می گوید «یا زینب» صبر و بردباری و استقامت این بانو برای همه آسیب دیدگان، الگو است. گرچه از ذات اقدس اله باید مسألت بکنیم هر چه زودتر اسرائیل را به عذاب الیم گرفتار کند و صهیونیست را ریشه کن نماید و شرّ آنها را به خودشان برگرداند؛ ولی می دانیم اگر حوزه و دین نباشد، همین درندگی هست. آنچه جامعه را عاقل و عطوف می کند، مراکز فرمان الهی است. همین گفته های الهی، که قیامتی هست؛ برزخی هست؛ انسان نابود نمی شود؛ نمی پوسد؛ از پوست به در می آید؛ … این حرف ها انسان را زنده نگه می دارد. انسان مطمئن است کاری که امروز انجام داد، فردا نتیجه اش را می بیند؛ وقتی بداند که هرگز از بین نمی رود، مواظب کارها و رفتار خودش است.
ایشان راجع به شخصیت حضرت زینب سلام الله علیها، اظهار داشتند: همه ما شنیدیم و در کتاب ها دیدیم در کوفه عبیدالله بن زیاد به حضرت زینب سلام الله علیها چندین زخم زبان زد؛ از جمله گفت «کیف رأیت صنع الله بأخیک»؛ با این بیان می خواست حضرت سلام الله علیها را که مجروح بود، مجروح تر کند؛ اما حضرت فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» ما جز زیبایی ندیدیم، این کلام یک تو دهنی عبادی سیاسی است.
ایشان افزودند: مستحضرید که ذات اقدس اله فرمود ما یک ملک داریم که آسمان و زمین است؛ یک ملکوت داریم که درون اینها است؛ ملکوت را فقط انبیاء و اولیای خاص می بینند؛ آن هم به ارائه الهی. ارائه از آن سوی است و رؤیت از سوی انبیا و اولیا است؛ که فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾. فرمود ما باطن عالم را نشان ابراهیم دادیم و او به آسانی آتش را استعمال کرد. او از آن طرف وارد آتش شد و ما از این سو گفتیم ﴿یا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيم﴾ اینها کار ملکوتی است. هم به او نشان دادیم که آسیب نمی بیند؛ هم به نار دستور دادیم که گلستان باشد. این ابراهیم خلیل است که اهل رؤیت است؛ اما به ما دستور دادند که اهل نظر باشیم. بین نظر و رؤیت، در عرب، بین نگاه و دیدن در عجم، خیلی فرق است. گاه نظر، به رؤیت می رسد و گاهی هم نمی رسد. فرمود شما نگاه کنید تا شاید برسید.
حضرت آیت الله جوادی آملی در ادامه بیان داشتند: آنچه که بهره ما است و در قرآن کریم به آن ترغیب شدیم، نظر است. فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ﴾ اما درباره ابراهیم خلیل قرآن به گونه دیگری سخن می گوید، درباره پدر ما ابراهیم علیه السلام است که سخن از رؤیت می شود. در این کتاب آمده است شما بچه های ابراهیم خلیل هستید. «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ﴾ شما بزرگ زاده هستید؛ خودتان را ارزان نفروشید. شما پیغمبرزاده اید. ﴿ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ» چرا خودتان را ارزان می فروشید؟ چرا پی این و آن می روید؟ ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلا﴾. خداوند متعال می فرماید شما آقازاده و پیغمبرزاده اید؛ پدر شما ابراهیم است؛ و ما ملکوت را نشان پدرتان دادیم؛ شما هم نگاه نکنید، بلکه ببینید. ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ نظر است؛ که گاه به رؤیت می رسد و گاه نمی رسد. ملکوت، باطن عالم است و وجود مبارک عقیله عرب و عجم، عقیله اسلامی، عقیله مسلمانان، زینب کبری صلوات الله و سلامه علیها اهل ملکوت بود.
ایشان افزودند: در قرآن کریم آمده است وقتی انسان مؤمن است و می میرد، فرشته با ادب نازل می شود و احترام می کند ﴿الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾ ما خبر نداریم مؤمنی که در حال موت است، چه حالی دارد. اما این آیه می فرماید مؤمن که از دنیا می رود، ما از ملکوت، به حضور او فرشته می فرستیم، سلام عرض کند؛ احترام کند و جانش را بگیرد. ما نمی بینیم که چه موجوداتی در آن لحظات آمدند؛ تنها می بینیم که جسدی سرد شد. در کربلا عده زیادی بودند که جزو این آیه شریفه بودند. نه تنها سیدالشهدا علیه السلام و قمر بنی هاشم، بلکه همه شهدا از کودک و بزرگ اینچنین بودند. آنها کسانی بودند که به بهترین وجه جان دادند؛ و در هنگام قبض روح آنها دسته دسته فرشتگان آمدند؛ همه آنها را زینب کبری سلام الله علیها می بیند؛ پس چگونه نگوید «ما رأیت الا جمیلا». این فخر نیست؟! برای هر پیغمبری فخر است. از آن سو برای هر یک از اولیا هم این مطلب فخر هست؛ زینب کبری آن را هم می بیند برای قبض روح کسانی که راه را بستند و بیراهه رفتند؛ کسانی که راه گناه را طی کردند، می بیند که ملائکه برای آنها هم می آیند اما ﴿ وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريق﴾ زینب کبری آنها را می بیند که ملائکه به صورت آنها سیلی می زنند. پس چرا نگوید «ما رأیت الا جمیلا». اگر قرآن نگفته بود، مطلب دیگری بود؛ اما هر دو را قرآن گفته است؛ کربلا هم ظرف سیلی زدن بود؛ هم ظرف عرض ادب بود؛ و زینب کبری سلام الله علیها هر دو را دید. اگر چه زینب تنها شد؛ و بنا بر گفته همه محققین، «ثم رقت و بکت»؛ چرا که جنبه عاطفه است؛ اما در جواب «کیف رأیت صنع الله بأخیک» باید عقیلانه حرف بزند و بفرماید: «ما رأیت الا جمیلا» در کربلا هر چه دیدیم، به نفع ما بود؛ هم آن سیلی زدن ها؛ هم آن عرض ادب ها و احترام ها.
ایشان خاطرنشان کردند: این است زینب کبری، که امام سجاد علیه السلام درباره ایشان می فرماید: «أنت بحمد الله عالمة غیر معلمه» یعنی در مکتب معلمی الهی درس خوانده است. این کار ولایی و سیاسی زینب کبری است؛ او با کلامش دهان ابن زیاد را بست. در صف شما هر چه دیدیم، به نفع ما بود؛ و هر چه در صف خود دیدیم، به نفع ما بود. «ما رأیت الا جمیلا» و درست گفت. و این می شود رؤیت ملکوتی زینب. چون مشاهده کرد و این جمال و جلال را دید.
ایشان در ادامه بیان کردند: زینب کبری سلام الله علیها چند کار عمیق سیاسی و علمی انجام داده است؛ چه اینکه برابر کلام قرآن، هم عارفانه سخن گفت و هم متکلمانه. عبیدالله بن زیاد پرسید آن جوان کیست؟ گفتند «علی بن الحسین» است. گفت علی بن الحسین را که خدا در کربلا کشت. منشا این حرف ها را باید دانست که از کجا در آمده است. باید دانست که اموی ها، جبر را تبلیغ و تفویض را خفه می کردند؛ تا به این ترتیب، همه نقص ها و نقض های حکومتی را بر عهده قضا و قدر الهی بگذارند. اموی ها این کار را پیش گرفتند و تا حدودی هم موفق شدند؛ و ابن زیاد نیز بر اساس همین تفکر، گفت «علی بن الحسین را که خدا در کربلا کشت».و دیگر نگفت سپاهیان ما او را کشتند. زینب کبری سلام الله علیها فورا برای ابطال جبر فرمود: او را خدا نکشت؛ بلکه لشکریان شما و فتنه شما علی بن الحسین را کشتند. اینجا حضور فلسفی سیاسی عقیله بنی هاشم است. آنجا حضور کلامی ولایی عقیله بنی هاشم است. این می شود زینب کبری؛ بحث صرف صبر کردن نیست، صرف صبر، انسان را عقیله بنی هاشم نمی کند. زینب کبری بطلان جبر را تصریح کردند.
ایشان خاطرنشان کردند: اگر کلام زینب است، با سیاست، همراه بود؛ اگر عرفان زینب است، با سیاست، همراه بود؛ و اگر صبر و بردباری زینب است، با استقامت همراه بود؛ و این می شود زینب کبری. این است که عقیله بنی هاشم می تواند سندی باشد برای حوزه های علمیه. چرا که هم متکلمانه حرف زد؛ هم عارفانه سخن گفت و هم صبورانه تحمل کرد.
source