Wp Header Logo 459.png

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – سید حیدر حکیم: برخی افراد در آن زمان تعبیرهای درستی از حوزه ی نجف اشرف نمی‌کردند و معتقد بودند که حوزه صامت، بی‌زبان و الکن است اما شهید حکیم تاکید داشتند که حوزه ی نجف اشرف، صمود و مقاوم و استوار است و با تلاش‌های اعاظم و بزرگان خود توانست علی‌رغم فشار و کشتارهای رژیم، حوزه را در آن زمان مستحکم نگه دارد.

  • پشت ترور، زرقاوی قرار داشت، عملیات انتحاری را القاعده و لجستیک را هم یکی از افسران بعثی انجام داد

 

به گزارش شفقنا، حضرت آیت الله سیدمحمد باقر حکیم، رییس شهید مجلس اعلای شیعیان عراق،  عالمی مردمی و تاثیرگذار در جریانات سیاسی عراق بود. او نزد آیات عظام سید یوسف حکیم، سیدابوالقاسم خویی و سیدمحمدباقر صدر تلمذ کرد و در سن بیست و پنج سالگی از سوی آیت الله یاسین به درجه اجتهاد نائل آمد. در بنیانگذاری «حزب الدعوه الاسلامیه»، مشارکت و همواره در کنار اشتغالات علمی و دینی به سیاست نیز توجهی خاص داشت؛ همین امر سبب شد در مدت اقامت در عراق سه مرتبه از سوی ماموران حزب بعث دستگیر و در آخرین مرتبه محکوم به اعدام شود که پس از گذراندن ۱۸ ماه زندان در پی صدور عفو عمومی رهایی یافت و چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ناگزیر رهسپار ایران شد.

آیت الله حکیم در سال ۱۳۸۲ از طریق مرز میان ایران و عراق وارد شهر بصره شده و مورد استقبال مردم عراق قرار گرفت و چند روز بعد در یک استقبال کم نظیر وارد شهر نجف اشرف شد و در کمتر از ۳ ماه، در تاریخ ۷ شهریور سال ۸۲ پس از اقامه نماز جمعه در حین خروج از مرقد مطهر حضرت امام علی (ع) در یک عملیات تروریستی به شهادت رسید.

خبرنگار شفقنا در سال ۱۳۹۱ به مناسبت  اول رجب مصادف با نهمین سالگرد شهادت آیت الله محمد باقر حکیم با فرزند ایشان درباره دیدگاه های شهید و زندگی ایشان به گفت وگو پرداخت.

حجت الاسلام والمسلمین سید حیدر حکیم در کنار تحصیلات حوزوی به فعالیت های فرهنگی اجتماعی اشتغال دارد و پروژه ی عظیم فرهنگی شهید محراب را سرپرستی می کند. او  معمولا با رسانه ها گفت و گو نمی کند و کمتر رسانه ای می شود .

سید حیدر حکیم در گفت وگو با شفقنا به سابقه، استقامت و مجاهدت های پدر و سایر انقلابیون در مبارزه با رژیم بعث اشاره و یادآور شد: شهید حکیم مبارزه با رژیم بعث و سرنگونی این رزیم بعثی را واجب شرعی می‌دانست و تاکید داشت که اگر هیچ کس هم به کمک او نیاید، تا آخرین نفس در راه خدا جهاد خواهد کرد.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید حیدر حکیم درباره دیدگاه شهید حکیم درباره تحزب گرایی بیان کرد: در سال ۶۰ میلادی تشکلی به نام حزب دعوه وجود داشت که بعد از حدود دو سال از تشکیل آن، به این نتیجه رسیدند که علما نباید وارد حزب شوند زیرا عالم، ادامه دهنده راه رسول‌الله (ص) و ائمه (ع) است و نباید وارد تشکلی مانند حزب شود که آن حزب آنها را هدایت کند. به همین دلیل، شهید صدر و شهید حکیم در آن زمان از حزب خارج شدند.

او با اشاره به رابطه شهید سید محمد باقر صدر و شهید حکیم، این رابطه را ورای رابطه شاگرد و استادی دانست و گفت: میان این دو بزرگوار، نامه‌نگاری های بسیاری صورت می‌گرفت که در این نامه‌ها بیشتر به مساله ولایت فقیه اشاره می‌شد.

حکیم افزود: بعد از قضیه اربعین حسینی در عراق، شهید حکیم محکوم به حبس ابد شد، اما بعد ایشان از زندان بیرون آمد‌. در ایام قبل از شهادت آیت‌الله صدر، شهید حکیم را در خانه حصر کردند و در این زمان بود که وی نامه‌های خود را خطاب به شهید صدر می‌نوشتند؛ البته ناگفته باقی نماند که آیت‌الله صدر اصرار فراوان داشتند که شهید حکیم از عراق خارج شوند تا بتوانند نهضت را ادامه دهند اما شهید حکیم در آن زمان قبول نکردند، تا اینکه بعد از شهادت آیت‌الله صدر، از عراق خروج کردند.

او با اشاره به هجرت آیت‌الله حکیم از عراق یادآور شد: در آن زمان شهید حکیم شدیدا زیر نظر ماموران امنیتی قرار داشت و قاعدتا به سختی می‌توانستند از عراق خارج شوند اما با تدبیری که داشتند، فضا را به گونه‌ای نشان می‌دادند که گویی قصد اقامت همیشگی در عراق را دارند،‌ در حالی که به دنبال پاسپورت جعلی هم بودند. نزدیک به ماه شعبان بود که به خانواده اعلام کردند که قصد دارند ماه مبارک رمضان را در شمال عراق به سر ببرند، از همان جا قصد خروج از عراق را کردند و ما به سمت سوریه راه افتادیم. در این دوران پس از خروج،  آقایان از حزب می‌آمدند و از ایشان می‌خواستند که ریاست حزب را بر عهده بگیرد اما همانطور که پیش از این هم بیان شد، شهید حکیم  معتقد بودند که فعالیت در حزب با جایگاه فقیه سازگاری ندارد و فقیه نمی تواند حزبی به مفهوم معمول آن شود.

او افزود: علی‌رغم دعوتنامه‌های فراوان از کشورهایی نظیر پاکستان و هند، شهید حکیم به دعوت امام خمینی (ره)، لبیک گفت و از راه مرز و کشور ترکیه به ایران وارد شد. در آن زمان دو هفته از شروع جنگ می‌گذشت لذا شهید مدنی به دستور امام، مامور تهیه خانه‌ای برای خانواده شهید حکیم در منطقه جماران شد. به همین خاطر تا زمان تهیه خانه، ما سه روز در خانه شهید مدنی در تبریز اقامت کردیم و بعد از آن به سمت تهران راه افتادیم که در این زمان ملاقات شهید حکیم و امام (ره) صورت گرفت. در این ملاقات امام راحل به ایشان فرمودند که شما از خانواده مرجعیت هستید و خود نیز عالم هستید، بنابراین شما می‌توانید یا کار خود را به عنوان یک عالم در ایران و در قم بدون دردسر ادامه دهید یا اینکه راه جهادی و مبارزه خود را در پیش بگیرید که شهید حکیم هم بیان کردند که در عراق ظالمی وجود دارد که باید عراق را از سیطره و ظلم او رها سازیم، لذا با عنوان مبارز با رژیم صدام به به سمت مجاهدین و تشکیلات جهادی رفتند که تا مجلس اعلاء پیش رفت و کار ادامه یافت.

فرزند آیت الله حکیم، شروع درگیری رژیم بعثی با پدرش را از زمان سیدمهدی حکیم دانست و تصریح کرد: در آن زمان سیدمهدی حکیم از جمله مراجعی بود که بسیار قوی کار می‌کرد لذا رژیم، وی را به عنوان جاسوس معرفی و محکوم کرد و از اینجا درگیری بعث با آیت‌الله حکیم آغاز شد.

او با اشاره به انگیزه آیت‌الله حکیم از بازگشت به عراق و آینده‌ای که وی برای عراق بعد از صدام متصور بود، گفت: شهید حکیم از بین رفتن رژیم بعثی را واجب شرعی می‌دانستند. در زمانی که قطعنامه ۵۹۸ اعلام شد، بسیاری از آقایان سیاسی ناامید شده و پناهنده کشورهای اروپایی شدند و مسایل سیاسی را رها کردند اما شهید حکیم در اولین سخنرانی خود بعد از قطعنامه اعلام کرد که کار ما به عنوان ملت عراق و جنگ با رژیم بعثی تازه شروع شده است و اگر همه شما بروید و من تنها بمانم، به تنهایی برای ساقط کردن رژیم بعثی پیش خواهم رفت و این مبارزه را همانند نماز، واجب می‌دانم و معتقدم که نماز چه با جماعت و چه به صورت فرادا باید ادا شود.

به گفته فرزند آیت‌الله حکیم، ایشان نوعی آزادگی در زیر پرچم اسلام را خواستار بودند؛ البته عراق با داشتن قومیت‌ها و مذاهب متنوع نمی‌تواند جمهوری اسلامی را که امید آن را دارد، در عراق پیاده کند اما می‌تواند به یک نوع آزادگی دست یابد، بنابراین سعی داشتند تا با وجود اکثریت مردم مسلمان در عراق، حاکمیت اسلام را به عراق بازگردانند.

او یادآور شد: شهید حکیم علی‌رغم استقبال و اصرار میلیون‌ها نفر از مردم، به سمت بغداد نرفتند و نجف اشرف را مکان زندگی خود قرار دادند زیرا تاکید داشتند که فقط برای خدمت و تحقق آرمان‌ها به عراق آمده‌اند و به دنبال جاه و مقام و پست نیستند، بنابراین در ۱۴ خطبه‌ای که قرائت کردند، چارچوب حکومت و آنچه باید در عراق وجود داشته باشد را تبیین کردند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حکیم، تلاش‌های پدر بزرگوارشان را در تلاش برای عراق بدون رژیم بعثی و همت به تعالی عراق به گونه‌ای دانست که آیت‌الله العظمی سیستانی بعد از شهادت ایشان در دیداری که به مناسبت میلاد پربرکت امیرمومنان علی (ع) با مردم صورت گرفت، بیان کردند که من عید ندارم و لبخند ندارم چرا که آیت‌الله حکیم با شهادت خود، بار سنگینی را بر دوش ما گذاشت.

او خاطرنشان کرد: روش و منش آیت‌الله حکیم به گونه‌ای بود که تنها به عراق فکر نمی‌کرد بلکه در مورد مشکلات کشورهای دیگر نظیر پاکستان و هند و بحرین نیز مشورت‌هایی با سران کشورها انجام می‌داد. به طوری که در دیدار چهار ساعته خود با حافظ اسد، کمتر از یک ساعت به مشکلات عراق پرداخت و بیشتر صحبت‌های خود را به مسایل جهان اسلام و خاورمیانه و مسایل مهم منطقه معطوف کرد.

حکیم به نقش عمده شهید حکیم درباره تقریب مذاهب و فرق اسلامی نیز اشاره و خاطرنشان کرد: ایشان نقشی عمده در مجمع جهانی اهل بیت داشتند و کتابی هم در مورد وحدت اسلامی دارند که دیدگاه‌های خود را در مورد مذاهب اسلامی بیان کرده‌اند.

او هم‌چنین با اشاره به ارتباط آیت‌الله حکیم با امام موسی صدر، یادآور شد: همانطور که قبلا هم بیان کردم؛ ایشان وقتی در نجف بودند، با امام موسی صدر و شهید صدر رفاقت‌های بسیاری داشتند. همچنین وقتی به لبنان می‌رفتند با علمای لبنان هم ارتباط نزدیکی داشتند چرا که مادر ایشان متولد جبل‌العامل هستند و پدر پدری و مادر مادری ایشان در لبنان دفن هستند.

حکیم با تاکید بر اینکه شهید صدر همواره سعی می‌کردند تا طلبه‌ها را جذب حوزه کرده و به مناطق دیگر بفرستند، تصریح کرد: اوج تاثیرگذاری حوزه در زمان آیت‌الله حکیم بود زیرا حدود ۷هزار طلبه در حوزه درس می‌خواندند که البته ۸۰ درصد آنها عراقی نبودند، اما با فشار رژیم بعثی و اخراج طلاب یا به شهادت رساندن آنها، این تعداد به ۷۰۰ نفر رسید. اما بعد از سقوط رژیم و در حال حاضر حدود ۷ هزار طلبه در نجف اشرف مشغول تحصیل هستند؛ البته در حال حاضر حوزه نجف غیر از حوزه زمان آیت‌الله حکیم است، زیرا طلبه‌های آن اکثرا عراقی هستند و ۸۰ درصد جمعیت طلاب را تشکیل می‌دهند.

او به نظرات شهید حکیم درباره تاثیرات آینده حوزه نجف در جهان تشیع ‌نیز اشاره کرد و گفت: برخی افراد در آن زمان تعبیرهای درستی از حوزه ی نجف اشرف نمی‌کردند و معتقد بودند که حوزه بی‌زبان و الکن  است اما شهید حکیم تاکید داشتند که حوزه ی نجف اشرف، صمود و مقاوم و استوار است و با تلاش‌های بزرگان خود توانست علی‌رغم فشار و کشتارهای رژیم، حوزه را در آن زمان مستحکم نگه دارد.

فرزند شهید حکیم در پاسخ به این سوال شفقنا که نگاه پدرش درباره عزاداری اباعبدالله (ع) چگونه بود و آیا همیشه ایشان در زمان خواندن مقتل منقلب می‌شدند؟ یادآور شد: شهید حکیم بعد از رحلت مرحوم مقرم که نویسنده مقتل بود، خواندن مقتل امام حسین(ع) را شروع کرد؛ البته این مقتل در مسجد ارک تهران و مسجد امام رضا (ع) و در قم نیز خوانده می‌شد زیرا ایشان اعتقاد و علاقه بسیار شدید عاطفی نسبت به اهل بیت (ع) داشتند و وقتی یادی از اهل بیت همانند حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) می‌شد، بسیار منقلب می‌شدند و وقتی به لحظات شهادت می‌رسیدند، حال ایشان دگرگون می شد و این منقلب شدن هم به هیچ عنوان تصنعی نبود بلکه چند نفری هم نمی‌توانستیم ایشان را آرام کنیم. ایشان در عین حال به مستحبات و خواندن قرآن اهتمام می‌ورزیدند و سعی داشتند تا هر روز یک جزء از قرآن را تلاوت کنند، هم‌چنین به ملاقات با مردم و بیان مشکلات مردم و دیدارهای حضوری معتقد بودند لذا سعی داشتند تا در مجالس و مناسبت‌های مذهبی حضور یافته و ضمن عزاداری یا مولودی خوانی برای امامان معصوم (ع)،‌ به سخنان مردم نیز گوش دهند.

او با اشاره به دقت نظر شهید حکیم امور منزل نیز گفت: ایشان از لحاظ حفظ اخلاق داخل منزل بسیار منضبط و دقیق بودند و موعظه عملی ایشان بیش از موعظه لفظی بود. به نحوی که به هیچ کدام از فرزندان نمی‌گفتند که برای من آب یا چای بیاور، هیچ کدام از ما را به زور برای نماز صبح بیدار نمی‌کردند، مگر اینکه خودمان از ایشان می‌خواستیم، حتی وقتی یک ساعت قبل از نماز صبح بلند می‌شدند، به گونه‌ای رفتار می‌کردند که هیچ کس از اعضای خانواده از بیداری ایشان ابراز نارضایتی نمی‌کردند. ایشان به لحاظ صرفه‌جویی در مال و اموال نیز بسیار صرفه‌جو بودند، یک ساعت از روز را آزاد می‌گذاشتند تا بتوانند به امورات منزل نظیر رسیدگی به گیاهان و… برسند. همیشه وضو داشتند و بیشتر روزها، روزه بودند و می‌گفتند که روزه گرفتن باعث می‌شود که هم به خدا نزدیک‌تر شویم و هم زمان بیشتری به جای نشستن پای سفره داشته باشیم. هم‌چنین ایشان در حین راه رفتن نافله می‌خواندند یا در مسیر رفت و آمد به کتاب‌ها و نوشته‌ها می‌پرداختند، بنابراین ایشان به خوبی از وقت استفاده می‌کردند و آن را به بیهودگی نمی‌گذراندند.

فرزند آیت الله حکیم افزود: ایشان هم‌چنین در مسایل بیرون از خانه و رفتار با مردم بسیار محتاط بودند و سعی می‌کردند تا علی رغم اینکه مسایل برایشان واضح بود، قبل از انجام هر کاری با دیگران مشورت کنند. زیرا معتقد به رای اکثریت بودند و یقین داشتند که امور مردم باید به خود آنها واگذار شود.

فرزند آیت‌الله حکیم به نحوه و زمان شهادت پدر بزرگوارش نیز اشاره کرد و گفت: آن روز که پدر شهید شدند، من داخل ماشین خودم و پشت سر ایشان حرکت می‌کردم تا به نماز جمعه برویم. دو فرزند و دایی‌های فرزندانم هم آمده بودند. پس از پایان نماز جمعه فاصله ماشین بنده با پدر حدود ۲۷ متر بود که به یک باره انفجار همه ما را گرفت لذا از ماشین پیاده شدم و علی رغم زخمی شدن به سمت ماشین پدر رفتم که همانجا تصور کردم فرزند خودم نیز به شهادت رسیده است و گفتم که فرزندم فدای اسلام و پدربزرگش . در آن هم همه عده ای گفتند که که ماشین پدر از محل عبور کرده اما ماشینی که منفجر شده، ماشین پدر بود.

وی خاطر نشان کرد: در آن زمان بسیاری از مردم تاکید می‌کردند که آیت‌الله حکیم نباید به عراق بیاید، چراکه قطعا به شهادت خواهد رسید اما وی می‌گفت که من اگر امروز با هموطنانم نباشم، پس جه زمانی باید با آنها باشم لذا با روی گشاده با آنها برخورد می‌کرد و در سخنرانی‌ها در قالب تلویح و تنبه می‌گفت که دوست دارم منفجر شوم تا با قطعه قطعه شدنم بتوانم همه مردم را در آغوش بگیرم و هم‌چنین در تنبه دیگری می‌فرمود که صدام را همانند یک موش از سوراخ به بیرون خواهندکشید.

او درباره ی عوامل توطئه ی تروریستی علیه پدرش به شفقنا یادآور شد: بعد از شهادت آیت‌الله حکیم، آمریکایی‌ها از عده‌ای بازجویی کردند اما نیت آنها رسیدگی به مساله شهادت نبود بلکه به دنبال اهداف خود بودند لذا در پیگیری‌هایی که خودمان انجام دادیم، متوجه شدیم که پشت ترور، زرقاوی قرار دارد که همان شب هم در نجف بود و عملیات انتحاری را القاعده و لجستیک آن را هم یکی از افسران بعثی انجام داده است.

حکیم در پایان با اشاره به تاسیس دو موسسه در عراق که یکی به نشر آثار شهید حکیم مربوط می‌شد و دیگری مجتمعی است که ۱۰ موسسه فرهنگی در آن قرار خواهد گرفت، گفت: با توجه به ۴هزار سخنرانی و گفت‌وگوهای شهید حکیم و ۱۵۰ سندی که از ایشان در دسترس است، سعی کردیم تا موسسه نشر آثار شهید حکیم را راه‌اندازی کنیم بنابراین از میان سندهای موجود آنها را که قابل چاپ بود منتشرکردیم تا در اختیار مردم قرار دهیم. هم‌چنین مجتمع شهید حکیم را با ۱۰ موسسه فرهنگی در حال راه‌اندازی داریم که این مجتمع نیز متشکل است از موزه، مدفن شهید حکیم و چند تن از شهدای دیگر، کتابخانه‌ای با یک میلیون جلد کتاب، مسجدی با ظرفیت ۱۲هزار نفر که بزرگ‌ترین مسجد است، مهمان‌سرایی با ظرفیت ۲ هزار زائر، سالن‌های همایش که یکی از آنها ۱۵۰۰ نفر ظرفیت دارد و دو سالن دیگر نیز هر کدام ۳۲۰ نفره هستند، دانشگاه علوم انسانی و اسلامی که بیش از ۴ هزار دانشجو را می‌پذیرد، دو مدرسه حوزوی با ظرفیت ۱۵۰۰ نفر در هر کدام که بودجه این ساختمان‌ها از طریق کمک‌های مردمی تامین می شود و هیچ بودجه‌ای از دولت دریافت نمی‌کنیم.

  • این مصاحبه در سال ۱۳۹۱ به مناسبت سالگرد شهادت شهید سید محمد باقر حکیم به انجام رسیده است.

انتهای پیام

source

ecokhabari.com

توسط ecokhabari.com