شفقنا- مراسم هشتاد و دومین مجمع سالیانه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران روز گذشته با سخنرانی الهه کولایی، مقصود فراستخواه و سید محمدرضا خاتمی در سالن ابن سینا دانشکده پزشکی برگزار شد.
الهه کولایی: موج مهاجرت بسیار نگرانکننده و قابل توجه است
دکتر الهه کولایی در این مراسم گفت: در ۸۲ سالگی فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، یاد و خاطرهی تمام کسانی که با الهام از آرمانها و ایدهآلهای ایرانی-اسلامی تلاش کردند، پیوند میان این ارزشها را در جغرافیای ایران تقویت کنند را گرامی می داریم. این افراد با بهرهگیری از ظرفیتهای دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای کشور، در جهت خدمت به مردم ایران گام برداشتند.
وی بیان کرد: قبل از پرداختن به موضوع انجمن اسلامی دانشجویان و نقش نهادهای مدنی در کشور، باید به یادآوری حادثه ای که برای مرحوم امیرمحمد خالقی، دانشجویی که قتل مظلومانهاش قلب همهی ما را به درد آورد، بپردازیم. در طول هفتهای که از این حادثه ناگوار میگذرد، لحظهای از یاد او غافل نبودهایم، بهویژه وقتی در دانشگاه مشغول به تردد هستیم و شاهد جنبوجوش دانشجویان هستیم. نمیتوانیم فعالیتهای امیرمحمد در دورهی کوتاه دانشجوییاش را فراموش کنیم و نگاه حسرتباری که میتوانست در خدمت کشور، خانواده و رفع نیازهای شخصیاش به عنوان یک عنصر اثرگذار باشد، اما به دلیل شرایط حاکم بر جامعه، از جمله نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به گونهای غیرقابل قبول به پایان رسید.
دکتر کولایی عنوان کرد: قاتلان امیرمحمد نیز خود قربانی شرایطی بودند که امروز در کشور ما متاسفانه وجود دارد. کسانی که با موتور به او حمله کردند تا موبایل و لپتاپش را سرقت کنند، قربانی ناامنیهایی هستند که در جامعه ما شکل گرفته است. این حادثه، در خیابان جنت در غرب کوی دانشگاه تهران، تنها یک رویداد منفرد نیست بلکه بخشی از روندهایی است که در جامعه ما وجود دارد. روزانه در شهرهای بزرگ، بهویژه تهران و دیگر شهرها، شاهد چنین حوادثی هستیم. بارها در پردیس مرکزی دانشگاه شاهد تعرض به دانشجویان بودهایم و متاسفانه دستگاههای انتظامی و نهادهای مسئول تأمین امنیت شهروندان، بهویژه دانشجویان، به این موضوع کمتر توجه داشته اند. نامهها و تذکرهایی که داده شده، به نتیجه نرسیده است.این حادثه مثالی از حوادث دردناکی است که به طور مکرر در جامعه ما تکرار میشود. همان روز یا فردای آن، تصویر دختری در شبکههای اجتماعی منتشر شد که از بالای پل عابر پیاده خودش را پرت کرده بود و با کمر شکسته در بیمارستان بستری بود. این اتفاقات نشان میدهد که بحثی که میخواهیم به آن بپردازیم، اهمیت بیشتری دارد.
وی در ادامه نقش «فعالیتهای نهادهای مدنی در مقابله با دشواریها و یافتن راهکارهای کارآمد» را مورد بررسی قرار داد و گفت: همهی ما آرزو میکنیم دانشجویان از دورترین نقاط کشور وارد دانشگاهها شوند، تحصیلات خود را ادامه دهند و در کشور بمانند، نه اینکه به صف مهاجران بپیوندند. روند دردناک و فاجعهبار دیگری که در کنار قتل امیرمحمد خالقی با آن مواجه هستیم، موج مهاجرت است. این پدیده بسیار نگرانکننده و قابل توجه است. امیدوارم که این غیبتها جدی گرفته شود زیرا کشور ما منابع عظیم توسعه را در اختیار دارد، اما امروز در شرایط ناگواری قرار دارد، بهویژه در منطقهای که شاهد رشد و توسعهی سریع کشورهای همسایه هستیم.
وی افزود: کشورهایی که شاید زمانی تصور میشد ایران آنها را پشت سر گذاشته و به الگوی توسعه در منطقه تبدیل شود، اما امروز شاهدیم که سرمایههای انسانی ما به این کشورها جذب میشوند، در حالی که تصور میشد این کشورها از الگوی توسعهی جمهوری اسلامی ایران بهرهبرداری کنند.
وی اظهار داشت: الگوی توسعهی دینی که در سالهای گذشته بسیار در مورد آن صحبت کردیم، اکنون در شرایطی قرار دارد که اجزای آن به چالش کشیده شده است. به نظر میرسد قدرت دفاع از این الگو کاسته شده است، زیرا شاهدیم که کشورهای دیگر با الگوهای مختلف به نتایج قابل قبولی دست یافتهاند. این مسئله بسیار قابل توجه است.
وی عنوان کرد: در شرایط امروز جامعهی ایران یکی از مباحث مهمی که امروز در بحث امنیت اجتماعی، ثبات و سلامت اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، مسئلهی “تابآوری” است. من فکر کردم شاید بتوان بین این دو مفهوم، بهویژه با توجه به شرایط ایران و کارکرد انجمن اسلامی دانشجویان، ارتباطی برقرار کرد.
شرایط بحرانی که امروز جامعهی ایران با آن مواجه است، شامل بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که برخلاف انتظارات، برنامهریزیها و سیاستهای اعلامشده، مسیر خود را طی میکند و شکافها مرتب افزایش مییابد. در این شرایط، مسئلهی تابآوری از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. مفهوم تابآوری از بحثهای اکولوژیکی و محیط زیست گرفته شده است و به این موضوع میپردازد که جوامع چگونه میتوانند از فجایع طبیعی و حوادث بحرانی عبور کنند و به شرایط طبیعی بازگردند.
دانشجویان در این هفتههای اخیر مرتب به ناامنی اعتراض کردهاند
وی ادامه داد: با توجه به شرایط کشور ما، شاخصهای متعددی وجود دارد که نشان میدهد دانشجویان ما در این هفتههای اخیر مرتب به ناامنی اعتراض کردهاند. این تنها بخشی از مسائل است. این موضوع ما را متوجه میکند که برای اینکه جامعه را در شرایط بحرانی با مفهوم تابآوری یاری دهیم، کارکرد انجمنهای اسلامی میتواند متفاوتتر از آنچه که در گذشته تأسیس شده بود، باشد. در طول دهههای گذشته، سازوکارهای سیاسی فعالیتهای انجمن اسلامی را کاملاً تحت کنترل داشتند و مشارکت در قدرت و تأثیرگذاری بر فرایندهای سیاست در کشور نقش داشتند. اما امروز با تحولاتی که در منطقه در حال گسترش است، نقش فناوری، تجربههای نوسازی و پیشرفتهای سریع در کشورهای منطقه، بهویژه کشورهای جنوب خلیج فارس، باید به دقت بررسی شود.
در مرزهای شمالی، در منطقهی قفقاز جنوبی، شاهد حذف ایران از این منطقه هستیم
نقش نهادهای مدنی در تابآوری اجتماعی
دکتر کولایی اشاره کرد: تحولاتی که قبلاً در شرق آسیا اتفاق افتاده است یعنی ورود به مدارهای جهانی و توسعه و پیشرفت، نشان میدهد که کشورهایی که وارد این زنجیره میشوند و کشورهایی که از آن خارج میمانند، وضعیت متفاوتی دارند. به نظر میرسد ما در مجموعهی کشورهایی که قصد و ارادهی ورود به این زنجیره را دارند، قرار نداریم. ما در مرزهای شمالی، در منطقهی قفقاز جنوبی، شاهد حذف ایران از این منطقه هستیم و در مناطق جنوبی نیز به همین ترتیب. فرصتهایی که از ما گرفته شده و تحولاتی که در غرب آسیا اتفاق افتاده است، نقش نهادهای مدنی را در تابآوری اجتماعی برجستهتر میکند.
وی اظهار داشت: ضرورت توجه به ظرفیتها، موقعیتها و شرایطی که امروز کشور با آن روبرو است و همچنین چشماندازهایی که برای آینده مفروض است، بسیار حائز اهمیت است. در همه جوامع، از جمله جامعه ما، دو بخش اجتماعی وجود دارد: نهادهای مدنی و نهادهای سیاسی. هر دو این نهادها تأثیرگذارند، اما نهادهای سیاسی یا به عبارتی دولت و نهادهای قدرت، نقش اصلی را ایفا میکنند. در جوامعی مانند جامعه ما، نهادهای مدنی بهطور معمول نهادهای پرقدرتی نیستند. این موضوع در کشور ما همیشه وجود داشته است؛ به این معنا که در فرآیند دموکراسیسازی، نقش نهادهای مدنی هیچگاه بهصورت مدرسهای نبوده و زیربنای فرهنگی و منابع لازم برای توانمندسازی این نهادها کمتر وجود داشته یا کمتر به آن توجه شده است. با این حال، در همین شرایط و با همین وضعیت موجود، این نهادها میتوانند به تابآوری جامعه کمک کنند.
وی اضافه کرد: ما یک ملتی هستیم که همواره با آرزوهایمان زندگی کردهایم و جزء معدود کشورهایی هستیم که مرتب شاهد جنبشهای اجتماعی و حتی انقلابها بودهایم. طبیعتاً، نهادهای دانشجویی، از جمله انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، همواره در این تحولات تأثیرگذار بودهاند اما در شرایط جدیدی که با چشماندازی نگرانکننده مواجه هستیم، باید توجه داشت که این چشمانداز متناسب با تعیین اهداف و منافع مردمی نیست. از دوران اوباما، استفاده از اهرم تحریم برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی طراحی شد و این فرآیند مرحله به مرحله پیش آمد. از تحریمهای دوران کلینتون گرفته تا فشار حداکثری ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری او، و حتی در دوران بایدن، موقعیت مشابهی وجود داشت. امروز با بازگشت ترامپ و تأکید مجدد بر فشار حداکثری، همزمان با حاکمیت راستترین و افراطیترین جریانهای سیاسی در اسرائیل، شاهد دگرگونی اساسی در رویکردهای خارجی ما، بهویژه در منطقه نیستیم و همچنان همان تحلیلهای پیشین مبنای رفتار و سیاستگذاری قرار میگیرد. به نظر میرسد این سیاست نیز طبق برنامهریزی پیش خواهد رفت.
وی با بیان اینکه مدلهایی که در این زمینه وجود داشته، مانند مورد عراق در سال ۲۰۰۳ یا صربستان، قابل مطالعه و تحلیل هستند، اظهار کرد: در چنین شرایطی، نهادهای مدنی جایگاه ویژهای پیدا میکنند. با توجه به سطح توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشور ما، نهادهای مدنی اصولاً نوپا، نابالغ و بسیار ضعیف هستند و شکنندهاند. بنابراین، همین ظرفیتهای موجود باید به درستی مورد بهرهبرداری قرار گیرند. برای تابآوری، شرایط باید به درستی شناسایی شوند و چشماندازهای پیشرو بهدرستی تبیین شوند. باید آنچه میتواند اتفاق بیفتد، نه آنچه آرزو داریم یا دوست داریم اتفاق بیفتد، به درستی تحلیل شود.
وی تأکید کرد: باید بر اساس تجربههای فعلی، چشماندازهایی که پیشروی ما وجود دارد شناسایی شود. زیرا در بسیاری از مواقع، شاهد هستیم که تحلیلها و بحثهایی که به جامعه ارائه میشود، بیشتر خاستگاه آرزوهای ما هستند تا روندهای واقعی در جامعه و آنچه که میتواند در کشور ما تحقق پیدا کند.
در طول ۳۳ سال گذشته، حداقل من از نزدیک دنبال کردم که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ایران همواره در جبههای قرار گرفت که بر اساس یک برنامه منظم و طبق یک برنامه پایدار (البته با فراز و نشیب) تلاش شد تا ما به عنوان کشوری بسیار مهم در این منطقه باقی بمانیم. همچنان نیز اینگونه هستیم، اگر بازی و جهتگیریهای ما تغییر نکند. پس از فروپاشی شوروی، شاهد بودیم که قدرتهای دیگری که جایگزین شدند، از موقعیت و جایگاه ایران و البته غفلتها و رویاگراییهای ما بهرهبرداری کردند و مزایا و فرصتها را استفاده کردند. ما همچنان شاهد هستیم که ایران از دسترسیها و امکانات خود محروم میشود.
فشار بر مردم ایران افزایش خواهد یافت تا فروش نفت به حدود ۱۰۰ هزار بشکه کاهش یابد
این سیاستی است که اکنون اعلام شده و در برنامه دولت آمریکا قرار گرفته است. ادامه این سیاست، همان چیزی است که از دوران کلینتون و اوباما تداوم پیدا کرده است، اما متناسب با جهتگیریهایی که در کشور ما وجود داشته، تداوم یافته و امروز به نظر میرسد که با توجه به شرایطی که در آمریکا و اسرائیل، بهویژه با حضور نتانیاهو در رأس قدرت، وجود دارد، این طراحیها بهطور جدی دنبال خواهد شد. بنابراین، جامعه ما، بهویژه من که تمرکز اقتصادی دارم، فکر میکنم که فشار بر مردم ایران افزایش خواهد یافت تا فروش نفت به حدود ۱۰۰ هزار بشکه کاهش یابد. پیامدهای اجتماعی و اقتصادی این فشارها واضح است.
آنچه برای امیرمحمد خالقی اتفاق افتاد پیامدی از تغییرات اقتصادی و اجرای سیاستهای تحریم بود
دکتر کولایی عنوان کرد: آنچه برای امیرمحمد خالقی اتفاق افتاد، یک حادثه عجیب نبود، بلکه پیامدی از این تغییرات اقتصادی و اجرای سیاستهای تحریم بود. افزایش فشارها در جامعه، پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن نیز روشن است. فرمانده نیروی انتظامی تهران نیز این مسئله را مورد توجه قرار داد که بسیاری از کسانی که برای اولین بار دستگیر میشوند، در واقع برای اولین بار مرتکب سرقت شدهاند. این فرآیند، فرآیندی غیرقابل پیشبینی یا حیرتانگیز نیست. من که فرآیند فروپاشی اتحاد شوروی را از زمان گورباچف تا فروپاشی شوروی و بدبختی مردم روسیه در دهه ۱۹۹۰ دنبال میکردم، تا رسیدن پوتین و سیاستهای او و حتی توافق اخیر او با ترامپ، میدانم که این فرآیندها در عرصه سیاست بسیار روشن هستند. در کنار آن، مسائل مربوط به ایران و همکاری روسیه با ایران نیز مورد توجه قرار میگیرد. در این فضا، با فشارهای اقتصادی و بحرانهایی که به دنبال فشار اقتصادی افزایش خواهد یافت، پیامدهای آن بر کشور و جامعه ما تحمیل خواهد شد.
وی معتقد است: نهادهای مدنی میتوانند از طریق بسیج امکانات خود، در شرایطی که تاکید میکنم بسیار ضعیف، نابالغ و شکننده هستیم، نقش مؤثری ایفا کنند. در کشورهایی مانند کشور ما، نقش غالب را منابع حکومتی و دولتی دارند و کشور ما از این قاعده مستثنی نیست. اما با تمام این تفاسیر، چون ما مشی انجمن و فعالیتهای انجمن را در شرایط عدم توانایی تجربه کردهایم، این تغییر رویکرد یک ضرورت است.
وی به راهکاری که پیش روی انجمن وجود دارد، اشاره و خاطرنشان کرد: انجمن باید از طریق درک و شناخت و تنظیم رفتارهای مناسب، از طریق تواناسازی و توانمندسازی و ایجاد شبکههای ارتباطی قدرتمند، در این شرایط دشوار عمل کنند. باید درک واقعگرایانهای بر اساس آنچه اتفاق میافتد و سناریوهایی که پیشروی ما وجود دارد، شکل بگیرد. جریانهایی که با رویاگرایی و توهم مسائل منطقه را ترسیم میکنند و در مورد آن قضاوت یا طراحی میکنند، نباید جایگاه تأثیرگذار و نافذ خود را که اکنون شاهد آن هستیم، از دست بدهند.
مقصود فراستخواه: در ایران، یک توده بحرانی به وجود آمده است
در ادامه این مراسم دکتر مقصود فراستخواه موضوع “جنبش دانشجویی در ایران” را مورد بررسی قرار داد و گفت: زندگی در ایران وجود دارد و زندگی همواره اصرار به ادامه دارد، اما سیستم قدرت، به نظر میرسد، اصرار دارد قلمروهای زندگی را در قالبهای مستعمرهوار حفظ کند. این قلمروها شامل ابعاد مختلفی از زندگی است که به نوعی تحت سلطه و کنترل قرار گرفتهاند.
وی افزود: دلیل این رویکرد سیستم قدرت، حفظ وضعیت فعلی است؛ وضعیتی که ابتکارات، خلاقیتها، قابلیتهای سرزمینی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی از این زیستجهان نمیتوانند بیرون بیایند و نقش خود را ایفا کنند. این سیستم، جامعه را از رسیدن به ظرفیتهای ذاتی بازمیدارد و مسیر طبیعی پیشرفت و تحقق آن را مسدود میکند. علت این موضوع، به نظر من، “دسترسی محدود” است. جنگهای قدرت، احساسات خشونتآمیز و در نتیجه، تشکیل یک سیستمی است که خود را متولی حقیقت میداند و تمام اختیارات را در دست میگیرد. این سیستم، تکالیف ابتدایی و ذاتی خود را کنار میگذارد و فراموش میکند. به عنوان مثال، امنیت پشت دیوار خوابگاهها، جایی که یک دانشجو به قتل میرسد، یکی از ابتداییترین تکالیف حکمرانی است که نادیده گرفته میشود.
دکتر فراستخواه بیان کرد: وقتی اختیارات تجلی میکنند، مردم تنها با عقایدی مواجه میشوند که به صورت رسمی قرار است تجلی کنند و سایر دیدگاهها انکار میشوند. ابنعربی در این باره میگوید که حتی خدا را نیز باید به شکلی که ما میخواهیم بشناسیم. این رویکرد، جامعه را به شرایطی سوق میدهد که نیاز به توضیح مفصل دارد. در ایران، یک توده بحرانی به وجود آمده است. دلیل این بحران، وجود جمعیت، زندگی و قابلیتهای اجتماعی گسترده است که به نوعی بازگشت پیدا کردهاند، اما نمیتوانند محقق شوند، نمیتوانند مشارکت کنند و نمیتوانند موثر باشند. این مشخصات، نشاندهنده یک توده بحرانی است.
وی گفت: این زندگی و این زیستجهان ایرانی، دارای ویژگیهایی است که آن را منحصر به فرد میکند. نخست اینکه، این زیستجهان دو جنسیتی شده است. در گذشته، بیشتر مردانه بود، اما امروزه تحول بزرگی در این زمینه رخ داده است. این دو جنسیتی شدن، یکی از بزرگترین تحولات در ایران است. چند نسل در این زیستجهان زندگی میکنند. هر نسل، قابلیتها، پویاییها و داینامیکهای خاص خود را دارد. مقیاس محلی-جهانی شده است؛ ایران، جهانی شده و جهان نیز ایرانی شده است. این تحول، بهویژه با ظهور فناوری اطلاعات، تحرک اجتماعی بالایی ایجاد کرده است. این تحرک، به مهاجرت نخبگان و “گردش مغزها” منجر شده است. افراد به دنبال جاهایی میروند که بتوانند خود را ابراز کنند. این زیستجهان، به نوعی “زاد و ولد اجتماعی” میکند. این بدان معناست که نخبگان جدیدی در حال ظهور هستند که با نخبگان متعارف گذشته متفاوتاند.
دانشگاه تهران از ابتدا بخشی از مدرنیته ایرانی بوده است، این نهاد، نماد تجدد، عقلانیت و تحول در ایران است.
وی با بیان اینکه «دانشگاه» نیز بخشی از این زیستجهان است، اظهار داشت: دانشگاه، فقط یک نهاد تخصصی برای آموزش و پژوهش نیست بلکه بخشی از طرح اجتماعی ایران است. دانشگاه، بخشی از تحولات ایران و رنسانس ایرانی است. این موسسه، برای تولید عقلانیت، فکر، ایده، ظرفیت، ارتباط و انسان در مقیاس ایرانی طراحی شده است. این پویایی، بهویژه در دانشگاه تهران که ۸۲ سال از عمر آن میگذرد، مشهود است. این عدد نشان میدهد که دانشگاه تهران از ابتدا بخشی از مدرنیته ایرانی بوده است. این نهاد، نماد تجدد، عقلانیت و تحول در ایران است.
جنبش دانشجویی، از ابتدا وجود داشته و همواره میل به آزادی داشته است
دکتر فراستخواه بیان کرد: این زیستجهان، ویژگیهای مهمی دارد که آن را از سایر جوامع متمایز میکند. یکی از این ویژگیها، میل به مشارکت است. عدد ۸۲، نشاندهنده این است که این جنبش دانشجویی، از ابتدا وجود داشته و همواره میل به آزادی داشته است. این زندگی، این زیستجهان، این جنبش دانشجویی، میخواهد موثر باشد، میخواهد فاعل زندگی باشد، فاعل اجتماعی باشد و عامل تغییر باشد. اما مسئله این است که ما با این زندگی سازگار نیستیم. در نتیجه، این حالت ترومایی شکل گرفته است که مشارکت را دچار آشفتگی کرده و فرد را درگیر احساس قربانیشدن میکند و لباس زندگی، سبک زندگی، نحوه فکر کردن و حتی دیدگاه اجتماعی و مشارکت فرد در نهادها تحت تأثیر قرار میگیرد.
وی با طرح پرسشی مبنی بر اینکه «این وضعیت به چه معناست؟» گفت: ما به عنوان ایرانیان کوچک، واقعاً به جایی رسیدهایم که سیستم زندگی به یک وضعیت بحرانی تبدیل شده است. اینجا نیاز است که حوصله اندیشیدن داشته باشیم و به اندیشههای بغرنج امروزی با دقت بنگریم. این اوضاع عجیب و غریبی است که در دنیای امروز شکل گرفته و خطرناک به نظر میرسد. اگر این روند ادامه یابد، میتواند فاجعهبار باشد.
وی افزود: در مجامعی که من حضور دارم، این موضوع به عنوان یک وضعیت بحرانی مطرح شده است. به عنوان کسی که در این فضا حضور دارد، صریح می گویم که باید نگاهی فراتر از تاریخ ایران داشته باشیم. به تاریخ معاصر ایران، به سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ برگردیم. در آن دوره، جنبشی شکل گرفت که گفت: “دانشگاه کیفیت ندارد.” کلاسی که ما داریم، مدیریتی که انجام میدهیم، و حتی معلمانی که درس میدهند، همه در همین چارچوب قرار میگیرند. آیا این کلاسها و آزمایشگاهها کیفیت دارند؟ در کتابی که نوشتم، به این موضوع پرداختم. صفحات آن را با شواهدی پر کردم که نشان میدهد هوشمندی ما هنوز هم در دستان خودمان است. این هوشمندی، که ۸۲ سال عمر دارد، به شواهد اعتصابات، زحمتها، رنجها و هزینههایی که داده شده، اعتقاد دارد.
هر زمان در ایران یک بحران وجود داشته، جنبش ها تلاش کردهاند تا هزینهاش را بپردازند
وی عنوان کرد: در دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی، مسئله نفت و منافع ملی مطرح شد و مردم برای حمایت از آن تلاش کردند. این هوشمندی را باید با دقت بررسی کنیم. همیشه باید فاصلهای عملی با ایران داشته باشیم و به آن نگاه کنیم. هر زمان در ایران یک بحران وجود داشته، این زندگی و جنبش ها تلاش کردهاند تا هزینهاش را بپردازند. در دهههای ۴۰ و ۵۰، رشد درآمدهای نفتی اتفاق افتاد و کشور شاهد رشدی قابل توجه بود. اما این رشد، متاسفانه پایدار نبود و نابرابریها افزایش یافت. این توسعه نابرابر، در نهایت به انقلاب منجر شد چون این توسعه، انواع نابرابریها را به همراه داشت. ضریب نابرابری در سال ۵۷ انقلاب، در کشورهایی مثل ایران، به ۲۰ رسید. در الگوهای مختلفی که در دنیا وجود دارد، رفاه اجتماعی وجود ندارد و شاخصهای کوچک نابرابری نیز نشاندهنده این موضوع است.
جنبش دانشجویی که بخشی از هوشمندی این سرزمین است، برای عدالت ایستاد
دکتر فراستخواه با بیان اینکه جنبش دانشجویی که بخشی از هوشمندی این سرزمین است، برای عدالت ایستاد، اظهار داشت: این جنبش، متوازن نبود، زجر کشید، اخراج شد، لطمه دید و حتی به زندان رفت. اما انقلاب به منزل نرسید. پس از انقلاب، مردم گفتند: “وضعیت را درست میکنیم.” اما مشارکت به انحصار تبدیل شد و مشکلات دیگری به وجود آمد. اینجا نیز هوشمندی و جنبش مدنی ادامه یافت و مردم مشارکت و آزادیها را خواستند. این جنبش تا به امروز ادامه دارد و حتی به جنبش زنانه نیز تبدیل شده است.
دانشجویان سرمایه انسانی عظیم در ایران هستند
وی با تأکید بر اینکه دانشجویان سرمایه انسانی عظیم در ایران هستند، گفت: ایران دیگر چیزی جز سرمایه انسانی ندارد. اگر بتوانیم این سرمایه را حفظ کنیم، میتوانیم به موفقیت برسیم. این سرمایه انسانی و فکری عظیم، شامل دانشجویان است که بخش مهمی از آن را تشکیل میدهند. حداقل ۲۰ میلیون دانشآموخته تحصیلات عالی در ایران وجود دارد. این سرمایه انسانی، عددی کامل است و نگاه ایدئولوژیکی ندارد بلکه به ایران با نگاه عقلانی نگاه میکنند.
وی با اشاره به اینکه امروز دانشجویان، عقلانیت را انتخاب کردهاند، اظهار داشت: این عقلانیت، تجربه نیست بلکه مدنی شده و تحولات زیادی پیدا کرده است. آنها میخواهند و ماندهاند تا اثبات کنند. من که مطالعهگر کوچک مهاجرتها هستم، میدانم که چقدر از مهاجران برگشتهاند و دوباره رفتهاند. این افراد ویژگیهایی دارند از جمله: میل به موفقیت، استعداد بالا و شاخصهایی که در مقایسه با کشورهای دیگر، بسیار بالاست.
جامعه ما یک «جامعه معطل» است
وی عنوان کرد: در یک ایندکس بسیار مهم که ۱۳۴ کشور بررسی شدهاند، مهارتهای نرمافزاری ایران رتبه ۱۶ از ۱۳۴ را کسب کرده است. این رتبه واقعاً خوب است، اما نمیتوانیم با دنیا ارتباط برقرار کنیم. نه میتوانیم مذاکره کنیم، نه دیپلماسی انجام دهیم. پس چه شد؟ این هوشمندی و میل به موفقیت چرا به ثمر نمیرسد؟ من در مقالات و کتابی با عنوان “مسئله ایران” توضیح دادم که جامعه ما یک «جامعه معطل» است.
وی افزود: متاسفانه در مسمومیت ناشی از فساد، رتبهمان ۱۲۰ از ۱۳۴ است. اثربخشی دولت در این زمینه چقدر است؟ چقدر دولت برای شناسایی و بهرهبرداری از استعدادها اثربخش است؟ سیستمهای ما چقدر باز هستند تا بتوانند با دنیا و جامعه ارتباط برقرار کنند و استعدادها را گسترش دهند؟
در تحرک اجتماعی دانشآموختگان، ما در رتبه ۱۳۰ از ۱۳۴ هستیم. این بدان معناست که چقدر به این افراد اجازه میدهیم تا تحرک اجتماعی خود را توسعه دهند و موقعیت اجتماعی خود را بهبود بخشند. در توانمندسازی زنان، رتبهمان ۳۲ از ۱۳۴ است. در حفظ و نگهداری استعدادها، رتبه ۱۰۴ داریم. در فراهم کردن امکانات رشد، رتبه ۹۶ هستیم و در دخالت دادن جوانان، در رتبه ۹۸ ایستادهایم. اما در مورد جمعیت با تحصیلات عالی، رتبهمان ۴۵ از ۱۳۴ است، یعنی در این شاخص جزو ۵۰ کشور اول هستیم. در تعداد مقالات علمی نیز رتبه ۴۰ داریم.
متوسط عقل در جامعه ایران بیشتر از متوسط عقل حکمرانی است
وی با تأکید بر اینکه متوسط عقل در جامعه ایران بیشتر از متوسط عقل حکمرانی است، گفت: متوسط عقل یک ایرانی معمولی بالاتر از متوسط عقل سیستم مدیریتی است. البته اگر کمی صادقانه قضاوت کنیم، مطمئناً با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که عقلانیت اجتماعی بیشتر از عقل یک دستگاه حکومتی است.
به نظر من ایران هیچوقت بهوسیله ساختارها به جایی نرسیده است
وی اضافه کرد: ساختارهای ایران هوشمند هستند، اما به نظر من ایران هیچوقت بهوسیله ساختارها به جایی نرسیده است. اگر ایران در طول تمدن هشتهزارسالهاش به جایی رسیده، همیشه عاملان ایرانی بودهاند که در محیطهای توسعهیافته به پیشرفت دست یافتهاند. این عاملان در جوامعی که توسعه یافتهاند، ساختارهایشان هوشمندانه بوده است. یعنی حتی اگر مردم با عقل متوسط زندگی کنند، جامعه به خوبی میچرخد چون هوش به داخل ساختارها رفته است. سیستم هوشمند است، اما ما برعکس عمل کردهایم.
ایران همیشه با عاملان هوشمند پیش رفته است، نباید منتظر بمانیم که ساختارها کار کنند
وی بیان کرد: در کتاب «کنشگران مرزی» توضیح دادم که ایران همیشه با عاملان هوشمند پیش رفته است. نباید منتظر بمانیم که ساختارها کار کنند. اگر ساختارها کار نمیکنند، پس چرا اینقدر توانایی داریم که به دانشگاه میرویم، چند دوره لیسانس میگذرانیم و دروس مختلف میخوانیم؟ این ذخیرهای است که حتی مسائل خانوادگیمان را شاید نتوانیم حل کنیم. این هوش متعلق به من نیست بلکه متعلق به مجموعه شماست.
وی جنبش دانشجویی را از «منظر نسلی یا منظر دموکراتیک و جمعیتشناختی» مورد بررسی قرار داد و خاطرنشان کرد: از سه و نیم میلیون جمعیت دانشجویی، افراد بین ۱۵ تا ۳۵ سال قرار دارند، این میانگین سنی یعنی طلاق، یعنی پنجره، یعنی افق، یعنی آینده. پهنترین دامنههای جمعیتی ما دقیقاً در این بازه قرار دارد. متوسط سن ایران چقدر است؟ آخرین آماری که من دیدم، این اواخر عدد آن به ۳۳ رسیده است. سن جامعه بالا میرود. زمان انقلاب، سن متوسط کمتر بود. این بازه نسلی درگیر تجربههایی است که از دست دادهاند و احساساتی دارند که غیرقابل جبران است.
نسل جدید با اینترنت به دنیا آمدند و متأسفانه تجربهای ناخرسندانه دارند
وی ادامه داد: وقتی من دانشجو بودم، ایران رشد ۱۵ درصدی اقتصادی داشت. جنگ تمام شد بدون اینکه یک سانتیمتر از سرزمینمان جابجا شود. این تجربه کمی نبود. بعضیها رفتند، شهید شدند، انواع و اقسام تجربهها را پشت سر گذاشتند و هنوز هم ادامه دارند. در هر حال، این یک تجربه پایاندار بود. در دهه ۷۰، آرام آرام سازندگی شروع شد، اما نهایتاً به اصلاحات رسیدیم. اصلاحات یک تجربه بود؛ ذهنیت اجتماعی ما خواست که در واقع جبران کنیم. سالها تلاش شد و خیلی نتایج گرفته شد. حال نسل جدید با اینترنت به دنیا آمدند و متأسفانه تجربهای ناخرسندانه دارند. تجربهای ناتمام دارند؛ نمیتوانند کاری را به اتمام برسانند؛ این ناتمامیها و نارضایتیها، در اعداد و آمار هم مشخص است.
۵۸ درصد پسران و آقایان و ۶۲ درصد دختران و خانمها گفتهاند که در پنج سال گذشته وضعیت بدتر شده است
وی به نتایج پیمایشهای موج چهارم اشاره و خاطرنشان کرد: ۵۸ درصد پسران و آقایان و ۶۲ درصد دختران و خانمها گفتهاند که در پنج سال گذشته وضعیت بدتر شده است. این مطلب نشان می دهد که احساس محرومیت مهمتر از خود محرومیت است. احساس نابرابری مهمتر از خود نابرابری است. احساس اینکه پنج سال گذشته اوضاع بدتر شده، اشتباه نیست. این احساس و انتظار میرود، و طبق تئوریهای اجتماعی، این نسل چند راهبرد برای مقابله با این شرایط پیدا کردهاند. یکی از راهبردها این است که میگویند: “میخواهیم زندگی کنیم.” اینها گفتند که فقط میخواهند زندگی کنند و چیزهای دیگر نمیخواهند و این یک نوع جبران است.
راهبرد دیگر، «راهبرد گریز» است. گریز و مهاجرت، پدیدههایی هستند که نشاندهنده راهبرد گریز هستند. این نسل میگوید: “میخواهم زندگی کنم.” این یک راهبرد جبرانی است. اما به جای این، باید چه کار کرد؟ یک راهبرد بهتر، «راهبرد مواجهه خلاق» است. انجمن اسلامی دانشجویان یا انجمنهای دیگر دانشجویی، نهادهای اجتماعی، نهادهای مدنی و نهادهای عمومی تشکل میدهند و کار میکنند. اینها با این مسائل مواجهه خلاق دارند.
مواجهه خلاق در ایران پرهزینه و سخت شده است
وی ادامه داد: مواجهه خلاق در ایران پرهزینه و سخت شده است. عضویت در یک تشکل پرهزینه شده، فعالیت کردن در یک تشکل پرهزینه شده و سازمان اجتماعی نداریم. ایزو میخواهد درست شود، مجوز نمیدهند و ۱۵ سال پشت در کشور می مانند و این امر نشان از داشتن نگاه امنیتی به مسایل است.
وی خاطرنشان کرد: در گزارش سازمان بین المللی کار ( ILO) در اروپا، ۳۰ تا ۵۰ درصد مردم جمعیت عضو فعالیتهای داوطلبانه هستند. شما میفرمایید که اروپا توسعه پیدا کرده است. این توسعه از آسمان نیفتاده است. ۳۰ تا ۵۰ درصد این مردم در فعالیتهای داوطلبانه مشارکت دارند. در آمریکا، ۲۵ تا ۳۰ درصد مردم در این فعالیتها شرکت میکنند. در ایران، طبق محاسباتی که انجام شد، حتی وقتی عضویت پارهوقت را هم حساب کردیم، تنها یک درصد از جمعیت در نهادهای داوطلبانه عامالمنفعه فعالیت میکنند. حال در این دنیای رقابتی، اینها هم زندگی میخواهند بکنند. ما که یک درصد هستیم، چطور و با چه سختی و با چه هزینهای مشارکت میکنیم؟ ما هم باید در این دنیای رقابتی با این سرمایه بزرگ اجتماعی، تمدنی، خاطرات فرهنگی، سرزمین بزرگ، طبیعت زیبا، قابلیتهای انسانی، تاریخ، فرهنگ و اخلاق، حضور داشته باشیم. ما یک ملت اخلاقی هستیم و خاطرات خوبی داریم، اما مشکلاتی هم داریم.
فردگرایی خودمدارانه و افسردگی در جامعه بالا رفته است
دکتر فراستخواه گفت: نخبگان در ایران برخلاف بسیاری از کشورها، از لایههای پایین و طبقه متوسط یا حتی گاهی طبقات پایین آمدهاند. این نخبگان درک بهتری از دردهای مردم و جامعه دارند. انجمن دانشجویی یکی از این نمونههاست. در این جامعه که میل به فردگرایی در حال رشد است، فردگرایی خودمدارانه و افسردگی در این جامعه بالا رفته است. تجربههای هیجانی منفی در این جامعه فراوان است. در چنین وضعیتی، گروهی قصد دارند داوطلبانه کار کنند و هزاران مشکل پیش روی آنهاست و حس بیگانگی میکنند و همین موضوع یک خسارت ملی است.
وی عنوان کرد: طبق ادبیات متعارف دنیا، دانشگاه باید زندگی دانشجویی را مدیریت کند. در همه جای دنیا میگویند (Student Life) که یکی از شاخصهای مهم در رتبهبندی دانشگاهها است. این شاخص به این معناست که ببینیم دانشجو چگونه زندگی میکند. نه فقط اینکه در کلاس درس بخواند، بلکه میزبانی کند، مشارکت کند، نهاد داشته باشد، اتاق داشته باشد، عضویت بگیرد، انتخابات برگزار کند.
دکتر فراستخواه در پایان گفت: من به این نتیجه رسیده ام که دانشجویانی که در دوران دانشجویی عضو نهادهای دانشجویی، نهادهای صنفی یا نهادهای مدنی-اجتماعی بودهاند، افرادی هستند که میآیند و در اینجا عضو میشوند. اینها یاد میگیرند که چگونه اداره کنند، برنامهریزی کنند، سازماندهی کنند و این همه کار را انجام دهند. اگر کسی وارد این جمع شود و اختلاف نظر داشته باشد، باید بتوانند تابآوری داشته باشند. اگر کسی حرفی بزند که آن را قبول ندارند، باید بتوانند آن را درک کنند.
سیدمحمدرضا خاتمی:
در ادامه این مراسم دکتر محمدرضا خاتمی گفت: بسیاری از موضوعات در دانشگاه موقتی و رفتوآمدی هستند، اما برخی چیزها – بخواهیم یا نخواهیم – ماندنیاند. این موضوع برای ما بسیار مهم است و باید در نظر داشته باشیم. آن زمان، انجمنهای اسلامی، انجمنهای دانشجویی و حتی مارکسیستها وجود داشتند. بچههای مذهبی و غیرمذهبی در حقیقت با هم رقابت داشتند و فعالیتهای مختلفی انجام میدادند. هر کدام نیروهای خودشان را داشتند و کار میکردند. اما اساس فعالیت انجمنهای دانشجویی – چه اسلامی و چه غیراسلامی – مبارزه بود و انجمنهای دانشجویی، پایگاههایی برای چریکگیری بودند.
وی با بیان اینکه اساس کاری که در انجمنهای دانشجویی انجام میشد، مبارزه، چالش، و ستیز بود، عنوان کرد: با توجه به اینکه متوسط دانشجو و متوسط جامعه ما خیلی تمایل ندارند هزینههای این فعالیتها را بپردازند، جنبشهای دانشجویی محدود بودند. اثرشان شاید در حرکتها و رهبریهای بعدی مشهود بود. دانشجویانی که عضو انجمنها بودند، در نهادها و سازمانهای بیرونی نقشآفرینی میکردند. اما در درون دانشگاه، شاید جمعیت ما نشاندهنده این باشد که ما آن همراهی، همفکری، و همکاری با جامعه دانشجویی نداریم. این خودش نکتهای بسیار مهمی است که باید در فعالیتهای آینده مد نظر قرار دهیم.
وی اظهار داشت: جریانهای دانشجویی گذشت البته شاید خاصیت جوانی همین باشد: جوانی بیشتر دنبال فعالیتهای پرحرارت و پرسر و صدا است. اما این نکته بسیار مهمی است که باید بدان توجه کنیم: برای فعالیتهای آیندهمان، چگونه میتوانیم با جامعه دانشجویی خودمان ارتباط برقرار کنیم؟ زبان آنها را بفهمیم، مقاصدشان را درک کنیم، و اصطلاحاً “دورنماهایی” که در نظر داریم را شکل دهیم تا بتوانیم این ارتباط را برای آیندهمان برقرار کنیم.
آرمانگرایی برای جوانان بسیار مهم است
وی ادامه داد: در آن زمانها، ما همه آرمانگرا بودیم. آرمانگرایی برای جوانان بسیار مهم است، اما با واقعیتهای اجتماعی جامعه خودمان خیلی ارتباط نداشتیم. وقتی در دانشگاه تظاهرات میشد یا درگیری با گارد پیش میآمد، وقتی بیرون میرفتیم، میدیدیم که با جامعه همسویی و همگامی نداریم. منظورم این است نقشی که روحانیت در آن زمان در جامعه ما داشت و در بطن مردم جا داشت – چه درست یا غلط – دانشگاه این نقش را در بطن جامعه نداشت. البته بعداً، مثلاً در انقلاب، میتوانست نقشهای رهبری مختلفی ایفا کند. اما ما با این واقعیتها خیلی آشنایی نداشتیم. مطالعات ما، مطالعات چریکی بود؛ کتابهایمان، کتابهای مبارزات بود. اگر تاریخ میخواندیم، تاریخ چه گوارا را میخواندیم. نسلهای انقلابی را میخواندیم، اما نمیرفتیم تاریخ را به معنای واقعی بخوانیم. تاریخ برای ما فقط به عنوان داستانی بود که سرگذشتگان را روایت میکرد، بدون آنکه از آنها عبرت بگیریم و ببینیم چرا موفق بودند یا نبودند و چگونه میتوانیم از تجربیاتشان استفاده کنیم. در حقیقت، این یکی از مشکلات ما بود. اما اگر واقعیتها را در نظر بگیریم، مثلاً امروز در کشورمان مشکلات بسیار زیادی وجود دارد: کمبودها، ناامیدیها و چالشهای فراوان؛ البته علیرغم تمام فشارها و مشکلات و ناامیدیهای موجود، نکاتی وجود دارد که میتواند مثبت تلقی شود، به ما امید بدهد و فرصتی ایجاد کند تا با این مسائل و چالشها بهتر کنار بیاییم.
دکتر خاتمی گفت: ما شاید نتوانیم مشکلات سیاست خارجی یا اقتصادی را حل کنیم، اما میتوانیم در دانشگاه، با تعاملات و همکاریهای خودمان، یک جامعه نمونه و قابل تحمل بسازیم. یکی از مشکلات ما این بود که سیاه و سفید میدیدیم؛ یا صفر بودیم یا ۱۰۰؛ حتی در تعامل با نیروهای مبارز دیگر، اگر بپذیریم که مبارزه برای آنها اصل بود، این موضوع باعث میشد به حقایق نرسیم و آنها را به شکلی که باید درک نکنیم.
نکته دیگری که وجود داشت این بود که فکر میکردیم مسئولیت جهانی داریم. یک دانشجو از یک شهر کوچک میآمد و به کمتر از انقلاب جهانی راضی نبود، در حالی که نمیتوانستیم حتی مسائل کوچکتر را حل کنیم. بنابراین، این جنبه از مسئله – که ما یک مسئولیت آرمانی داریم – باید در نظر گرفته شود. ما مسئولیت خاصی در حوزه خودمان، کار خودمان و مسائل خودمان داریم. همچنین، عقل کل بودن را فرض میکردیم؛ فکر میکردیم همه چیز را میفهمیم و نیازی به تفکر بیشتر یا مطالعه نداریم. این نگرش باعث شد که به جای رسیدن به حقایق، تنها به دوگبودن برسیم. آخرین نکته این بود که فکر میکردیم ما سخنگوی همه مردم هستیم. یعنی اینکه هر چیزی که ما میگوییم، انگار همه مردم هم همان را میگویند.
وی بیان کرد: ما در کشوری هستیم که نهادهای مدنی در آن کار نمیکنند. انجمن نداریم، نهادهای صنفی و دیگر نهادهایی که باید وجود داشته باشند نداریم. بنابراین، بار تمام این مسئولیتها به دانشگاه میافتد. اگر بخواهید در بیرون از دانشگاه فعالیت سیاسی کنید، به دلیل مشکلاتی که وجود دارد – احزابی که دارند، گروههایی که دارند، و فشارهایی که وجود دارد – عملاً نمیتوانند کاری انجام دهند. بنابراین، بار تمام مبارزات سیاسی در چند سال اخیر روی دوش دانشگاه افتاده است. این موضوع دانشگاه را بسیار ضربهپذیر کرده است.
دکتر خاتمی اضافه کرد: ضربهپذیر شدن دانشجو باید ما را به فکر بیندازد که چگونه میتوانیم در عین انجام مسئولیتهای خودمان، جلوی ضربهخوردنهای اینچنینی را بگیریم. این ضربهخوردنها باعث ناامیدی و مشکلات بعدی میشود که برای ما اتفاق میافتد.
با عقلانیت، تفکر و دوراندیشی وارد میدان فعالیت های دانشجویی شویم
وی یکی از ویژگی های دانشگاه را «سیال» بودن آن دانست و اظهار کرد: در یک حزب، شما میدانید که یک فرد ممکن است ۲۰ سال در دفتر سیاسی باشد. اما در دانشگاه، دانشجو در دانشکدههای غیرپزشکی معمولاً ۴ سال است و سپس تجدید نیرو میشود. این موضوع در عین حال که میتواند ضربهپذیری ما را کم کند، انتقال تجربیات را ضروری میکند. یکی از کارهای بسیار مهمی که در انجمن اسلامی باید انجام شود، نه فقط انتقال تجربیات عملی، بلکه انتقال تجربیات نظری است. به نظر میرسد که ما الان یک دوره جدیدی را شروع کردهایم. پس از سالهای رکود، سکون و بیحرکتی، و شاید تا حد زیادی ناامیدی، الان یک فضای جدیدی میتواند ما را امیدوار کند و به افقهای روشنتر و بهتری در آینده رهنمون شود. در اینجا بسیار مهم است که با عقلانیت، تفکر و دوراندیشی وارد این میدان شویم. اگر بخواهیم عجله کنیم یا حرکتهایی انجام دهیم که حساسیتهای زیادی را برانگیزد و جلوی همه فعالیتها را بگیرد، آن انقطاعی که حاصل میشود شاید در آینده جبرانپذیر نباشد.
وی ادامه داد: یکی از کارهایی که در دوران اصلاحات اتفاق افتاد، علیرغم همه گرفتاریها و مشکلات، پایهگذاری نهادها و سازماندهی خاصی بود که – هرچند در سالهای بعد بسیار ضربه خورد و دچار مشکل شد – نتوانستند آن را از بین ببرند. امروز، تکنولوژی و گسترش روابط و وسایل ارتباطی به کمک ما آمده است. این خودش انقلابی در روابط اجتماعی و مناسبات اجتماعی ایجاد کرده است بنابراین، اینها هم باید به نحو مناسب و به حد اعلا مورد استفاده قرار بگیرند. این نهادی که دیرپاست – سالیان سال است که در این مملکت مانده است، شاید ۸۰ یا ۹۰ سال – مثلاً تأسیس دانشگاه در سال ۱۳۱۳ شد و همزاد آن جنبشهای دانشجویی هم بودند. البته این جنبشهای دانشجویی شاید مختص ایران باشند. در کشورهای دیگر که شبیه ما دیکتاتوری بودند و مشکلات فرهنگی و اجتماعی داشتند، این حرکتهای دانشجویی که دانشجویان را در نوک حرکت سیاسی و اجتماعی کشور قرار میدادند، شاید اینگونه نبوده باشند. این هم یک استثنایی است و یک میراث برای ما شده است.
دکتر خاتمی در پایان گفت: حفظ این میراث، جبران خطاها یا اشتباهاتی که در گذشته وجود داشت، و پیریزی یک آیندهای که واقعاً ماندگار باشد، در جامعه ما بسیار اهمیت پیدا میکند. امیدواریم که دوستانی که همت کردهاند و پس از این همه سال توانستهاند این چراغی را که کورسو میزد، حالا روشن کنند و شمع را فروزان سازند، موفق باشند و با استفاده از تجربیات دوستان بسیار زیادی که در نسلهای قبلی در جنبش دانشجویی بودهاند یا اساتید و اندیشمندانی که مطالعاتی در این زمینه دارند، این حرکت را به جلو برانند و پربار نگه دارند.
source