پدیده «ناشر- مولف» حاصل عدم اقناع ناشران توسط نویسنده است؟ یا تن ندادن نویسنده به خواستههای نشر و بازار کتاب؟
به گزارش تجارت نیوز، کالین هیندل، مردی ۵۸ ساله از منطقه پنریث در شمال انگلستان، هشت سال از عمر خود را صرف پروژهای کرد که بسیاری آن را کاری بیفایده اما صادقانه توصیف میکنند. او که پیشتر صاحب یک چایخانه بود، در دوران قرنطینه کووید-۱۹، آن شغل را تعطیل کرد و تصمیم گرفت آرزویی قدیمی را به واقعیت بدل کند: نوشتن و طراحی کتابی درباره مناظر طبیعی لیکدیستریکت، منطقهای کوهستانی و شاعرانه در شمالغرب انگلستان.
با پیادهرویهایی طولانی در دل طبیعت، ساعتهای بیشمار طراحی با دست و نوشتن متنهایی همراه با قطعات شاعرانه، کالین کتابی خلق کرد که نهفقط یک راهنما یا مجموعه تصویری، بلکه اثری شخصی و احساسی بود. اما مشکل از جایی شروع شد که تصمیم گرفت آن را منتشر کند.
هیندل به خبرنگار بیبیسی میگوید در مجموع به 18 ناشر مراجعه کرد. برخی پاسخ منفی دادند و برخی اساساً هیچ پاسخی ندادند. او میگوید: «احساس میکردم ناشران بهدنبال آثار امن و بازاریاند. کار من هیچکدام نبود. شخصی بود، شاعرانه، و کاملاً خارج از الگوهای مرسوم.»
این عدم پذیرش باعث نشد هیندل دست از کار بکشد. تصمیم گرفت کتاب را خودش منتشر کند. هزینهها اما کم نبودند. برای چاپ اولین جلد، با عنوان The Best Lakeland Views، حدود ۲۲ هزار پوند پرداخت کرد؛ معادل ۱.۵ میلیارد تومان با نرخ روز. این مبلغ شامل طراحی، چاپ، بستهبندی، بازاریابی و توزیع بود.
او در این پروژه بیش از ۱۵ هزار ساعت زمان صرف کرد. کتابی نفیس با جلد گالینگور، چاپ تمامرنگی، تصاویر دستکشیده و متنهایی شاعرانه که درباره هاوزواتر و السواتر، دو دریاچهی زیبا در لیکدیستریکت، روایت میکرد. این کتاب در سال ۲۰۲۱ منتشر شد و تاکنون بیش از ۲۵۰۰ نسخه از آن به فروش رفته است.
هیندل درباره این تجربه میگوید: «من میدانستم شاید هیچگاه سرمایهام برنگردد. اما این پروژه، تجربهای بود برای بازسازی روانم، بازگشت به طبیعت، و خلق چیزی که به آن ایمان داشتم. هیچوقت از آن پشیمان نیستم.»
او در ادامه جلد دوم کتاب را نیز منتشر کرد؛ این بار با تمرکز بر مناطق کانیستون و گرَسمیر. برای این جلد بیش از ۵۰۰۰ ساعت زمان صرف کرد. کتاب دوم به قیمت ۲۰ پوند عرضه شد و تاکنون ۳۷۹ نسخه فروخته است. او حالا بهدنبال جلد سوم است؛ پروژهای که به گفته خودش «دیگر نه برای بازگشت سرمایه، بلکه برای بقا» است.
بخشی از جذابیت آثار هیندل در این است که او هم نویسنده است، هم تصویرگر، هم طراح، و هم ناشر. هر صفحه از کتابهایش حاصل تلفیق بیوقفه نگاه زیباشناسانه و تجربهی زیسته است. در کنار تصاویر، اشعار کوتاهی آمدهاند که خودبهخود در لحظهی خلوت به ذهن او آمدهاند.
او میگوید: «برای من، خلق این کتابها نوعی مدیتیشن است. لحظهای که کاغذ سفید را به منظرهای زنده تبدیل میکنی، مغزت آرام میگیرد. مهم نیست چند نسخه بفروشی؛ مهم این است که از ذهن و قلبت چیزی واقعی بیرون کشیدهای.»
اما آنچه تجربه هیندل را جالبتر میکند، تنها روایت او از طبیعت نیست. بلکه تصمیمی است که هزاران نویسندهی دیگر در سراسر جهان نیز میگیرند: انتشار مستقل، وقتی سیستم نشر رسمی جواب نمیدهد.
در سالهای اخیر، روند self-publishing در بریتانیا رشد چشمگیری داشته. بر اساس آمارها، در سال ۲۰۲۳ بیش از ۹۰ هزار عنوان کتاب در بریتانیا بهصورت مستقل منتشر شدهاند. بسیاری از آنها از سوی نویسندگانی بوده که حاضر نبودند بین انتظارات بازاری و محتوای شخصیشان، دومی را قربانی کنند.
الکس تامپسون، مدیر انتشارات تروبادور که با نویسندگان مستقل همکاری میکند، میگوید: «برای برخی نویسندگان، داشتن کتابی از خودشان، حتی در تیراژ محدود، ارزشمندتر از قراردادهای بزرگ با ناشران است. آنها میخواهند کتابی در دست بگیرند که تماماً از خودشان باشد.»
بررسی پدیده ناشر-مولف در ایران
در این میان، مقایسه تجربه هیندل با وضعیت نویسندگان در ایران، نشان میدهد که موضوع انتشار مستقل تنها یک انتخاب هنری نیست، بلکه در بسیاری موارد یک اجبار اقتصادی است.
پدیده «ناشر-مولف» در ایران، که در واقع گونهای از انتشار مستقل است، بهویژه در دهه گذشته فراگیر شده است. بسیاری از نویسندگان، حتی آنها که سابقه طولانی دارند، برای چاپ آثار خود باید هزینه چاپ، ویراستاری، طراحی جلد، صفحهآرایی و گاه حتی پخش کتاب را نیز شخصاً پرداخت کنند.
علت این وضعیت، ترکیبی از عوامل اقتصادی، فرهنگی و ساختاری است. کاهش شدید سرانه مطالعه، افزایش قیمت کاغذ (بیش از پنج برابر در پنج سال گذشته)، گرانی خدمات چاپ و توزیع، و نبود نظام حمایتی از نویسندگان، باعث شده که ناشران تنها سراغ آثار تضمینی بروند: کتابهای ترجمه پرفروش، عناوین کمکدرسی یا آثار سلبریتیها.
در چنین شرایطی، نویسندهای که اثری ادبی، خاطرهنویسی یا پژوهشی تالیف کرده است، بهسختی میتواند نظر ناشران را جلب کند. اگر هم موفق شود، معمولاً باید درصدی از هزینهها را خود پرداخت کند، یا از حقوق مادی خود صرفنظر کند.
چاپ یک کتاب ۲۰۰ صفحهای در تیراژ ۵۰۰ نسخه، بهطور میانگین بین ۳۰ تا ۵۰ میلیون تومان هزینه دارد. اگر ویراستاری حرفهای، طراحی جلد اختصاصی، صفحهآرایی استاندارد و تبلیغات اولیه هم لحاظ شود، این رقم میتواند به بالای ۷۰ میلیون تومان برسد. در این میان، سهم نویسنده از فروش کتاب – اگر اصلاً کتابی فروخته شود – معمولاً بسیار ناچیز است.
در فقدان پلتفرمهای انتشار مستقل دیجیتال، مثل آمازون، نویسندگان ایرانی اغلب ناچارند از مسیرهای سنتیتر و پرهزینهتری عبور کنند. برخی سراغ نشرهای کوچکتر میروند که خدمات کامل چاپ ارائه میدهند، اما کیفیت پایینتری دارند. برخی نیز خودشان همهچیز را مدیریت میکنند: از طراحی و چاپ گرفته تا فروش از طریق صفحههای شخصی.
این وضعیت باعث شده که پدیده «ناشر-مولف» در ایران دیگر نه استثنا، که قاعدهای رایج باشد. با این حال، همچنان نگاه جامعه به این شیوه همراه با بیاعتمادی است. بسیاری آن را نشانهای از ناتوانی نویسنده در جلب نظر ناشران میدانند. اما همانطور که تجربهی کالین هیندل نشان میدهد، گاهی این مسیر نهتنها نشانهی شکست نیست، بلکه انتخابی جسورانه برای حفظ صدای شخصی در جهانی پر از صداهای تقلیدی است.
در نهایت، شاید مساله این نباشد که «چند نسخه فروختی»، بلکه اینکه آیا اثرت، با تمام وجود تو، روی کاغذ آمده است یا نه؟
source