شفقنا_ جمهوری اسلامی نوشت: نياز ايران امروز به تحول در سياستهاي حکمراني، قابل انکار و اغماض نيست. اين تحول در عين حال که بايد همزمان با تحول در سياست خارجي کشور اتفاق بيفتد، بايد بسيار عميق و همهجانبه نيز باشد.
يکي از بخشهاي نيازمند تحول در مجموعه حکمراني کشورمان، انتصابات مربوط به مديران است. مناصب کليدي در يک نظام مدعي ديانت و عدالت بايد در اختيار شايستهترينها باشند. با اين روش است که شايسته سالاري محقق ميشود و در پرتو شايسته سالاري ميتوان جامعه را از يک حکمراني سالم برخوردار کرد.
يکي از بزرگترين مشکلات امروز ايران، محروميت حکمراني از شايسته سالاري است. مسئولان نظام جمهوري اسلامي در شعار و وعده همواره بر ضرورت شايسته سالاري تکيه و تأکيد ميکنند ولي آنچه در عمل اتفاق ميافتد نهتنها رفتن به طرف شايسته سالاري در حکمراني نيست بلکه سپردن امور به دست ضعيفترينهاست. اين واقعيت تلخ را هم در انتصابات و هم در انتخابات ميتوان مشاهده کرد.
در انتصابات، فاميلسالاري، رفيقسالاري و بدتر از اينها بلهقربانگوسالاري جاي شايسته سالاري را گرفته و به همين دليل، امور کشور براساس سلايق جريان مييابند نه ضوابط و قانون.
بروز مفاسد در بسياري از بخشها، تسلط پارتيبازي بر مجاري اداري، قدرت يافتن مافياها در اقتصاد و سياست و در نتيجه منحرف شدن حکمراني از مسير صحيح و سالمي که به نفع مردم باشد و کشانده شدن به مسير منافع طبقه جديد برآمده از رانت، ويژهخواري، فرصتطلبي و سوءاستفاده از قدرت، از نتايج زيانبار همين دور شدن از ضوابط و گرايش به روابط است. اين انحراف، هيچ نسبتي با نظام جمهوري اسلامي ندارد و با قانون اساسي اين نظام و تعاليم اسلام و راه و رسم به ارث رسيده از امام خميني که بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي است در تضاد است.
معمولاً در احکامي که براي انتصابات نوشته ميشوند خطاب به افراد موردنظر بر اين عبارت تأکيد ميشود که «بنا بر شايستگيها و تعهدي که در شما وجود دارد، به اين مسئوليت گماشته ميشويد» ولي بعد از مدت کوتاهي روشن ميشود بسياري از اين افراد نه شايستگي آن مسئوليت را دارند و نه تعهدش را و در نتيجه کشور دچار بيسروساماني ميشود…
در انتخابات هم مدتي است گرفتار همين مشکل هستيم. فلسفه برگزاري انتخابات اينست که شايستهترينها در معرض انتخاب مردم قرار بگيرند و اين فرصت براي مردم به وجود بيايد که کارآمدترين افراد را براي به عهده گرفتن مسئوليتها در بخشهاي مختلف انتخاب کنند. متأسفانه برخلاف آنچه در قانون اساسي و قوانين عادي آمده، در اين بخش هم اعمال سليقههاي خاص کار را به جائي ميرساند که افراد شايسته به خارج از دايره انتخابات مردم رانده ميشوند و ضعيفترينها در دايره باقي ميمانند. اين غربالگري خلاف ضوابط را مردم ميفهمند ولي چون امکاني براي انتخاب در اختيار ندارند ناخواسته از صندوقهاي رأي فاصله ميگيرند و مشارکت مردمي بشدت کاهش مييابد.
بعد از چندين تجربه ناموفق انتخاباتي که منجر به کاهش شديد مشارکت مردمي شد، حالا مسئولان نظام بايد به اين نتيجه رسيده باشند که در اين سياست بايد تحول عميقي به وجود بياورند و بپذيرند که انتخابشدگان 4 درصدي را نميتوان نمايندگان و برگزيدگان واقعي مردم دانست.
فاصله گرفتن از انتصابات بلهقربان سالاري و اجتناب از انتخابات سليقه سالاري و روي آوردن به شايسته سالاري در اين هر دو عرصه، به نفع کشور و منافع ملي است. اين تحول موجب تقويت پشتوانه مردمي نظام و اميدواري مردم به آينده خواهد شد.
source