فرارو- فوزیه فاروق، شاهدخت جوان مصری و خواهر ملک فاروق، شاه وقت مصر، در ۱۷ سالگی به عقد محمدرضا پهلوی درآمد؛ ولیعهدی که آن زمان تنها ۱۹ سال داشت.
به گزارش فرارو، ازدواج فوزیه با محمدرضا پهلوی، ولیعهد جوان ایران، در آخرین روزهای اسفندماه 1317 در قاهره، پایتخت مصر، با شکوهی سلطنتی برگزار شد. بازگشت از ماهعسل، پایان ماجرا نبود؛ تهران نیز صحنه تکرار این وصلت تاریخی شد و دومین جشن ازدواج با همان تشریفات در پایتخت ایران برپا گشت. قاسم غنی، عضو هیأت ایرانی، در خاطراتش آن روز را چنین توصیف میکند: «ساعت یازده صبح بود. زمین و آسمان جشن گرفته بودند. قاهره غرق در گل بود و شور و شادی سراسر مصر را فرا گرفته بود.» ازدواج دوبار در ایران نیز برگزار شده و با طنین طبلها و زرقوبرق دربارها، اما سرنوشتی دور از افسانههای شاهانه در انتظار این دو شاهزاده جوان بود.
فوزیه تحصیلکرده سوئیس بود و افزون بر زبان مادریاش عربی، به انگلیسی و فرانسوی نیز تسلط داشت. در پشت چهره زیبا و نجیبش، شخصیتی خجالتی و درونگرا پنهان بود؛ چیزی که در نگاه نخست کمتر به چشم میآمد. حسین فردوست، دوست نزدیک محمدرضا، درباره او چنین نوشته است: «زن بسیار خجالتیای بود. با هر گفتوگویی صورتش سرخ میشد. با کسی گرم نمیگرفت، حتی با خانواده شاه. تنها محرم اسرارش، خدمتکاری مصری بود که با خود از قاهره آورده بود.»
مشکل بزرگ این ازدواج، مانعی حقوقی بود: اصل سی و هفتم متمم قانون اساسی، مادر ولیعهد را ایرانیتبار میخواست اما مجلس، در حرکتی بیسابقه، فوزیه را نه تنها تبعه ایران، بلکه «ایرانیتبار» اعلام کرد. این تصمیم برای برخی شوخی تاریخی شد؛ میگفتند فوزیه ایرانی است، چون مصر روزگاری بخشی از امپراتوری هخامنشی بوده است.
با آغاز سلطنت محمدرضا، شکاف میان شاه و همسرش ژرفتر شد. اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی شاه و ارنست پرون، دوست نزدیکش، در این تیرگی نقشهایی تعیینکننده داشتند. حاصل این پیوند تنها یک دختر بود: شهناز.
تصویری از شاه، همسرش فوزیه و دخترشان شهناز
فوزیه، در تقلای یافتن معنایی برای زندگیاش در ایران، «بنگاه حمایت از زنان باردار و کودکان» را بنیان نهاد؛ تلاشی که هرگز آرامش درونیاش را تأمین نکرد. بهار ۱۳۲۵، به بهانه دیدار خانواده، ایران را ترک کرد؛ سفری که دیگر بازگشتی به دنبال نداشت. شاه، با چندین نامه پر حرارت کوشید همسرش را بازگرداند اما فوزیه دلسرد و خاموش، تن به بازگشت نداد تا اینکه ازدواج، سرانجام بهصورت رسمی پایان یافت؛ پیوندی که با طبل و شیپور آغاز شد با ناگفتههای بسیار در سکوت و فاصله شکست.
source