بابک صحرایی، ترانهسرا، نویسنده و فعال باسابقه حوزه موسیقی، در دومین تجربه خود بهعنوان نویسنده، کارگردان و تهیهکننده تئاتر، با نمایش «خانه دراکولا» بار دیگر ترکیب خلاقانهای از روایت، موسیقی و پرفورمنس را به صحنه آورده است.
به گزارش ایران، او در این نمایش با تلفیق شخصیتهای تاریخی، مفاهیم روانشناختی و دغدغههای معاصر، تصویری استعاری از تاریکیهای پنهان درون انسان ارائه میدهد. گفتوگوی پیشرو، مروری است بر ایدهها، چالشها و نگاه این هنرمند به آینده تئاتر.
آقای صحرایی نمایش «خانه دراکولا» دومین نمایش شما در سمت نویسنده، کارگردان و تهیهکننده تئاتر است که پس از نمایش «مرگ با طعم نسکافه» روی صحنه بردید. به عنوان یکی از فعالین مهم حوزه موسیقی، برای فعالیت در عرصه تئاتر با چه چالشهایی مواجه بودید؟
چه در این اثر و چه در نمایش قبلیام، همنشینی و همافزایی تئاتر و موسیقی برای من اهمیت ویژهای داشته است، چراکه موسیقی را جزئی جداییناپذیر از یک اثر نمایشی میدانم. موسیقی میتواند، چه در تئاتر و چه در سینما، تأثیر عمیقتری بر مخاطب بگذارد.
بر همین اساس، تلاش کردهام از تجربه بیش از دو دهه فعالیتم در عرصه موسیقی بهطور مؤثری بهره ببرم و آن را در خدمت روایت اثر قرار دهم. در «خانه دراکولا» نیز مانند کار قبلیام، بخشی از روایت از طریق موسیقی و ترانه شکل میگیرد. در این نمایش، موسیقی، ترانه و پرفورمنس نهتنها جنبهای تزئینی ندارند، بلکه عناصر کلیدی در پیشبرد داستان بهشمار میروند.
«خانه دراکولا» بخشی از جهان دراکولاها را روایت میکند که در آن شخصیتهای تاریخی مهمی نیز نقش بهسزایی ایفا میکنند. این اثر با چه دغدغهای به نگارش درآمد و اکنون به اجرا رسیده است؟
همیشه با این اندیشه زیستهام که هر انسانی در درون خود، یک گرگ، یک هیولا، یا بهبیانی استعاری، یک «دراکولا» دارد؛ وجه تاریکی که گاه میتوان آن را مهار کرد و گاه بر رفتار انسان چیره میشود. این مضمون، که در شاخههای مختلف ادبیات و هنر نیز به آن پرداخته شده، برای من دغدغهای دیرینه بوده است.
در مواجهه با این پرسش در قالب دراماتیک، ناخودآگاه به سراغ شخصیتهای تاریخی رفتم؛ چهرههایی که نقش مؤثری در سرنوشت بشر داشتهاند؛ گاه سازنده و گاه مخرب. در نتیجه، شخصیتهایی همچون هیتلر، استالین، چنگیزخان، ناپلئون و… در دل این نمایش شکل گرفتند و در کنار دراکولاها قرار گرفتند تا جهانی استعاری اما تأملبرانگیز را خلق کنند.
پرداختن به موضوع دراکولا یا خونآشامان با بهرهگیری از شخصیتهای تاریخی چون هیتلر، استالین و ناپلئون و… میتواند ارجاعات به زمان کنونی و جهان امروز ما داشته باشد؟ برای پرداختن به این موضوع با چه چالشهایی مواجه بودید؟
باور دارم هر انسان، بسته به شرایط، میتواند در درون خود یک «هیتلر» یا «چنگیز» داشته باشد. برخی موفق میشوند آن بخش تاریک را کنترل کنند، اما برخی دیگر افسار خود را به دست آن میسپارند. این به معنای جنایتکار شدن همه نیست، اما حتی در مقیاسهای کوچک زندگی روزمره نیز انسان میتواند دست به خشونت بزند.
در نمایش، از زبان «استالیکولا»؛ شخصیتی که نمادی استعاری از استالین است جملهای بیان میشود: «چیزی نمانده که آدمها همدیگر را بخورند.» این جمله بازتابی از تاریخ تلخ بشر است. در بخش دیگری از نمایش اشاره میکنم: «هرچه دانش بشر بیشتر شده، ابزار نابودی نیز پیشرفتهتر شدهاند.» یا «تعداد انسانهایی که با بمب و موشک و ابزار جنگ کشته شدهاند، بیشتر از آنهایی است که با دارو نجات یافتهاند.» این جملات، نگاهی انتقادی به سوءاستفاده بشر از پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک دارند و ریشه در همین دغدغه دارند که چگونه رذایل اخلاقی انسانی، در طول تاریخ، خود را بازتولید کردهاند.
مخاطب هدف شما در این اجرا شامل چه قشری بود؟! باتوجه به فضای جامعه، بازخوردها از اجرا به چه صورت بود؟! آیا رضایتبخش بود؟
تلاشم این بود اثری تولید کنم که بتواند اقشار مختلف جامعه را با علایق متنوع جذب کند. اینکه در کدام بخش موفق بودهام یا نه، قضاوتش با مخاطب است، اما هدفم این بود که داستانی خلق کنم که دغدغههای انسان امروز در آن بازتاب یابد؛ از مسائل روانشناختی و فلسفی گرفته تا چالشهای اجتماعی و تکنولوژیک. حضور هوش مصنوعی در نمایش، بازتابی از حضور پررنگ آن در زندگی معاصر ماست. همچنین به برخی مسائل اجتماعی و سیاسی روز هم در قالبی نمادین پرداختهام. جهان اثر جهانی قراردادی است؛ جهانی که در آن دراکولاها، انسانها و جنایتکاران جنگی در زیستی مشترک حضور دارند.
این ساختار، اجازه میدهد تا روایت چندلایه و پیچیدهای ارائه شود. بخشی از روایت با زبان طنز بیان میشود، برخی لحظات رنگ و بویی فانتزی دارند و همه اینها در خدمت انتقال مفاهیم پیچیدهتری قرار گرفتهاند. تا به امروز، بازخورد مخاطبان بسیار رضایتبخش بوده است. با توجه به استقبال بالا از اجراها، بویژه در آستانه هفته پایانی دور اول، که هر شب با سالن پر مواجه هستیم، میتوانم این استقبال را نشانهای از رضایت مخاطب بدانم.
امیدوارم این نمایش نسبت به اثر قبلیام گامی رو به جلو بوده باشد؛ هرچند که نمایش قبلیام نیز برای من جایگاه ویژهای دارد و بخشی از دنیای ذهنی و زیستی من بوده است، همانند «خانه دراکولا». دور اول اجراها نهم خرداد به پایان میرسد و از بیستم خرداد، دور دوم اجرا در سالن نوفللوشاتو آغاز خواهد شد.
امروزه بسیاری از فعالین حوزه نمایش، تولید نمایش در شرایط کنونی را بسیار سخت و دشوار توصیف میکنند. از برآورد هزینههای میلیاردی تا مسائل دیگری چون سختگیریهای سلیقهای. به عنوان کسی که تهیهکنندگی نمایشهای خود را نیز برعهده داشته است، این شرایط را چطور ارزیابی میکنید؟
بدون تردید، هر نوع فعالیت هنری با چالشها و موانع خاص خود همراه است. من با ۲۴ سال سابقه در هنر، مانند هر هنرمند دیگری با این موانع مواجه شدهام و در این مسیر، آبدیده شدهام. در این پروژه هم طبیعتاً با چالشهایی روبهرو بودم، بویژه آنکه تهیهکنندگی نیز بر عهده خودم بود.
یکی از بزرگترین چالشها، وضعیت آشفته اقتصادی است که بر تمام ابعاد زندگی، از جمله هنر، سایه انداخته. با این حال، سعی کردم پیش از شروع پیشتولید، برنامهریزی دقیقی داشته باشم؛ از نظر مالی، اجرایی و اجرائیات فنی. این آمادگی باعث شد که مراحل کار را با کمترین آسیب طی کنم. من اصولاً عادت به گلایه و شکایت ندارم. همیشه تلاش میکنم مشکلات را پیشبینی و برایشان راهحلهایی طراحی کنم.
میدانستم با توجه به استانداردی که در ذهن دارم، باید هزینهای فراتر از حد معمول صرف کنم. هرچند نمایش در تالار حافظ اجرا میشود که سالنی بسیار مجهز و مطلوب است اما طراحی دکور، گریم، نور، بازیگری و… همه در سطحی انجام شد که انگار در یک سالن هزارنفره اجرا میرویم. تلاش کردم کیفیت اجرا، مستقل از ابعاد سالن، در بالاترین سطح ممکن باشد. چالشها در این مسیر کم نبودند، اما با تکیه بر برنامهریزی و تجربه، توانستم آنها را پشت سر بگذارم.
چشمانداز شما از شرایط تئاتر در سالهای پیش رو چگونه است؟
آینده تئاتر را روشن و امیدوارکننده میبینم. در سالهای اخیر، سلیقه عمومی نسبت به تئاتر تغییر کرده و جامعه علاقهمندتر از گذشته به این هنر نگاه میکند. در مقایسه با یک دهه پیش، تئاتر امروز رونق بیشتری دارد. معتقدم این روند در سالهای آینده نیز ادامه خواهد یافت. البته طبیعی است که در هر شاخهای از هنر، آثار ضعیف هم تولید شود. این مسأله مختص ایران یا تئاتر نیست و در هیچ کجای جهان نمیتوان انتظار داشت همه تولیدات هنری در بالاترین سطح باشند.
با این حال، کلیت تئاتر امروز ما رو به رشد است. بسیاری از فعالان این حوزه هنرمندانی باسواد، خلاق و پرانگیزه هستند. در هر فصل، شاهد اجرای آثار باکیفیت و قابل دفاع هستیم. جامعه نیز در سالهای اخیر نگاه جدیتری به تئاتر پیدا کرده و این نویدبخش آیندهای پربارتر است، هم از نظر تعداد مخاطبان و هم از نظر ارتقای کیفی آثار.
source