شایانیوز– لومومبا، چهرهای کاریزماتیک، انقلابی و بحثبرانگیز در تاریخ قاره آفریقاست. مردی که تنها ۳۵ سال عمر کرد، اما نامش برای همیشه در فهرست نمادهای مبارزه با استعمار باقی ماند و در حافظه تاریخی جهانیان به خصوص آزادیخواهان حک شد. او نخستوزیر نخستین دولت مستقل کنگو بود که در کمتر از یک سال از قدرت به زیر کشیده شد و به شکلی فجیع به قتل رسید. داستان لومومبا فقط یک سرگذشت نیست؛ زندگی او آینهای است از تقابل جهان سوم با استعمار، و از همین رو، فهم دقیقتر زندگی او، ما را به تحلیل مناسبات قدرت، دخالتهای خارجی و شکلگیری ساختارهای پساآزادی در آفریقا و نیز در جهان میرساند.
تولد و شکلگیری تفکر انقلابی
پاتریس اِمِری لومومبا در سال ۱۹۲۵ در روستای اونالوئا از استان کاسای در مستعمره بلژیکی کنگو متولد شد. او برخلاف بسیاری از همنسلانش، در مدارس مبلغین مسیحی آموزش دید و بعداً به شغل دولتی درآمد و کارمند پست شد. همین موقعیت شغلی باعث شد با گستره وسیعی از مردم و اطلاعات، تماس داشته باشد. علاقهاش به کتاب، اندیشه و سخنرانی باعث شد به زودی وارد فضای سیاسی و اجتماعی شود.
او ابتدا در حزبهای محلی فعالیت میکرد اما خیلی زود حزب خودش، جنبش ملی کنگو (MNC)، را تأسیس کرد که خواهان استقلال بی قید و شرط از استعمار بلژیک بود. نکته مهم درباره لومومبا آن بود که برخلاف بسیاری از رهبران وقت آفریقا که به «تدریجگرایی» یا «مصالحه با استعمارگران» متمایل بودند، او خواهان استقلال آنی و کامل و همچنین حاکمیت ملی واقعی بود.
استقلال کنگو و نخستوزیری پرالتهاب
در سال ۱۹۶۰ و پس از فشارهای داخلی و بینالمللی، کنگو استقلال یافت و لومومبا در انتخابات پارلمانی پیروز شد. او به عنوان نخستوزیر انتخاب شد و «جوزف کازاووبو» به عنوان رئیسجمهور. اما شرایط به هیچوجه آرام نبود. ارتش کنگو، که هنوز تحت فرماندهی افسران بلژیکی بود، شورش کرد. مناطق مهمی چون کاتانگا با تحریک بلژیک اعلام جدایی کردند.
لومومبا در یکی از مشهورترین سخنرانیهای تاریخ آفریقا در مراسم استقلال، به شکلی صریح از جنایات استعمار بلژیک انتقاد کرد. این سخنرانی، برخلاف سخنان دیپلماتیکتر کازاووبو، نهتنها قلب میلیونها کنگویی را به تپش انداخت و هیجان ملی را به جوش آورد، بلکه بلژیک و متحدان غربیاش را خشمگین ساخت.
تضادهای درونی و دشمنان بیرونی
لومومبا همزمان با مشکلات داخلی، با تهدیدات بینالمللی هم روبرو شد. آمریکا در دوران جنگ سرد، نگران آن بود که لومومبا به شوروی متمایل شود. شوروی نیز، هرچند حمایتهایی از او نشان داد، اما به طور کامل نتوانست وارد بحران شود. سازمان سیا، MI6 و عوامل بلژیک، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم در براندازی او نقش داشتند.
در ماههای پایانی سال ۱۹۶۰، رئیسجمهور کازاووبو او را از مقام نخستوزیری برکنار کرد. لومومبا دستگیر و سپس به فرمان ژنرال موبوتو (که بعداً با حمایت غرب تبدیل به دیکتاتور شد) به منطقه شورشی کاتانگا فرستاده شد.
قتل فجیع و مسئولیتهای تاریخی
لومومبا در ژانویه ۱۹۶۱، در حالی که در اسارت بود، شکنجه و سپس تیرباران شد. دو بار نبش قبر شد. بار اول 200 متر آن طرفتر مجدداً دفن کردند. بار دوم پیکر او را از قبرخارج کرده و کمیسر پلیس بلژیکی به نام ژرار سوته (به همراه برادرش میشل) آن را با اره تکه تکه کرده و سپس در اسید سسولفوریک حل کردند تا اثری از جسد به جا نماند و بعدها پیدا نشود و مدرکی برای ظلم دولت بلژیک نباشد. سالها بعد، مشخص شد که این عملیات علاوه بر همکاری مستقیم بلژیکیها، با اطلاع سرویسهای اطلاعاتی غربی انجام شده است.
در سال ۲۰۰۱، پارلمان بلژیک به نقش کشورش در قتل لومومبا اذعان و عذرخواهی کرد! در ۲۰۲۲، بلژیک یکی از دندانهای او را که بهعنوان «یادگاری» نزد یک پلیس بلژیکی نگهداری میشد، به خانوادهاش بازگرداند.
میراث لومومبا در سیاست و فرهنگ
لومومبا نه تنها در حافظه تاریخی آفریقا زنده مانده، بلکه در جنبشهای ضدنژادپرستی، ضد استعماری و آزادیخواهی در سراسر جهان الهامبخش بوده است. شخصیت او در موسیقی، ادبیات، سینما و سیاست تکرار شده است. نویسندگانی چون چینوآ آچهبه، آیمی سزر، و شاعرانی همچون نازیم حکمت و محمود درویش به یاد او سرودهاند.
چرا لومومبا هنوز زنده است؟
لومومبا نماینده نسلی از رهبران آفریقایی بود که نمیخواستند فقط «پرچم»را از استعمار پس بگیرند، بلکه خواهان استقلال واقعی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بودند. او فهمیده بود که استعمار پس از خروج فیزیکی، در اشکال نوینی بازمیگردد: وام، نفت، معادن، نظامیان و کودتا و ….
اگر امروز، همچنان نام او در راهپیماییها، سخنرانیها و گفتمانهای ضداستعماری در سراسر جهان شنیده میشود، به این دلیل است که جهان هنوز با همان معادلات قدرت سر و کار دارد و هنوز در پی نجاتدهنده و آزادیبخش است. و هنوز هستند آزادیخواهانی که پرچم مبارزه با ظلم و غارت و استبداد را به دست نسل بعدی بسپارند.
source