شایانیوز– در روزهای اخیر، بار دیگر نفس کشیدن در تهران و کرج برای بسیاری از مردم به چالشی جدی تبدیل شده است. هوا به قدری سنگین شده که گویی ابری غلیظ از غبار بر شهر سایه انداخته است. ادارات در برخی مناطق تعطیل میشوند، سالمندان و بیماران تنفسی از خانه بیرون نمیروند و تابلوهای الکترونیکی و بیلبوردها در سطح شهر مدام هشدار میدهند که کیفیت هوا برای گروههای حساس، ناسالم است». اما موضوع از این هم فراتر رفته؛ دیگر نه فقط گروههای حساس، بلکه همه شهروندان درگیر تأثیرات آلودگی هوا هستند: از سردردهای مداوم گرفته تا سوزش چشم، گلو درد، خستگی بیدلیل و دلزدگی از فضای بسته و غبارآلود شهر.
تهران و کرج، که به دلایل مختلف از جمله جمعیت بالا، تراکم خودروها و موقعیت جغرافیایی و نزدیکی به مراکز صنعتی همیشه در معرض آلودگی بودهاند، این روزها حالشان به مراتب وخیمتر هم شده است. افت کیفیت هوا دیگر یک پدیده فصلی یا طبیعی نیست که در فصل سرما به دلیل پدیده وارونگی هوا و …. گریبانگیرمان شود، بلکه نشانهای است از مسائلی فراتر از این حرفها؛ چیزی که در دل آن، حوادث تازه و عوامل کمتر گفته شده نیز نقش دارند.
عوارض بعد از جنگ؟ ظاهراً بله.
هنگامی که درگیری نظامی ۱۲ روزه اخیر بین ایران و اسرائیل در تیرماه به پایان رسید، بسیاری از تحلیلگران درباره پیامدهای نظامی و سیاسی آن صحبت کردند، اما آن زمان کمتر کسی به این فکر افتاد که انفجار تأسیسات نفتی، آتشسوزی در پالایشگاهها و آسیب به بخش هایی از زیرساختهای صنعتی، چه عواقب محیط زیستی میتواند داشته باشد. اما حالا، با نگاهی دقیقتر به کیفیت هوا و موشکافی نوع عناصر موجود در هوا، میتوان به وضوح دید که آلودگی فعلی فقط نتیجه خودروهای فرسوده و سوخت بی کیفیت و آلایندههای صنعتی کارخانهها نیست؛ جنگ نیز در آن نقشی ایفا کرده است. نقشی ویرانگر، شاید ویران کنندهتر از خود جنگ.
انفجارها، انتشار دودهای سنگین، سوختن هزاران لیتر مواد شیمیایی و نفتی در فضای باز و انتقال تدریجی این آلودگیها به مناطق شهری و پرجمعیتتر توسط جریانت هوا و وزش باد، باعث شدهاند که شهرهایی مثل تهران و کرج در معرض آلودگی ناشی از جنگ قرار گیرند. برخی کارشناسان معتقدند که ذرات معلق و آلایندههایی که در جریان انفجارها آزاد شدند، ممکن است تا هفتهها در جو باقی بمانند و توسط جریان هوا به مناطقی خارج از محل درگیری نیز منتقل شوند.
به زبان سادهتر، آنچه در کیلومترها آنسوتر سوخته و دود شده، اکنون دارد در ریههای ما تهنشین میشود. بنابراین، جنگی که شاید از نظر نظامی پایان یافته باشد، هنوز در قالب هوایی آلوده و سنگین به زندگی روزمره مردم حمله میکند.
ممکن است دلایل دیگری هم در کار باشند؛ مثل تالاب خشک شده صالحیه و رنج همیشگی خشک شدنها و نابود شدنهای متوالی
تالاب صالحیه در جنوب غربی کرج واقع است. این تالاب که زمانی نقشی حیاتی در تلطیف هوا و جذب گرد و غبار داشت، حالا به زمینی خشک و نمکی تبدیل شده که با کوچکترین وزش باد، ذرات ریز خاک و غبار را به هوا میفرستد. این گردها از مسیر وزش باد به راحتی به سمت کرج و حتی تهران حرکت کرده و هوای این دو شهر را آلودهتر میکنند.
مشکل اینجاست که این پدیده، نه تازه است و نه ناشناخته. سالهاست که کارشناسان محیطزیست به مسئولین و متولیان امر هشدار دادهاند که بیتوجهی به منابع طبیعی مثل تالابها و مراتع فقط در حد صدمه به طبیعت و محیط ریست متوقف نمیماند؛ بلکه در نهایت موجب آسیبهای گسترده به سلامت و امنیت مردم میگردد. اما مثل بسیاری از هشدارهای زیستمحیطی دیگر، این یکی هم تا زمانی که زندگی در پایتخت مختل نشود، جدی گرفته نخواهد شد.
انگار تهران و کرج نورچشمیاند؛ پس خوزستان چه؟
یکی از پرسشهای جدی این روزها این است: چرا وقتی هوای تهران یا کرج آلوده میشود، همه رسانهها و مقامات هشدار میدهند، اما استان خوزستان که سالهاست گرفتار گرد و غبار است، چنین بازتابی در رسانهها ندارد؟!
در اهواز و دیگر شهرهای خوزستان، کیفیت هوا گاه تا چندین برابر خطرناکتر از تهران میشود. مردم خوزستان سالهاست که با ماسک از خانه بیرون میروند، کودکانشان به بیماریهای تنفسی مبتلا شدهاند، روزهایی هست که هوا آنقدر کدر و غبارآلود است که حتی خورشید دیده نمیشود. اما کمتر پیش آمده که اخبار سراسری هشدار دهد یا مدیران بحران به طور جدی و گسترده وارد عمل شوند.
به نظر میرسد که همچنان، مرکزگرایی در توجه به بحرانها وجود دارد. تهران، به عنوان پایتخت و محل استقرار نهادهای اصلی دولتی و نظامی کشور، طبیعتاً بیش از دیگر مناطق دیده و شنیده میشود. همین موضوع باعث شده تا صدای خوزستان در گرد و غبار گم شود، حتی اگر بحران زیستمحیطیاش جدیتر، گستردهتر و مزمنتر از پایتخت باشد.
آلودگی هوای تهران و کرج در این روزها صرفاً یک پدیده اقلیمی یا فصلی نیست. از پیامدهای مستقیم جنگ اخیر گرفته تا اثرات بلند مدت مسائلی همچون بیتوجهی به منابع طبیعی از جمله تالابها، و دست آخر، نابرابری رسانهای در پرداختن به بحرانهای مناطق مختلف کشور، همگی در شکلگیری این وضعیت نقش دارند.
شاید راه حل فوری وقطعی، هم اکنون در دسترس نباشد، اما درک درست از چرایی آلودگی، نقطه شروع هر تغییری است.
source