اقتصاد۲۴- ایران در میانه یکی از سهمگینترین بحرانهای آبی تاریخ خود دستوپا میزند، اما متهم اصلی همچنان مردماند، نه تصمیمگیران. این تصویرسازی یکسویه، انکار سهم دولت در شکلگیری فاجعهایست که حالا حیات سرزمین را تهدید میکند. از دهه ۱۳۶۰، رؤیای خودکفایی در تولید گندم و سایر محصولات غذایی، به سیاست محوری جمهوری اسلامی تبدیل شد. این رؤیا، بهرغم هشدارهای کارشناسان، در اقلیمی خشک و نیمهخشک و با منابع آبی محدود، به اجرا گذاشته شد.
تصور کنید در کشوری که سالهاست بحران آب از مرز هشدار گذشته، هنوز هندوانه، نماد محصولات آببری که ضرورتی هم ندارد، در حجم بالا کشت میشود. این همه آب صرف محصولی میشود که نه کالای استراتژیک است، نه ارزآور و نه جزو سبد اصلی خانوار.
کشاورز، بر اساس سود کوتاهمدت و بدون توجه به اقلیم، به سراغ هرچه بیشتر کاشتن میرود؛ چون کسی مسیر درست را نشان نداده. اما فاجعه تنها به کشاورزی محدود نیست؛ توسعه صنایع آببر در مناطق خشک، بحران را به مرز فروپاشی رسانده است. فولاد مبارکه در اصفهان، یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آب کشور است؛ سالانه ۲۷ میلیون مترمکعب آب میبلعد.
اگرچه بخشی از این مصرف با پساب جایگزین شده، اما اساساً استقرار چنین صنعتی در منطقهای خشک، تصمیمی فاجعهآمیز بود. تجربه فولاد مبارکه نشان میدهد که حتی با اصلاح نسبی مصرف، نمیتوان واقعیت غلط بودن محل استقرار را انکار کرد. نمیتوان انتظار داشت مردم از یکلیوان آب صرفنظر کنند، در حالیکه صنایع و کشاورزی ناپایدار، با چراغ سبز دولت، منابع را میبلعند.
مسئولیت بحران را نباید به دوش مردم انداخت، وقتی تصمیمهای اشتباه، با سماجت در سطوح بالا تکرار میشوند. اگر قرار است صرفهجویی به راهبردی ملی تبدیل شود، باید از سطوح سیاستگذاری آغاز شود، نه از شیر آب خانهها. تا وقتی چشمانداز توسعه با واقعیت منابع آب این سرزمین انطباق نداشته باشد، ایران در حال خشکشدن باقی خواهد ماند…
منبع: امتداد
source