شفقنا- حجت الاسلام غلامرضا رضایی تربقان، نویسنده و پژوهشگر حوزوی در یادداشتی نوشت: «تقارن ایام شهادت کریم اهلبیت امام حسن مجتبی (ع) با رحلت پیامبر اعظم (ص)، فرصتی دوباره برای تدبر در تاریخ و درسآموزی از آن است. پیامبری که رحلتش سرآغاز مظلومیت اهلبیت (ع) شد و امامی که با صبری الهی و تصمیمی راهبردی، صلحی تحمیلی را پذیرفت تا اساس اسلام از گزند نفاق بنیامیه محفوظ بماند.
پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه فرخنده علی (ع) با دختر گرامی پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمهی ماه رمضان سال سوم هجری در مدینه دیده به جهان گشود. هفت سال از عمر مبارک او با پیامبر (ص) سپری شد و پس از پیامبر (ص) تقریباً ۳۰ سال در کنار پدرش امیرمؤمنان علی (ع) قرار داشت. پس از شهادت علی (ع) در سال ۴۰ هجری، به مدت ۱۰ سال امامت را بر عهده گرفت و در سال ۵۰ هجری با توطئه معاویه، بر اثر مسمومیت در سن ۴۸ سالگی به شهادت رسید و در بقیع به خاک سپرده شد.
در منابع شیعه و اهل سنت آمده است امام حسن مجتبی (ع) یکی از اصحاب کساست، که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد و همچنین آیه اطعام، آیه مودت و آیه مباهله درباره او و پدر و مادرش نازل گردیده است. امام حسن (ع) دوبار تمام داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفتهاند به سبب همین بخشندگیها او را «کریم اهلبیت» خواندهاند. او ۲۵ بار پیاده به حج رفت.
پیامبر (ص) درباره او فرمود: «حِلم و هیبتم را به حسن (ع) بخشیدم و دلیری و بخشش را به حسین (ع)» (کنزالعُمّال)
همچنین پیامبر (ص) فرمودند: «حسن و حسین (ع) دو سرور جوانان اهل بهشت هستند»
امام سجاد (ع) فرمود: «حسن بن علی عابدترین، زاهدترین و فاضلترین مردمان زمان خود بود و آن هنگام که به نماز میایستاد بدنش میلرزید، زیرا خود را در محضر پروردگار عزوجل میدید. و چون بهشت و دوزخ را یاد میکرد، لرزه بر اندامش میافتاد و در هیچ حالی دیده نمیشد مگر آنکه به ذکر خداوند سبحان مشغول بود.» (امالی صدوق)
و امام باقر (ع) فرمودند: «سوگند به خدا، آنچه حسن بن علی(ع) انجام داد برای امت، بهتر بود از آنچه خورشید بر آن طلوع کند»
شاید برای جمعی از مردم این سؤال مطرح باشد که چرا امام حسن (ع) قیام نکرد و با معاویه از درِ صلح و سازش وارد شد، اما امام حسین (ع) با پسر معاویه صلح نکرد و راه جنگ و مبارزه را پیش گرفت؟ چه شد که یکی صبر و شکیبایی را پیشه ساخت و دیگری جهاد و شهادت را اختیار نمود؟
محققان در پاسخ به این پرسش دیدگاههایی ارائه کردهاند که هر یک به نوبه خود پرده از اسرار صلح و علل قیام آن بزرگواران برداشته است. برای مقایسه میان صلح و قیام این دو امام بزرگوار، سه موضوع باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد:
۱. اوضاع و شرایط سیاسی زمان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و مقایسه آن با یکدیگر.
۲. بررسی و شناخت روحیات و عملکرد دو عنصر اصلی در عصر این دو امام، یعنی معاویه و یزید.
۳. مقایسه میان یاران امام حسن (ع) و یاران امام حسین (ع).
اگر این سه اصل بهدرستی تجزیه و تحلیل شود، روشن میگردد که هیچ جای شبههای باقی نمیماند و هر یک از این دو امام بزرگوار همان کاری را انجام داد که باید انجام میشد.
*اوضاع سیاسی زمان امام حسن (ع):
پس از شهادت حضرت علی (ع) هرچه زمان میگذشت، پایگاه اسلام راستین ضعیفتر میشد و در مقابل، پایگاه جاهلیت جدید و دشمنان داخلی قویتر میگردید. امام حسن (ع) در این دوران وارث حکومتی شده بود که نفاق حتی تا اعماق ضمیر صمیمیترین یاران امام نفوذ کرده بود. بهترین فرماندهان سپاه امام پنهانی با معاویه سَرو سِری پیدا کرده بودند و برای یک توطئه و خیانت بزرگ معامله میکردند.
خطری که امروز جمهوری اسلامی و کشور ما را تهدید میکند، همان نفوذ و نفاق است. از سوی دیگر، خوارج که تودهای متعصب و از جان گذشته مذهبی بودند، در برابر امام ایستاده بودند. بدینگونه، جبهه امام حسن (ع) در برابر جبهه نفاق روز به روز ضعیفتر گردید، تا آن لحظه دردناک و فاجعهآمیز که در حقیقت آخرین مقاومتهای اسلام راستین در برابر اسلام جاهلیت محسوب میشد، پایان گرفت و امام ناچار به پذیرش صلح تحمیلی شد.
*سیاست ضد مذهبی بنیامیه:
حکومت بنیامیه حکومتی ضد دینی بود و بسیاری از آیینهای جاهلی خاص نژادپرستی را زنده کرد. تاریخ اسلام از آغاز این حقیقت را ثابت کرده است که اسلام هرگاه با دشمن آشکار درگیر شده، همیشه غالب و پیروز بوده است؛ ولی هرگاه دشمن در لباس دوست ظاهر شده، اسلام در اوج شکوه و قدرت خود از درون مسخ شده و حیاتش را از دست داده و پاکترین و صمیمیترین یاران و رهبرانش را با شمشیر خود قربانی کرده است.
روشنترین شاهد این مطلب ماجرای بنیامیه است. آنها هنگامی که دشمن آشکار اسلام بودند و بتها را در دست داشتند و شعار «لات و عُزّی» میدادند، در برابر مسلمانان در بدر و خندق شکست مفتضحانه خوردند.
ولی همین که لباس خود را عوض کردند، مشرکان جامه توحید پوشیدند و کافران در رِدای اسلام ظاهر شدند، و خانه ابوسفیان پناه اسلام شد، و معاویه کاتب وحی گشت، و به جای بت «حُبُل» به الله قسم خوردند، و در شام پرچم توحید را برافراشتند، و در صفین، قرآنها را بر سر نیزه کردند، توانستند قافیه باخته را ببرند و شکست بدر را در صفین جبران کنند.
بنابراین، پایگاه امام علی (ع) در جنگ صفین در برابر معاویه همان پایگاه پیامبر اکرم (ص) در جنگ بدر و خندق در برابر ابوسفیان بود؛ با این تفاوت که در زمان رسول خدا (ص)، مشرکان و بتپرستان با قیافههای واقعی خود ظاهر شده بودند، ولی در جنگ صفین، وارثان شرک و بتپرستی نقاب حقیقت بر چهره زده و چهره واقعی خود را پنهان کرده بودند.
شکستهای پیاپی اسلام راستین و پیروزیهای غیرمنتظره جبهه مخالف، که به علت سادهلوحی و ناآگاهی عوام به دست آمد، تجربهای بزرگ برای جبهه باطل گردید که هرگز نباید در برابر جبهه حق، بدون نقاب حقیقت ظاهر شود. این همان نیرنگی است که جامعه امروز ما نیز گرفتارش شده است.
معاویه تظاهر به اسلام نمود، ظواهر امر را رعایت میکرد، نقاب دین بر چهره داشت و با حَربه دین به جنگ دین آمد. او به گونهای عمل نمود که حتی اصحاب و یاران امام علی (ع) را هم به تردید و دو دلی انداخت.
در صفین، جمعی از یاران امام علی (ع) «که تعدادشان چهار هزار نفر بود» خدمت حضرت رسیدند و گفتند: «ما در جنگ با معاویه دچار تردید شدهایم، ما را به مرزها بفرست تا در آنجا با کفار بجنگیم.»
امام مجتبی (ع) در مقابل چنین دشمن شیادی قرار داشت.
*یکی از عواملی که امام مجتبی (ع) به صلح با معاویه راضی شد:
جنگهای پیدرپی و طولانی بود که کشتههای فراوانی از طرفین گرفت و مردم را از جنگ گریزان و متمایل به سازش کرده بود. سیوچند هزار نفر در جنگ جمل، حدود ۱۱۰ هزار نفر از طرفین در جنگ صفین، و چهار هزار نفر در جنگ نهروان کشته شده بودند. این کشتههای زیاد خانوادهها را عزادار و مردم را بیرغبت به جنگ کرده بود و دیگر تمایلی به نبرد نشان نمیدادند.
امام مجتبی (ع) پیش از پذیرش صلح، برای ترغیب مردم به جهاد، خطبههای متعددی خواند؛ اما تمایلی در یاران دیده نمیشد، بلکه گاهی با صراحت شعار متارکه جنگ را سر میدادند و میگفتند: «اَلبَقیه، اَلبَقیه! ما را باقی بدار و با جنگ ما را از بین مبر.»
عامل دیگری که در صلح امام حسن (ع) نقش مؤثری داشت، پیمانشکنی و بیوفایی یاران و فرماندهان سپاه آن حضرت بود. امام در شرایطی ناگوار قرار گرفته بود: از یکسو بسیاری از فرماندهان ارتش وی به لشکر معاویه ملحق شدند و در شمار یاران او درآمدند، و از سوی دیگر جمعی از یاران باقیمانده حضرت برای معاویه نامه نوشتند که: «ما حاضریم حسن بن علی (ع) را دستبسته تحویل تو دهیم.»
معاویه نامهای خطاب به عبیدالله بن عباس، فرمانده سپاه امام حسن (ع) نوشت و از او خواست تا دست از امام بردارد و به او ملحق شود و در مقابل یک میلیون درهم بگیرد و نصف آن را نیز نقداً به وی پرداخت نماید.
عبیدالله بن عباس، شبانه با جمعی از نزدیکان و سپاهیان خود به سوی لشکر معاویه رفت. صبحگاه لشکر امام متوجه شد که فرمانده خیانت کرده و به دشمن ملحق شده است. یاران امام حسن (ع) در اردوگاه به خیمه حضرت یورش بردند، آن را غارت کردند و با شمشیر بر بدن امام حسن (ع) زدند، بهگونهای که حضرت مجروح شد. چگونه میتوانست امام با چنین یاران بیوفا مبارزه را ادامه دهد؟ و با سپاه قوی شام بجنگد و نتیجه مثبتی بگیرد، وقتی ناصر و یاوری ندارد، چارهای جز پذیرش صلح نخواهد داشت تا اساس اسلام از هم نگسلد.
*انتقام سخت جاهلیت جدید از اسلام
پس از صلح و استقرار حکومت معاویه، سختترین انتقام را گرفتند که در تاریخ بهعنوان دوران سیاه ثبت شده است.
معاویه پس از استقرار، بخشنامهای صادر کرد که نام شیعیان علی (ع) را از دیوان عطایا محو کنند، دوستان او را قتلعام نمایند و هر کس به دوستی علی (ع) متهم شد، او را بکشند تا عبرتی برای دیگران باشد. آنقدر سخت گرفتند که کسی جرأت نمیکرد فضائل مولا علی (ع) را نقل کند.
یک قرن مردم شام، نام خود و فرزندانشان را «محمد»، «علی»، «حسن» و «حسین» نمیگذاشتند. بنیامیه تلاش کردند مردم علی (ع) و اولاد علی (ع) را از یاد ببرند، فضائل آنان را بپوشانند و مردم را به فحش و ناسزا و جسارت نسبت به آنان وادار کنند. خون آل علی (ع) از شمشیرها چکه میکرد؛ آنان یا کشته میشدند، یا اسیر، آواره از وطن، یا فراری و پنهان و ترسان بودند.
به گفته ابنابیالحدید: در ایام بنیامیه بیش از ۷۰ هزار منبر وجود داشت که بر بالای آنها علی (ع) را طبق بدعتی که معاویه بنا نهاده بود، لعن میکردند و دهها بدعت دیگر… (و بیش از ۱۱۰ هزار شیعه علی (ع) را معاویه گردن زد.)
این بود قسمت مختصری از تاریخ غمبار دوران امام حسن مجتبی (ع) که باید درس عبرت بزرگی باشد برای مسلمانان، که ممکن است در هر عصر و زمانی عدهای با نفوذ در صفوف آنها ایجاد تفرقه و دودلی کنند، مردم را دچار شک و تردید سازند و آنان را نسبت به مقدسات و اسلام بیتفاوت نمایند تا به مقصود شوم خود برسند.»
source