Wp Header Logo 4744.png

شفقنا- دانشیار شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب با اذعان به کژتابی ها و افول در دینداری جامعه گفت: این معنایش این نیست که دینداری به محاق و به حاشیه خواهد رفت و جامعه از دین و دینداری گسست نهایی پیدا می کند. وظیفه ما این است که آن نگاه جامعی که در ذات و درون دین وجود دارد را به جامعه معرفی بکنیم نه اینکه از دین یک تصویر کاریکاتوری ارائه کنیم.

دکتر حمید رضا شریعمتداری استاد دانشگاه ادیان و پژوهشگر کلام اسلامی، در مصاحبه اختصاصی در مورد دینداری و اخلاق در جامعه امروز ایران و علل دین گریزی قشر جوان به پرسش های «اندیشه ما» پاسخ داده است که مشروح این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

آیا می‌توان گفت که دینداری بدون اخلاق، صرفاً یک مناسک پرشور است و رسالت دین در جامعه محقق نمی‌شود؟ اگر بله، چرا این فاصله در ایران شدت گرفته است؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. دین و دینداری، مجموعۀ کامل و به‌هم‌پیوسته‌ای است که هم شامل عقاید و یک سری باورها می‌شود، و هم مجموعه‌ای از مناسک و شعائر. همین‌طور بخش مهمی از دین، برای تبدیل به یک دینداری کامل، باید شامل هر سه بخش بشود. نمی‌شود مثلاً ما صحبت از مجموعه‌ای از اخلاقیات بکنیم در حالی که خداباوری، معادباوری و از این قبیل در این مجموعه اخلاقی دیده نشود؛ یا بگوییم که مناسک و شعائر باشد و آن ابعاد اخلاقی نباشد. همه این‌ها لازم است.

اینکه حالا به هر کدام از این بخش‌ها چه میزان اعتبار بدهیم و کدام را مهم‌تر و دارای اولویت بیشتر بدانیم، بحثی است که می‌شود دنبال کرد. اما به هر حال، ولو اولویت و اهمیت را به یکی از این سه بخش بدهیم، ولی دینداری با آن یک بخشی که دارای اولویت است، انجام نمی‌پذیرد.

برای مثال اگر دینداری شیعی را در نظر بگیریم و به سراغ روایات‌مان برویم، در آن ابواب کلامی وقتی که روایات را مطالعه می‌کنیم، به نظر می‌آید که آن بُعد توحید، نبوت، امامت و این‌ها اهمیت بیشتری دارند. ولی وقتی در کاربردهای شیعی تأمل می‌کنیم، آن روایاتی که شیعه را مطرح کرده و از صفات شیعه صحبت کردند، بعضاً اگر مراجعه کنیم به کتاب «صفات الشیعه» شیخ صدوق، اینجا ملاحظه می‌کنیم که ابعاد اخلاقی خیلی پررنگ‌تر و برجسته‌تر هستند. یعنی گویا مزیت یک شیعه بر غیرشیعه، در عین حفظ آن عقاید مشترک اسلامی، بیش از آنکه مثلاً در امامت‌باوری باشد، مزیت شیعه بر غیرشیعه در تشبه به امام است، در شبیه شدن به امام است؛ در اینکه سیره‌اش، اخلاقش، منش‌اش، گفتارش، رفتارش، آنچه در دلش و در درونش می‌گذرد، شبیه باشد به امام. این اهمیت بیشتری دارد. بنابراین ممکن است در جاهایی از اهمیت عقاید صحبت بکنیم، چه عقاید عام اسلامی و چه عقاید خاص شیعی، و در جاهایی از اهمیت و اولویت اخلاقیات. ولی در عین حال نباید گرفتار یک مغالطه بشویم و فکر کنیم حالا اگر مثلاً بعد اخلاقی خیلی پررنگ‌تر است یا بعد اعتقادی را عده‌ای بگویند پررنگ‌تر است، می‌شود یک دینداری‌ای داشت که محدود به این بعد خاص باشد. نه، دینداری یک مجموعه است و مجموعه کاملی از این عقاید، مناسک و اخلاق.

وقتی صحبت از عقاید می‌شود، تأکید می‌شود که این عقیده باید خودش را در عالم عینی، در زندگی واقعی و خارجی فرد، نشان بدهد. وقتی صحبت از مناسک می‌شود، گفته می‌شود که نگاه‌تان را محدود به مناسک نکنید. «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ». نگاه نکنید که چقدر سجده‌اش طولانی است، چقدر رکوعش طولانی است، بلکه نگاه کنید ببینید این چقدر امانت‌دار و راستگو است. این‌ها نشان می‌دهد که همه این سه بخش به هم پیوسته و وابسته هستند و یک دینداری کاملی را باید ما دنبال کنیم که هم بعد اخلاقی داشته باشد، هم بعد مناسکی داشته باشد، هم بعد اعتقادی داشته باشد و هم به تعبیری، معنوی باشد.

ما در یک سری از نوشته‌ها و سخنرانی‌های‌مان این را مکرر مطرح کردیم که ما یک تشیع آموزه‌ای داریم، یک تشیع شعائری داریم و یک تشیع عملی. و عرض کردیم که به هر حال، تحقق تشیع در یکی از این سه قالب می‌تواند باشد: تشیعی که تأکیدش بیشتر روی آموزه‌هاست، تشیعی که تأکیدش بیشتر روی شعائر است و تشیعی که تأکیدش بیشتر روی عمل است. این عمل، اعم از عمل فقهی-مناسکی، عمل معنوی و عمل اخلاقی است. روایات ما وقتی صحبت از شیعه می‌کنند، بیشتر به این تشیع سوم توجه دارند تا به تشیع آموزه‌ای و تشیع شعائری. ولی در عین حال عرض کردیم که تشیع کامل، چیزی است که هم بُعد آموزه‌ای دارد، هم بُعد شعائری و مناسکی و هم بُعد اخلاقی-معنوی. همه این‌ها را با هم یک‌جا دارد.

وضع فعلی ایران از لحاظ دینداری چگونه است؟ به عبارت دیگر، چرا دینداری جامعه ما آن‌چنان که باید و شاید، اخلاقی نیست؟ البته می‌توانید این را هم اضافه کنید که چرا کسانی اصرار دارند که تمرکز را روی بعد اخلاقی بگذارند و اخلاقی‌زیستن را ترویج بکنند، ولو به قیمت فاصله‌گرفتن از مناسک دینی؟

عوامل سیاسی و اجتماعی مختلفی وجود دارد که برخی‌اش ممکن است به حاکمیت برگردد، برخی‌اش ممکن است به نهاد دین و عالمان دینی برگردد، برخی‌اش حتی ممکن است به ویژگی‌های زمانه و روزگار برگردد و محدود به ایران نباشد و یک پدیده فراگیر و جهان‌شمول باشد. به هر ترتیب، ما شاهد نشیب‌ها، فرازها و نوسان‌هایی هستیم. در دینداری‌ها، یک دینداری خیلی برجسته شد که بُعد مناسکی‌اش، بُعد شعائری‌اش، خیلی غلیظ‌تر شده و در جاهایی بُعد سیاسی‌اش، بُعد انقلابی‌اش، بُعد مقاومت‌محورش پررنگ شده به هر دلیلی، درست یا غلط، جامعه خیلی مواجهه مثبتی با این مدل دینداری نداشته است. عده‌ای از دینداری به این سبک فاصله گرفتند و عده‌ای هم به این سمت رفتند که ما به جای تأکید بر زیست دینی، بر زیست اخلاقی تأکید بکنیم. فرض ما این است که به هر حال، این‌ها پدیده‌های اجتماعی است که تحت تأثیر عوامل مختلف شکل می‌گیرد و تحت تأثیر عوامل مختلف هم تغییر پیدا می‌کند.

آنچه مطلوب است، به هر حال روشن است دیگر. ما باید تأکید کنیم روی دینداری‌ای که اخلاقی باشد و از آن طرف، روی زیست اخلاقی‌ای که آن هم دیندارانه باشد. ما بخواهیم سیاه‌وسفید ببینیم و دوقطبی درست کنیم که یا باید دینی باشیم یا باید اخلاقی باشیم، این‌گونه به جایی نمی‌رسیم. ما باید دنبال آن باشیم؛ یک مدلی از دینداری که اخلاقی باشد و یک مدلی از زیست اخلاقی که همچنان دیندارانه هم باشد. این در حقیقت یک بحث فلسفه اخلاق است. بحث مربوط به فلسفه اخلاق اساساً این است که آیا می‌شود زیست اخلاقی را تعریف کرد و پیش برد بدون تکیه‌گاه‌های اعتقادی، بدون تکیه‌گاه‌های دینی؟ که آن بحث مستقل خودش را می‌طلبد. اگر مایل بودید، به آن بحث هم بعداً می‌پردازیم.

نقش نهادهای دینی در مدیریت این شکاف چیست؟ آیا آموزش‌های دینی امروز در مدارس و حوزه‌ها، بیش از آنکه اخلاق اجتماعی را ترویج کند، بر شعائر و مناسک محدود شده؟

عرض کردم در این اتفاقاتی که افتاده، یا حالا شما تعبیر می‌کنید به شکاف و گسستی که ایجاد شده، خب حتماً همه مؤثر و مقصرند؛ از نهاد حکومتی که به نام دین حکمرانی می‌کند، تا خود نهاد رسمی دین، نهاد روحانیت و متولیان امور دینی، تا عوامل دیگر. نباید به هر حال نقش تخریبی عوامل وارداتی از فرهنگ‌های بیگانه و فرهنگ غربی و نقش مسائل فرهنگی و این‌ها را نادیده گرفت. همه این‌ها نقش و تأثیر داشتند در این اتفاقی که افتاده و طبعاً اگر قرار باشد این شکاف پر بشود و این اصلاح صورت بگیرد، همه باید به هر حال نقش درست خودشان را ایفا بکنند.

آنچه مهم است این است که ما همواره آن اعتدال و وسطیت را رعایت بکنیم. حالا چون فرض می‌کنیم حکومت دینی، حکومتی که به نام دین رفتارهایی داشته و جامعه نسبت به دین نگاه منفی پیدا کرده، معنایش این نیست که حالا پس فرض کنیم از به طور کلی دخالت دین در سیاست بخواهیم فاصله بگیریم و بگوییم پس دین بعد سیاسی ندارد، دین حق ندارد در سیاست دخالت کند، دین نباید نسبت به مظلومان نگرشی داشته باشد، یا اهتمامی به ظلم‌هایی که در دنیای امروز به مسلمانان و غیرمسلمانان می‌شود، نباید چنین اهتمامی داشته باشد و یک دینداری سکولار و بی‌تفاوت را مطرح بکنیم. از آن طرف هم طبعاً باید جامعه را به این سمت سوق بدهیم، کاری که اولیای دین می‌کردند، خود قرآن دنبالش بوده، خود پیامبر اسلام دنبالش بوده، ائمه ما دنبالش بودند که همواره در کنار توصیه‌های دینی و تعالیم دینی، به تعالیم اخلاقی هم توجه می‌کردند.

اساساً تعالیم اخلاقی بخش مهمی از خود شاکله دین است. به هر حال، وقتی که بنیان دین بر تقوا گذاشته می‌شود و تقوا هم بُعد عملی، مناسکی و آموزه‌ای دارد و هم بُعد اخلاقی دارد. و اساساً آن‌چنان که از قرآن کریم استفاده می‌شود، وقتی تعبیر «هُدًی لِلْمُتَّقین» می‌کند، آن تقوای اولیه‌ای که یک فرد برای دریافت دین و برخورداری از دین باید داشته باشد، آن تقوا، تقوایی است که ما به آن می‌گوییم تقوای عقلی-اخلاقی. تا آن پایه اخلاقی اولیه نباشد، انسان اساساً آغوشی را برای دین باز نمی‌کند و پذیرشی را نسبت به دین نخواهد داشت. دین بر پایه‌های عقلانی و اخلاقی استوار شده و بعد وارد خود دین هم که می‌شویم، به هر حال تعالیم دینی و آموزه‌های دینی… اگر جایی حکمی بیان می‌شود، بعد بیان می‌کند «وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی». اگر اهل گذشت باشید، اهل غفران باشید، اهل عفو و بخشش و بخشایش باشید… این به هر حال تعالیم دینی ما کاملاً دیوار به دیوار و در سایه تعالیم اخلاقی است.

حالا بنا به برخی برداشت‌ها یا بنا به برخی عملکردها، یک دفعه می‌بینید یک فقهی ممکن است درست بشود که رنگ و بوی اخلاقی در آن کمرنگ بشود یا الزامات، همه بشوند الزامات فقهی و وقتی می‌رسیم به اخلاقیات، این‌ها می‌شوند مجموعه‌ای از توصیه‌ها و دیگر الزامی نیست. یعنی گویا اخلاق، شرطی برای متدین‌بودن نیست. این‌ها انحرافاتی است یا کژتابی‌هایی است که به هر حال وجود دارد. از آن طرف هم باز کژتابی‌های جدیدی ما داریم که همه‌اش تمرکز روی اخلاق است؛ اخلاق، خدایی هم نباشد، آموزه‌ای هم نباشد، ما بر اخلاق تأکید می‌کنیم. این هم به جایی نمی‌رسد. به هر حال تا آن پشتوانه، تا آن تضمین دینی و اعتقادی نباشد، باورهای اخلاقی، ولو اینکه انسان عقلاً هم به آن باورها ممکن است برسد، این‌ها ضمانت اجرا ندارند.

امروزه در تعاملی که دنیای غرب دارد و گاهی هم در جبهه‌بندی‌هایی که در داخل دنیای غرب است، بخشی از دنیای غرب در قبال بخش دیگری، فرضاً در برابر روسیه، رفتارهایی غربی‌ها از خودشان بروز دادند که نشان می‌دهد یا آن بنیان‌های نظریه‌ای که مطرح می‌کردند برای یک اخلاق جهانی و جهان‌شمول، آن‌ها نبوده، یا اینکه آن بنیان‌ها وقتی که آن نگرش الهی و دینی نباشد، تضمین دینی نباشد، آن کارایی لازم را ندارد.

از این سو هم البته ما انواعی از دینداری را در دنیای امروز در ساحت‌های اجتماعی و سیاسی داریم تجربه می‌کنیم که آن روح دین که همان روح اخلاق، معنویت و خدامحوری است به جای خودمحوری، آن نادیده گرفته شده است. آن هم باز فاجعه آفریده. و ما باید به این سمت برویم که به هر حال دینداری‌ای داشته باشیم که اخلاقی باشد و اخلاق و زیست اخلاقی را دنبال بکنیم که دیندارانه باشد، پشتوانه‌های دینی داشته باشد و در آن خداباوری و معادباوری پررنگ باشد. بدون خداباوری و معادباوری خیلی بعید است ما بتوانیم التزام اخلاقی ایجاد بکنیم.

فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی چه سهمی در گسترش این شکاف بین شعائر و اخلاق دارند؟ آیا این فضا باعث تقویت ظاهر دینداری و تضعیف اخلاق دینی شده است؟

رسانه امروز وقتی گفته می‌شود، یک دایره گسترده‌ای از رسانه‌های رسمی و حکومتی گرفته تا رسانه‌هایی مثل شبکه‌های اجتماعی که یک جوری مالکیتش یا فضایش در اختیار عموم است، همه این‌ها قطعاً نقش دارند. یعنی شما فی‌نفسه رسانه را نمی‌توانید متهم بکنید یا مورد تکریم قرار بدهید. رسانه ابزار است، یک بستر است، یک فضاست و قطعاً فرهنگ جامعه و باورهای جامعه، این‌ها هستند که یک جورایی در فضای رسانه‌ای بازتاب پیدا می‌کنند و خود رسانه در فضای فرهنگی و فضای فرهنگی تأثیر می‌گذارد.

این فضای رسانه‌ای تأثیرات منفی داشته، هم در نوع دینداری و ارائه چهره‌ای ناموجه از دین و دینداری، و از آن طرف در گریز از دین و دینداری. یعنی کسانی به نام دین در این فضاهای رسانه‌ای، تصویر ناموجهی از دین را ارائه کردند. از آن طرف هم در همین فضا، کسانی همه مشکلات و بحران‌ها و گرفتاری‌هایی که داشتند را سر دین خالی کردند و دین را متهم اول و آخر نشان دادند و کمک کردند. یعنی مثل دو تیغه قیچی، هم آن مدل دینداری غیرعقلانی و غیراخلاقی و هم از این طرف دین‌ستیزی، آن هم باز به نوعی غیراخلاقی و غیرعقلانی، یعنی دین‌ستیزی‌ای که نه پایه اخلاقی دارد نه پایه عقلانی دارد، این‌ها مانند دو تیغه قیچی کمک کردند به اینکه جامعه ما از دین و دینداری فاصله بگیرد. حالا برخی از دین و دینداری فاصله گرفتند و سعی کردند بدیلی به نام اخلاق درست کنند، یک سقفی و سایبانی برای زیست خودشان درست کنند. برخی عبور کردند، یعنی هم از دین عبور کردند و هم از اخلاق عبور کردند.

بنابراین این فضا، فضایی است که در اختیار ماست. این نقش‌های منفی را ایفا کرده، کمااینکه البته این فضا در اختیار همه هست و می‌شود از این فضا استفاده‌های بهتری کرد. فضای اجتماعی یک جاهایی آگاهی‌بخشی‌هایی داشته و نقش‌هایی ایفا کرده که گاهی حکومت‌ها را وادار به تغییر رویه کرده، گاهی امپراتوری‌های استکباری جهانی را ناگزیر به تغییر رویه کرده است. این فضا و بستر وجود دارد، نقش منفی داشته، نقش مثبتی هم داشته و می‌تواند نقش مثبتش پررنگ‌تر بشود.

بنابراین، اگر نخواهیم مشخصاً از رسانه خاصی نام ببریم، مثل مثلاً فرض کنید که صدا و سیما، به طور کلی وجود دارد، گاهی از آن استفاده‌های خوبی می‌شود، گاهی استفاده‌های نادرستی می‌شود. ما می‌توانیم نسبت به رسانه رسمی جمهوری اسلامی که صدا و سیما باشد، این توصیه را به هر حال داشته باشیم که به ابعاد مختلف دین به طور متوازن بپردازند. آن‌قدر پررنگ نکنند که یک سری مناسک و شعائری، در حاشیه قرار بگیرند. فرض کنید عزاداری‌ها این‌قدر پررنگ بشود که بحث نماز و مسجد و جماعت و جمعه و این‌ها کمرنگ بشود. از آن طرف، وقتی داریم به ابعاد شعائری و مناسکی دین می‌پردازیم، توجه داشته باشیم که ما باید به هر حال یک جامعه معنوی را تربیت بکنیم، یک جامعه اخلاقی را داشته باشیم. بنابراین توجه به معنویات، معنویات دینی، معنویات معتبر، و توجه به اخلاقیات را هم باید نشان بدهیم. نشان بدهیم دینداری ما یک بسته کامل و جامع است.

از این طرف هم البته به رسانه‌های عمومی، شبکه‌های اجتماعی و به‌خصوص به آن‌ها هم می‌شود این توصیه را کرد که آن‌ها هم اگر از مدلی از دینداری، از مدلی از تبلیغ دینی آزرده‌خاطر شدند، این منطقاً توجیه نمی‌شود و توجیه‌کننده این نیست که انسان از اصل و اساس دین فاصله بگیرد و دچار این توهم و پندار بشود که بدون تکیه به دین، بدون تکیه به خدا، بدون تکیه به عقاید راستین، بدون خداباوری و معادباوری می‌شود یک جامعه‌ای درست کرد، یک جامعه اخلاقی. این توهم است، این یک پندار است. کسانی که مدعی‌اش بودند، عملاً نشان دادند که به هر حال این اتفاق نمی‌افتد. در عین حال که شما می‌دانید که در همان مغرب‌زمین هم وقتی صحبت از اخلاق و جامعه اخلاقی می‌شود، این کاملاً بریده و گسسته از آن باورهای دینی و از آن آموزه‌های خداباورانه و معادباورانه نیست. از این رو صحبت می‌شود از اخلاق سکولار. آن نشان داده در یک مقاطعی، در یک محدوده‌هایی، کارایی‌هایی دارد، ولی وقتی که دامنه‌اش گسترده‌تر می‌شود، مثل اینکه کار نمی‌کند. یعنی یک کسی مثل هابرماس، بالاخره به عنوان حالا یک فیلسوف سیاسی، که این همه در جهان سوم به او توجه شده، در خود ایران با آب و تاب، حتی برخی از محیط‌های مذهبی و حوزوی هم به استقبال چنین شخصیتی می‌روند، می‌آید یک دفعه آن‌چنان دفاعی از صهیونیسم و جنایات اسرائیل می‌کند که آدم احساس می‌کند همه چیز…

به عنوان حُسن ختام، بفرماید نگاه شما به آینده دینداری در ایران چیست؟ آیا امید بازسازی پیوندی میان شعائر مذهبی و اخلاق اجتماعی وجود دارد یا نیازمند تغییری بنیادین در ساختار و فهم دین هستیم؟

به هر حال، ما از موضع دینی و ایمانی که داریم، همیشه خوش‌بین هستیم، امیدوار هستیم نسبت به آینده بشریت، نسبت به آینده جهان، نسبت به افق‌های پیش روی انسان و از جمله نسبت به دینداری. دینداری دچار کژتابی‌هایی شده، دچار افت و افول‌هایی شده، شکی نیست. ولی این معنایش این نیست که دینداری به محاق خواهد رفت و به حاشیه خواهد رفت و جامعه از دین و دینداری گسست نهایی پیدا خواهد کرد. این‌گونه نیست. مدل‌های مختلفی از دینداری وجود دارد که ممکن است یک مدلی بر مدل دیگری حاشیه بزند.

وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما طبیعتاً این است که چه در تشخیص دینی خودمان و چه در ارائه الگوی دینی، آن نگاه جامعی که در ذات و درون دین وجود دارد، آن نگاه جامع را در جامعه معرفی بکنیم. از دین یک تصویر کاریکاتوری ارائه نکنیم که دماغش بزرگ باشد و شکم گنده‌ای داشته باشد یا یک جایی ضعیف باشد. در دین، همه این بخش‌ها با هم هستند و همه‌اش هم شواهد دارد. اینکه شما بخواهی آدم اخلاقی باشی بدون پایه‌های اعتقادی، در دین گفته شده و این مورد نکوهش قرار گرفته است. از آن طرف هم، شما بخواهی اهل یک سری الزامات دینی باشید و آن اقتضائات اخلاقی را نداشته باشید، آن هم مورد نکوهش قرار گرفته است. و خود اولیای دین که نمادها و نماینده‌ها و تجسم‌های دین و دینداری هستند، از همه اخلاقی‌تر بودند، از همه معنوی‌تر بودند و از همه هم پایبندی‌شان به عقاید، به مناسک، به آنچه در شرع و فقه و شریعت گفته شده، بیشتر بوده. همه این‌ها را باید یک‌جا و کامل ما بفهمیم، بشناسیم، ارائه کنیم و پیاده کنیم.

source

ecokhabari.com

توسط ecokhabari.com