Wp Header Logo 1071.png

شفقنا- دکتر آیت پیمان، دبیر شورای دین‌پژوهان در یادداشتی اینگونه آورده است: «امام موسی صدر تنها یک رهبر مذهبی نبود؛ او یک «پارادایم فکری» زنده بود. در این نوشتار با گذر از آرمانگرایی و با تحلیل الگوی عملی او، ضرورت بازتعریف نقش روحانیت در مواجهه با پیچیدگی های جهان معاصر را واکاوی می کنیم.

امام موسی صدر در یک نگاه سطحی، قربانی یک ناپدیدسازی اسرارآمیز است. اما در نگاهی عمیق‌تر، او قربانی «عصری» شد که تاب تحمل «الگویی متفاوت» از مرجعیت دینی را نداشت. الگویی که مشروعیت خود را نه از نهادهای سنتی، که از «پاسخگویی به نیازهای عینی انسان» می‌گرفت و «خدمت» را بر «شأن» مقدم می‌دانست.

امروز، پرسش از نقش فرضی او در ایرانِ امروز، پرسشی حاشیه ای یا تاریخی نیست؛ بلکه آزمونی برای سنجش انعطاف پذیری و تابآوری نهاد روحانیت در برابر تحولات اجتماعی است. اگر او در میان ما بود، چه می‌کرد؟ پاسخ، ترسیم نقشه راهی برای برونرفت از بحرانهای کنونی است:

۱. گذر از نهاد به میدان؛ پایان دادن به حصر جغرافیایی روحانیت صدر،روحانی را نه ساکن حجره، که «مسافر میدان زندگی» می‌دانست. امروز، او نه در دفترهای مرکز قم، که در مناطق محروم بلوچستان، در حاشیه‌نشین‌های کلان شهرها، و در میان گروههای قومی حاضر می شد. او می دانست که «صدای مستقیم محرومیت» را تنها با «گوش دادن بی واسطه» می توان شنید. این رویکرد، نقدی است بر الگوی رایجِ «ارسال نماینده» که گسستی خطرناک بین نهاد روحانیت و پایگاههای اجتماعی اش ایجاد کرده است.

۲. مرجعیت به مثابه پلتفرم خدمت، نه مقصد قدرت در عصر حاضر که جامعه با انبوهی از مراجع تقلید مواجه است، صدر مرجعیت را به عنوان «ابزار خدمت جمعی» بازتعریف می کرد، نه «کسب و کار شخصی». او با پدیده های نوظهوری مانند «تجاری سازی مرجعیت» یا «ساخت امپراتوری های مالی و رسانه ای حول یک نام» به مقابله برمی خاست. برای او، اعتبار نهاد دینی در گرو شفافیت، ایثار و تمرکز بر «امور زمین مانده» بود، نه انباشت ثروت و ساخت بناهای عظیم با کارکردی محدود.

۳. عقلانیت انتقادی در برابر اسراف معنوی یکی از درخشان ترین وجوه الگوی صدر، «عقلانیت اقتصادی» در کنار «تعبد دینی» بود. او امروز، با ساخت حسینیه ها و مساجد عظیمِ با کاربری ده روزه در شهری که از فضای معنوی اشباع است، به مقابله برمی خاست. این اسراف، نه تنها اقتصادی، که اسراف «معنوی» است؛ زیرا منابع جامعه را از اولویتهای حقیقی (مانند آموزش، اشتغال، بهداشت) منحرف می سازد. نگاه او، پادزهری بود برای پوپولیسم مذهبی که کمیت را بر کیفیت ترجیح می دهد.

۴. اجتهاد در روش؛ انقلاب در ارتباطات دینی بحران اصلی امروز ما، بحران «محتوای» دین نیست، بحران «روش انتقال» آن است. صدر، استاد ارتباطات بود. او با تشکیل «کارگروه های علمی میان رشته ای» (حوزوی و دانشگاهی) به کشف ریشه های جامعه شناختی بی‌اقبالی به نماز جمعه و سایر مناسک می پرداخت. سپس، به آموزش «سخنوری مؤثر»، «روانشناسی » و «مدیریت تعارض» برای ائمه جمعه و جماعت اقدام می کرد. برای او، «جذب» مقدم بر «تکلیف» بود.

۵. از حاشیه به مرکز؛ بین المللی‌سازی حوزه علمیه .
صدر، جهانی می اندیشید و محلی عمل می کرد. او امروز، حصار زبان فارسی و جغرافیای ایران را برای حوزه علمیه قم می شکست. با اعزام «میسیونرهای علمی» به مراکزی مانند آکسفورد، الازهر و واتیکان، نه برای تبلیغ، که برای «دیالوگ» و «یادگیری».
او می دانست که اقتدار حوزه، در گرو توانایی آن برای ارائه روایتی از دین است که با پیچیدگی های جهان مدرن در تعامل باشد، نه در تقابل.

۶. پروژه وحدت درون‌شیعی؛ پیش شرط نجات.
اگر دیروز نماد او«تقریب بین مذاهب» بود، امروز اولویت استراتژیک خود را «تقریب درون‌شیعی» قرار می داد. او با شکاف های عمیق جناحی، قومی و فکری در جامعه شیعه که آن را به انفعال و تفرق می کشاند، به مقابله می پرداخت. وحدت درونی، پیش نیاز غیرقابل اجتناب برای هرگونه نقش آفرینی در عرصه بین المللی است.

امام موسی صدر یک چهره تاریخی نیست؛ او یک «آینده محتمل» است که به زور از ما ربوده شد. بازخوانی الگوی او، نوستالژی برای گذشته نیست، بلکه ساخت آینده ای است که در آن نهاد روحانیت، با عبور از انزوا و انفعال، به پیشروی تحولات اجتماعی بدل گردد. میراث او به ما می آموزد که نجات دین، در گرو نجات انسان است و این، رسالتی است که تحقق آن، نیازمند شجاعت بیرون آمدن از «حجره امن» و قدم نهادن در «میدان پرخطر زندگی و اجتماع » با پیوند روحانیت با مردم و رفع گسست کنونی است.

source

ecokhabari.com

توسط ecokhabari.com