شفقنا- اعظم حاتمی- استاد حوزه علمیه قم و فرزند مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی معتقد است: جنبه اجتماعی و شهری، حوزه های علمیه را از مسیر زهد و ساده زیستی گذشته به وضعیت امروز سوق داده است. البته روحانیون در زندگی باید حد وسط و اعتدال را بگیرند. ایشان در عین حال می گوید که ارتباط روحانیت با مردم، نسبت به گذشته کمتر است. درحالیکه مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی با مردم، کنار مردم و همراه با مردم زیست می کردند.
وی می گوید: وقتی روحانیت مسئولیت اداره کشور را دست می گیرد، یکسری افرادی که هدف خود را دنبال می کنند شروع به جوسازی علیه روحانیت می کنند و چهره دین و مذهب و روحانیت را به بدی جلوه می دهند.
آیت الله سید محمد باقر گلپایگانی، استاد حوزه علمیه قم و آقازاده مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (قدس سره) می باشد. شفقنا در گفت وگویی با ایشان درخصوص سنت های اصیل حوزوی و تاثیر زمان بر آنها به گفت وگو نشسته است.
آنچه می خوانید، گفت وگوی تفصیلی خبرنگار شفقنا با آیت الله سید محمد باقر گلپایگانی است:
زهد و ساده زیستی همواره از سنت های حوزه های علمیه بوده است. تا چه اندازه سنت سادهزیستی و زهد – در برابر جلوههای نوپدید تجملگرایی و تشریفات برخی طلاب یا روحانیون- در حوزههای امروز پاس داشته میشود؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم. از شما و همکارانتان که در صدد هستید میراث روحانیت را به نسل امروز منتقل کرده و نسل امروز را با روحانیت اصیل آشنا کنید، تقدیر و تشکر می کنم.
درباره ساده زیستی در حوزه های علمیه می توان گفت همانطور که فرهنگ ها در زندگی افراد به مرور زمان تغییر می کند، در حوزه ها هم همینطور است. به یاد می آورم که زمانی برای پخت و پز و گرمایش از هیزم استفاده می کردند. هیزم در مدارس هم استفاده می شد. به مرور زمان، برای گرمایش منزل از کرسی استفاده می کردند که همین کرسی به وسیله زغال و منقل گرم می شد. همین چیزها در حوزه هم متداول بود. جلوتر که رفتیم، کم کم نفت آمد و مردم با استفاده از چراغ های والور و علاءالدین اتاق های خود را گرم می کردند. در حوزه ها هم همینطور بود. سپس، کم کم، گاز و برق آمد. به همان میزان که زندگی مردم متفاوت شد و پیشرفت کرد، حوزه ها هم پیشرفت کردند. درنتیجه امروز شاید کسی از کرسی استفاده نمی کند و اگر هم بکند جنبه «تشریفاتی» دارد. اگر هم استفاده از کرسی در بین عده ای معمول باشد، دیگر از ذغال استفاده نمی کنند مگر در قصبات و روستاها. و اگر هم کرسی را استفاده می کنند گرمای آن را از منقل برقی می گیرند. همین قصّه در حوزه های امروز هم است. در حجره کسی از ذغال برای گرم کردن استفاده نمی کند چون زحمت آن به نسبت شوفاژ بیشتر است.
بنابراین در حرکت حوزه های علمیه از مسیر زهد و ساده زیستی گذشته به وضعیت امروز، افراد دخیل نبودند بلکه جنبه اجتماعی و شهری، حوزه ها را به این سمت سوق داده است.
یعنی وضعیت زیست حوزه های علمیه تابعی از زندگی اجتماعی است؟
بله. اگر بخواهند به ترتیبی که در 30 سال پیش بوده، عمل کنند، امکان ندارد. مرحوم والد ما در آن زمان اول زمستان که می شد، وجهی را بابت پول ذغال به شهریه اضافه می کردند. یا در همان زمان، بین مستمندان ذغال تقسیم می کردند به این صورت که به محرومانی که مراجعه می کردند حواله تهیه 30 کیلو ذغال می دادند. اما الان کسی پول ذغال نمی خواهد و کسی هم که مراجعه می کند قبض گاز و برق خود را می آورد. لذا اینها مواردی هستند که تابع امور اجتماعی بوده که در فرهنگ مردم رو به جلو رفته است.
در سابق، برخی محلات با شتر هیزم می آوردند و مردم برای بخاری های خود هیزم می گرفتند. ما خودمان در مسجد امام که ساعت 7 درس می رفتیم، بخاری های هیزمی بود که هیزم می آوردند و داخل آن می ریختند. ولی الان اگر کسی هم بخواهد استفاده کند نه هیزم و نه بخاری در دسترس نیست. لذا این تابع فضای تمدن شهری است که به مرور زمان ایجاد شده است.
از نظر لباس هم به همین صورت است. در سابق، ارزانترین پارچه «کرباس» بود و در مغازه ها یافت می شد. چنانچه می خواستند از زهد کسی تعریف کنند می گفتند «فلانی قبا کرباسی است»؛ چون آن زمان، پارچه انگلیسی هم می آوردند اما او برای پیراهن و لباس خود از کرباس استفاده می کرد. اما امروز اگر سرتاسر بازار را بگردید بعید است پارچه کرباس یا پیراهن متقال باشد.
زهد به معنای عدم دلبستگی مادی هم باید مدنظر طلاب باشد

بُعد دیگر این است که زندگی ها از نظر قیمت ها اینقدر ترقی نکرده بود؛ آقایی که عبا می دوخت، هم نخ ارزان بود هم پول برق نمی داد و هم شاگردانش بیمه نبودند با قیمت کمی قبا می دوختند ولی همپای پیشرفت جامعه از لحاظ تمدن، قیمت تولید پیراهن و قبا هم افزایش پیدا کرده است که این مسئله به دلیل افزایش هزینه های زندگی و تولید است. اینها را زمان بر افراد تحمیل کرده است و لذا اگر بخواهید زهد را در ساده زیستی معنا کنید، باید این را هم در نظر بگیرید البته می توان گفت که روحانیون در زندگی حد وسط و اعتدال را بگیرند به این معناکه مثلا برای تردد در شهر از ماشین مدل بالا استفاده نکنند، ماشین متوسط سوار شوند یا محل سکونت خود را به گونه ای انتخاب کند که تشریفاتی نباشد. اما اینکه گفته شود روحانی یا طلبه از وسایل نقلیه استفاده نکند، عقلایی نیست چون فاصله محل سکونت تا مدرسه افزایش یافته است. درسابق فاصله ها کمتر بود، اما امروز طلبه از پردیسان می آید تا در حرم یا مدرسه برای درس حاضر شود. بنابراین یکسری چیزها به دلیل جبر زمانه است. و اگر صحبت از زهد می شود مشروط به این باشد که منافاتی با جریان اجتماعی نداشته باشد. البته معنای زهد، بی رغبتی به امور دنیوی است که فرد به دنبال کسب مقامات و عناوین مادی نباشد- ریاست ها، وکالت ها، وزارت ها، مگر با حجت شرعی واقعی. زهد به معنای عدم دلبستگی مادی هم باید مدنظر طلاب باشد. قال رسول الله (ص): «لا تَجْلِسوا إلاّ عندَ كُلِّ عالِمٍ يَدْعوكُم مِن خَمْسٍ إلى خَمسٍ: مِن الشَّكِّ إلى اليَقينِ، و مِن الرِّياءِ إلى الإخْلاصِ، و مِن الرَّغْبَةِ إلى الرَّهبَةِ، و مِن الكِبْرِ إلى التّواضُعِ، و مِن الغِشِّ إلى النّصيحَةِ؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تنها در محضر دانشمندانى نشينيد كه شما را از پنج چيز به پنج چيز فرا مى خوانند: از دو دلى به يقين، از ريا به اخلاص، از دنيا خواهى به دنيا گريزى، از تكبّر به فروتنى و از ناخالصى به خلوص».
استقلال فکری و علمی از شاخصه های بزرگان حوزه های علمیه بوده است. آیا سنت راستگویی و صداقت علمی در برابر فشارهای اجتماعی یا سیاسی و رسانهای همچنان محفوظ مانده است؟
این هم به همان جبر زمانه برمی گردد. «حریت»ی که در علمای آن زمان وجود داشت اینگونه بود که صحبتی که می کردند مانند امروز انعکاس جهانی نداشت، امروز عالمی که سخنی را می خواهد بگوید باید رعایت جنبه های داخلی و بین المللی را کند درحالیکه در گذشته، سخنان علماء و اساتید محدود به شاگردان خود بود و فضای سوء استفاده فراهم نبود. در زمان ائمه (ع) هم این جبر زمانه وجود داشت. در روایت است که «از امام صادق (ع) سوال کردند چگونه جدّ شما امیرالمومنین (ع) با لباس ساده زندگی می کرد اما شما لباس فاخر می پوشید؟ حضرت فرمود: آن زمان آنگونه اقتضاء می کرد و الان زمان اینگونه اقتضاء می کند، اما بخاطر حرف شما، زیر این لباس، لباس زِبر پوشیدم که بدنم آرامش نداشته باشد.»
آیا این راستگویی هم بسته به «جبر زمانه» است؟
یکی از عناوینی که در فقه داریم «تقیّه» است؛ بدین معناکه ائمه علیهم السلام به دلیل حفاظت از جان شیعیان سعی می کردند سخنانی که خصوصی به اصحاب خاص خود می گفتند عمومی نشود و حتی به شاگردان خود هم همواره سفارش می کردند سخنانی که می شنوید را به عموم مردم منتقل نکنید چون برخی تحمل شنیدن آن را ندارند. امام صادق (ع) می فرماید: « مَنْ افْشی سِرَّنا اهْلَ الْبَیْتِ اذاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیِد؛ کسی که اسرار ما اهل بیت را افشا کند خداوند حرارت حدید (آهن) را به او می چشاند.
ارتباط روحانیت با مردم، نسبت به گذشته کمتر است
سنت مردمداری در حوزه امروز چه جایگاهی دارد؛ آیا روحانیون همچنان در متن زندگی مردم حضور دارند یا بیشتر به ساختارهای رسمی و اداری محدود شدهاند؟
یکی از جنایات منافقین، جداکردن مردم از روحانیت بود؛ ترورها و بمب گذاری های این گروه سبب شد تا روحانیت در یک لایه حفاظتی قرار بگیرد و کمتر با مردم ارتباط داشته باشد. سابق، هرکجا می رفتید حضور روحانیت را در بین مردم می دیدید اما الان امامان جمعه با ماشین خاص و محافظ می آیند. و برخی اشتغالات دولتی این فرصت را از معاریف (افراد شناخته شده) سلب کرده و البته عملکرد ما هم بی تاثیر نبوده است.

مرحوم والد با مردم و کنار مردم و همراه با مردم زیست می کردند
واقعیت این است که ارتباط روحانیت با مردم، نسبت به گذشته کمتر است. «مرحوم حضرت آقا» سه وعده نماز جماعت می رفتند. ایشان در مسجد حسین آباد نماز اقامه می کردند و مسیر منزل تا مسجد را پیاده طی می کردند، در مسیر، مردم می آمدند و اگر سئوالی داشتند، می پرسیدند یا صرفاً عرض ارادت می کردند. ظهر و شب نماز می رفتند و بعد از نماز هم توقفی داشتند، مردم می آمدند و سوالات خود را مطرح می نمودند. ایشان سحرگاه هم به حرم مشرف می شدند و نماز صبح را اقامه می کردند و سپس پیاده به منزل برمی گشتند. یک پاسبانی در بازار پست می داد. وی می گفت که من از رفت و آمد «حضرت آقا» متنبه شدم. من حقوق می گرفتم ولی برای من زحمت بود که شبها پست بدهم. اما دیدم که ایشان بدون هیچ توقعی هرشب یک ساعت به اذان صبح، تنها به حرم مشرف می شوند و مردم سوالی داشتند می پرسیدند. الان اینها کمرنگ شده است. مقصودم این است که با مردم و کنار مردم و همراه با مردم زیست می کردند. مقداری به فقدان توانایی آقایان مراجع برمی گردد و مقداری هم به اوضاع جامعه بازمی گردد. در وضع کنونی، مرجعی که به نماز جماعت حاضر شود، نیست، چه برسد پیاده مسیر منزل تا مسجد را طی کند.
چگونه میتوان سنتهای اصیل (مانند سادهزیستی، مردمداری و استقلال حوزه) را برای شرایط جامعه مدرن بازتعریف کرد، به گونهای که هم ارزش اصیل حفظ شود و هم پاسخگوی نیازهای امروز باشد؟
اولا یکباره نمی شود این کار را کرد. نیاز به زمان و طرح مسئولان دارد. همچنین یک حرکت همگانی می خواهد و باید آمادگی آن ایجاد شود. لذا کاری است که به سرعت امکانپذیر نیست. سابق بر این، امور، مردمی انجام می شد ولی امروز صداوسیما هم نقش مهمی دارد.
سیره سلف صالحه علماء تاکید بر استقلال حوزه های علمیه بوده است
در کلام مراجع عظام تقلید، استقلال مالی حوزه بسیار مورد توجه بوده است. آیا استقلال دیرینه حوزهها از دولت همچنان برقرار است یا وابستگیهای جدید این سنت اصیل را تضعیف کرده است؟
البته زمانه تغییر کرده، در زمان رژیم سابق، حوزه باید استقلال خود را حفظ می کرد اما الان نظام، نظام اسلامی است و تقریبا حوزه جزئی از نظام است. اگر کمکی هم از نظام به حوزه می شود به این خاطر است که حوزه یکی از بال های نظام محسوب می شود. در سابق، حوزه در کارهای سیاسی حکومت درگیر نبود اما الان حوزه درگیر است و در سیاست نظام موثر است البته سیره سلف صالحه علماء تاکید بر استقلال حوزه های علمیه بوده است.

چه اصلاحات و نهادسازیهایی لازم است تا این سنتها در عمل بازتولید شوند و صرفاً در خاطره یا شعار باقی نمانند؟
نیازمند زمان و برنامه ریزی است. به طور کلی، مدیریت و مسئولیت، خواه ناخواه، مخالف ایجاد می کند. به عنوان مثال، یک فردی که محبوب کارمندان است و کارمند نمونه موسسه ای است را، «رئیس» کنید. یکسری خواه ناخواه خلافکار هستند و آقای رئیس یا باید با خلافکارها موافق باشد یا باید با آنها مخالفت کند. اگر موافق باشد مورد مواخذه مقامات بالاتر قرار می گیرد و جزو خلافکاران می شود و اگر بخواهد مخالفت کند با او «بد» می شوند. در روحانیت هم وضعیت اینگونه است؛ وقتی روحانیت مسئولیت اداره کشور را دست می گیرد، یکسری افرادی که هدف خود را دنبال می کنند شروع به جوسازی علیه روحانیت می کنند و چهره دین و مذهب و روحانیت را به بدی جلوه می دهند البته روحانیون و متصدیان امر هم باید رعایت حال مردم را بکنند – که در زندگی و معیشت به آنها سخت نگذرد.
بحث های طلبگی از شاخصه های رشد فکری شناخته می شده است. سنت مباحثه و آزاداندیشی تا چه حد در شرایط فعلی، جریان دارد؟
این موضوع هم به شرایط و اقتضائات زمان باز می گردد. در گذشته مباحثه، حضوری بود اما امروز، طلبه ای بخواهد مطلبی را دریافت کند در گوگل جستجو می کند یا با هم درس خود «چت» می کند. دنیا که تغییر کرده است، اینها تحت تغییر دنیاست. اگر همزمان با دنیا تغییر نکند، سبب عقب ماندگی حوزه از جامعه و دنیا می شود.
در مکتب نجف استاد «متکلم وحده» بود و نظر خود را نسبت به موضوع بیان می کرد
مباحثه جنبه علمی دارد. این سنت حسنه در حوزه های علمیه چه روندی داشته است؟
شاید بتوان گفت حوزه های علمیه متاثر از دو مکتب هستند؛ «مکتب نجف» و «مکتب سامرا». مکتب نجف متاثر از صاحب جواهر و شیخ انصاری است و مکتب سامرا متاثر از مرحوم میرزای شیرازی بزرگ صاحب فتوای تحریم تنباکو.
ویژگی مکتب نجف این بود که وقتی شیخ به قصد درس می آمد، متکلم وحده بود و موضوعی را بیان می کردند و نسبت به این موضوع بیان خود را می گفتند و اگر شاگردان سوال داشتند، پرسش خود را مطرح می کردند همانند آنچه امروز در حوزه علمیه قم دیده می شود. اما مکتب سامرا این ویژگی را داشت که تعداد درس ها زیاد نبود و آقایان یک یا دو درس که خارج بود، می گفتند. روال هم اینگونه بود که وقتی مرحوم میرزا می آمد، یک فرعی از درس را مطرح می کرد و هریک از شاگردان نظر خود را می گفتند و کلاس با این گفت وگو و مباحثه خاتمه می یافت.

مباحثه و اشکال در درس ویزگی مکتب سامراء است
مکتب قم که متاثر از مکتب سامراء است، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم هم نظرشان به همین شکل بود که اصل بحث مباحثه باید در درس هم باشد لذا «حضرت آقا» می فرمودند که وقتی حاج شیخ یک مطلبی را از خودشان بیان می کردند، می پرسیدند کسی اینجا سوال و اشکالی ندارد. اگر کسی اشکالی نداشت از بحث می گذشتند و اگر کسی اشکال یا بحثی داشت، اشکال مطرح می شد و درس با همان اشکال ادامه پیدا می کرد. حتی گاهی اوقات «حضرت آقا» می فرمود که وقتی حاج شیخ مطلبی را که بیان می کرد، شاگردان به خاطر ملاحظه حاج شیخ صحبت نمی کردند، ایشان اعلام می کرد که چرا ساکت هستید و اشکال نمی کنید. و این رویه برخلاف مکتب نجف است که شاگردان در میان درس بحث نمی کنند و اگر شاگردی بخواهد اشکالی بگیرد، بعد از درس نظر خود را مطرح می کند.
مدیران حوزه اذعان دارند که مباحثه کمرنگ شده است. برای تقویت این سنت حسنه چه کارهایی لازم است صورت بگیرد؟
بستگی به برنامه ریزی هایی دارد که انجام می گیرد. مدرسه ای که «حضرت آقا» تاسیس کردند، صبح ساعت 8 تا 9 یک درس اصلی بود و ساعت 10 تا 11 هم یک درس بود. وسط این دو زمان، مخصوصا «مباحثه» گذاشته بودند و این مباحثه، اجباری بود. اگر برنامه ریزی های حوزه چنین چیزی داشته باشد، سنت مباحثه هم احیا خواهد شد.
خیلی سپاسگزار هستیم از وقتی که گذاشتید و پاسخگوی سوالات ما بودید.
source