Wp Header Logo 1545.png

شایانیوز- در دنیایی پر از نور، صدا، اینترنت و ارتباطات بی‌وقفه، عجیب است که کسی بتواند بدون اینکه کسی متوجه شود، به شکلی وحشتناک بمیرد. نه فقط برای چند ساعت یا چند روز، بلکه برای بیش از دو سال. اما این دقیقاً همان چیزی‌ست که برای جویس وینسنت اتفاق افتاد. داستان او، نه یک سناریوی تخیلی از فیلم‌های روان‌شناختی، بلکه روایت تلخی از واقعیت عصر مدرن است. روایتی که مرزهای تنهایی، بی‌خبری، و بی‌اعتنایی اجتماعی را بازتعریف می‌کند.

1

یک آپارتمان، یک زن، یک مرگ خاموش

در دسامبر سال ۲۰۰۳، در گوشه‌ای ساکت از شمال لندن، جویس وینسنت در آپارتمان کوچکش جان سپرد—احتمالاً به‌دلیل حمله‌ی ناگهانی آسم. هیچ فریادی، هیچ تماسی، هیچ کوبیدن دری شنیده نشد. تلویزیون روشن ماند، نور آبی‌رنگش بر جعبه‌های بازنشده‌ی کادوهای کریسمس می‌افتاد. اجاره خانه، با نظم ماشینی حساب بانکی، هر ماه پرداخت می‌شد. از بیرون، همه‌چیز کاملاً عادی به‌نظر می‌رسید. اما حقیقت، پشت در بسته‌ی آن آپارتمان چیزی جز سکوت و پوسیدگی نبود.

2

صدایی که شنیده نشد، بویی که نادیده گرفته شد

روزها گذشتند و نامه‌ها آرام آرام پشت در روی هم تلنبار شدند. همسایه‌ها گه‌گاهی بوی ناخوشایندی حس می‌کردند اما آن را به سطل زباله طبقه‌ی پایین نسبت می‌دادند. صدای تلویزیون هنوز شنیده می‌شد، ولی در همهمه‌ی دائمی ساختمان، در میان جیغ بچه‌ها و دعواهای نوجوان‌ها، آن صدای یکنواخت، بیشتر به بخشی از پس‌زمینه‌ی زندگی روزمره تبدیل شده بود تا زنگ خطری برای فاجعه‌ای بی‌صدا.

و در تمام این مدت…

هیچ‌کس سراغش را نگرفت. نه دوستی تماس گرفت، نه کسی سر زد، نه حتی پرسشی مطرح شد.

4

مرگ در سایه‌ی بی‌اعتنایی

زمان می‌گذشت. جویس دیگر جایی نرفت، نه به سوپرمارکت، نه سر کار، نه حتی دم در. اما چون پرداخت‌های بانکی به‌صورت خودکار انجام می‌شدند، کسی شک نکرد. تنها وقتی موجودی حسابش ته کشید و اجاره عقب افتاد، صاحبخانه شروع به پیگیری کرد. اخطارهای تخلیه یکی‌یکی ارسال شدند و بی‌پاسخ ماندند. شش ماه بعد از توقف پرداخت‌ها، حکم رسمی تخلیه صادر شد.

در ژانویه سال ۲۰۰۶، وقتی مأموران با کلید یدک وارد خانه شدند، با صحنه‌ای روبه‌رو شدند که هرگز فراموش نخواهند کرد:

جسد جویس روی مبل بود. تلویزیون هنوز روشن، کادوهای کریسمس هنوز بازنشده و سکوتی سنگین، ترسناک‌تر از مرگ.

5

دو سال و اندی… در تنهایی مطلق

پزشکان و کارشناسان پلیس بعداً تخمین زدند که جویس دقیقاً در همان روزهای پایانی سال ۲۰۰۳ مرده بود. یعنی چیزی حدود دو سال و یک ماه، جنازه‌اش در آپارتمان مانده بود، بدون اینکه کسی کوچک‌ترین واکنشی نشان دهد. در دوره‌ای که مردم برای یک پیام پاسخ نداده نگران می‌شوند، مرگ یک زن برای دو سال هیچ موجی در جهان ایجاد نکرد.

جویس وینسنت کی بود؟

او یک زن معمولی نبود. در گذشته‌اش با شرکت‌های بزرگ کار کرده بود، در رویدادهایی با چهره‌های سرشناس حاضر شده بود، و روزگاری زندگی پرجنب‌وجوشی داشت. اما افسردگی، انزوا، و شاید ترومای روابط پرآسیب، او را به تدریج از دنیای بیرون دور کرده بود. تا جایی که در نهایت، حتی مرگش هم مثل زندگیش، بی‌صدا و بی‌دغدغه دیگران رخ داد.

5

یک مرگ، یک هشدار

داستان جویس وینسنت فقط یک پرونده‌ی جنایی یا گزارش پزشکی قانونی نیست. این داستان، آینه‌ای‌ست روبه‌روی جامعه‌ای که در آن انسان‌ها می‌توانند بدون رد پا ناپدید شوند. در دنیای همیشه‌آنلاین و به‌ظاهر متصل ما، شاید بیشتر از همیشه، آدم‌ها تنها هستند. تنهایی‌ای که گاهی می‌تواند تا مرز ناپدید شدن پیش برود.

در نهایت، شاید مهم‌ترین سوال این باشد:

اگر جویس وینسنت در تنهایی مُرد، چند نفر دیگر در کنار ما هستند که در سکوت می‌میرند… اما ما نمی‌بینیم؟

source

ecokhabari.com

توسط ecokhabari.com