فرارو- حیدر رقابی، چهرهای مبهم و درعینحال آشنا برای همه مردم ایران است. ممکن است که تا به حال نام او را نشنیده باشیم، اما قطعا همه ما در زندگیمان، لااقل برای یک بار هم که شده با شاهکاری که او خلق کرد روبهرو شدهایم.
به گزارش فرارو، حیدرعلی رقابی، سالهای سال به نوشتن شعر و ترانه مشغول بود. بااینحال حتی یک بیت از این ترانه و شعرها امروزه در ذهن مردم ایران نیست، مگر تنها ترانه او که یکی از آشناترین ترانههای تاریخ موسیقی ایران است؛ ترانه مرا ببوس.
داستان خلق ترانه ماندگار «مرا ببوس»
روایتها در مورد زندگی رقابی زیاد هستند. بهسبب گمنامیای که او در طول سالیان داشته است، جزئیات دقیقی از زندگی او در دست نیست. بااینحال نمیتوان بهسادگی از نام او گذشت؛ چراکه رقابی خالق یکی از مهمترین، زیباترین و ماندرگارترین ترانههای تاریخ موسیقی ایران است.
رقابی در 19 آذر 1310 در تهران زاده شد و در 23 آذر 1366 در تهران درگذشت. بهسبب شرایط خانوادگیای که داشت، خیلی زود به سمت ادبیات و سیاست رفت. او از اقوام بیژن ترقی، ترانهسرای معروف و محمدحسین شمشیری، کاسب نامآشنای دوره پهلوی، بود.
رقابی برای خودش تخلص «هاله» را برگزیده بود و با این نام اشعارش را به چاپ میرساند. بااینوجود شعرهای او هرگز راه به جایی نبردند و زندگی شاعرانه وی چندان زندگی پرباری نبود.
بعداز کودتای 28 مرداد، رقابی که از طرفداران پروپاقرص دکتر محمد مصدق بود، به زندان افتاد. پساز چندی، با وساطت محمدحسین شمشیری، حیدر رقابی با این شرط از زندان آزاد شد که ایران را برای همیشه ترک کند. شمشیری این شرط را برای رقابی گذاشته بود و ازآنجاکه او بزرگ خانواده بود، رقابی نیز پذیرفت و ایران را ترک کرد.
رقابی به آمریکا رفت و در آنجا به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. سپس به آلمان رفت و رشته فلسفه را تا اخذ مدرک دکتری ادامه داد. در نهایت نیز پساز انقلاب 57 به ایران بازگشت و مدتی را در دانشگاه به تدریس فلسفه مشغول شد و با انقلاب فرهنگی از دانشگاه اخراج شد. بااینهمه، هیچکدام از این اقدامات باعث شهرت رقابی نشد. جرقه شهرت رقابی، یک شب پیشاز سفر او به آمریکا زده شد.
رقابی آخرین روزی که در ایران بود را کنار زنی که دوست داشت گذراند. فردای همان روز، پیشاز اینکه ایران را برای همیشه ترک کند، از فرودگاه با دوستش، مجید وفادار، تماس گرفت و ترانهای را برای او دکلمه کرد.
مرا ببوس، مرا ببوس
برای آخرین بار
تو را خدانگهدار
که میروم به سوی سرنوشت
source