شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین مسعود ادیب همزمان با آغاز ماه محرم ۱۴۴۷ در بخش اول از سلسله نوشتارهایی با عنوان «لکم فیّ اسوه» که در اختیار شفقنا قرار داد، عنوان کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک و اناخت برحلک
سید و سالار شهیدان در کلامی از اوضاع روزگار شکوه کرده است تا جایی که مرگ را بر زندگی در چنین روزگاری ترجیح داده است:
إِنَّ هَذِهِ اَلدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ اَلْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى اَلْوَبِيلِ أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ لاَ اَلْحَيَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً.
این جهان دگرگون گشته و به شکلی درآمده که دیگر نمی شود شناختش، خوبی های آن رخت بر بسته و از آن جز ته ماندهای باقی نیست؛ و زندگی بی مقداری مانند مرتع آفت زده، مگر حق را نمیبینید که بدان عمل نمیکنند و باطل را نمیبینید که از آن باز نمیدارند؟ جا دارد که مومن آرزوی مرگ و ملاقات خدا کند، من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز هلاکت نمیبینم.
حسین علیه السلام، از چه مینالید و چرا شکوه می کرد؟ مگر اولین بار است که باطل جولان میدهد و حق در موضع ضعف و مظلومیت قرار گرفته است؟
مگر پدر بزرگوارش نفرموده بود:
حَقٌّ وباطِلٌ، ولِكُلٍّ أهلٌ، فَلَئِن أمِرَ الباطِلُ لَقَديما فَعَلَ، ولَئِنَ قَلَّ الحَقُّ فَلَرُبَّما ولَعَلَّ.
هر یک از حق و باطل طرفدارانی دارند، امارت باطل چیزی تازه نیست.
حسین علیه السلام چه توقعی از دنیا دارد! راستی او چه می گوید و چه می خواهد؟
سرور آزادگان از روزگار پیامبر خدا سخن میگوید و بلایی که بر سر جامعه نبوی آمده است.
تا پیش از بعثت آخرین پیامبر خدا مردمان ساکن در عربستان شمالی اقوام بیابان گردی بودند که جز دو سه قریه کوچک مکه، یثرب و طائف از شهر و آبادی در آن خبری نبود. مردمانی که از مواهب طبیعی چندانی برخوردار نبودند و سرزمین آنها بر خلاف عربستان جنوبی حتی طمع قدرتهای بزرگ ایران و روم و حبشه را برنمیانگیخت. قلت منابع رقابت برای حیات و بقا را به جنگهای خونین و غارت و خشونت منجر ساخته بود و فقر فرهنگی و اخلاقی بر فقر مادی آن مردمان افزوده شده بود. و در این میان بعثت محمد صلوات الله علیه وآله همه چیز را دگرگون کرد.
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ. آلعمران:۱۰۳
نعمت خداوند را بیاد آورید که دشمن یکدیگر بودید و خدا دلهای شما را به هم پیوست و به برکت نعمت او برادر یکدیگر شدید و از پرتگاه آتش نجات یافتید.
اگر قرآن کریم اولین و اساسی ترین معجزه خاتم الانبیا است، معجزه دیگر او دگرگونی بنیادین در خلق و خو و رفتار و منش مردمان جامعه خویش است. بدینسان آنان که اصولاً دیده نمیشدند و در محاسبات دنیای آن روز جایی نداشتند، تا کمتر از ربع قرن پس از پیامبر فاتحان قدرتمند جهان شدند. و البته مست از این پیروزیها و برخورداری ها در کمتر از نیم قرن چنان تغییر کردند که پسر پیامبر، حسین بن علی علیهم االسلام دیگر آنان را نمیشناسد و زندگی در میان آنان را برنمیتابد و مرگ را از زیستن در کنار آنان شرافتمندانه تر می بیند.
و اینک می توان فهمید که حسین از کدام ادبار و انحراف و تغییر و اعوجاجی سخن گفته است. ظهور سلطنت بنی امیه و جایگزینی قالبی با محتوای فرهنگ جاهلی عربی دفعتا اتفاق نیافتاد، این زاویه انحراف از آنجا آغاز شد که قدرت بر حجت و رسوم عربی بر سنت نبوی تقدم یافت و قریش آنچه را در مکه از دست داده بود در مدینه باز ستاند.
و البته سوگمندانه سخن آن حضرت برای ما هم آشنا به نظر میرسد.
source