شایانیوز– تابستان ۱۴۰۴ از آن تابستانهای تاریخی است. ایران با همزمانی چند بحران ساختاری روبهرو شده است؛ موج تنشهای نظامی و جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و پیامدهای پس از آن، خاموشیهای گسترده و مشکل در برقرسانی، بیآبی و خالی شدن ذخایر سدهای کشور، خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، فشار اقتصادی و تحریمهای بین المللی، و نارضایتی داخلی، همگی زنجیرهای از بحرانهایی است که در مجموع کشور را در وضعیتی قرار داده که نه فقط ضرورت مدیریت بحرانهای مقطعی، بلکه نیازمند باز طراحی راهبردی در سیاست امنیتی، اقتصادی و سیاسی است. اگر چنین پیش رویم، ایران به کدامسو خواهد رفت؟
جنگ و پسلرزههایش: از حملات هوایی تا جنگ سایبری و بازآرایی امنیتی
جنگِ ۱۲ روزه با اسرائیل، اگرچه به لحاظ عملیاتی در مقیاسی محدود و تحت میانجیگریهای منطقهای و بینالمللی به آتشبس انجامید، اما ماهیتی فراتر از تبادل حمله و پاسخ داشت؛ جنگی که همزمان عرصهٔ حملات سایبریِ پر قدرت و هدفمند بود و زیرساختهای حیاتی اقتصادی و بانکی کشور را هدف گرفت و ظرفیت واکنش و بازدارندگی ایران را به آزمون گذاشت. تحلیلگران امنیتی معتقدند که فصل جدیدی از جنگ «فیزیکیِ کوتاه» و «سایبریِ ممتد» آغاز شده که تحمل اقتصادی و اجتماعی را نشانه گرفته و نیازمند واکنشهای دفاعی و دیپلماتیک متفاوتی است. در واکنش به این بحران، تهران سازوکارهای امنیتیاش را بازآرایی کرده و نهادهای دفاعی جدیدی ایجاد کرده است که مصداقش ایجاد تغییرات ساختاری در شورای عالی امنیت ملی و تشکیل شورای جدید «دفاع» است. هدف؟ هماهنگی سریعتر در مقابل تهدیدات خارجی و مهار اختلالات داخلی در توان دفاعی.
اقتصاد تحت فشار؛ تحریم، تورم و …
اقتصاد در سالهای اخیر و به ویژه پس از بازگشتِ تحریمها، از ساختارهایی رنج برده که اکنون در این برهه حساس، خود را به صورت تورم بالا، ریزش بیسابقه پول ملی، کاهش سرمایهگذاری و بیکاری بروز میدهند؛ بازیابی نسبی از طریق بازارهای شرقی نیز چندان ممکن نیست. تهران همچنان تا حد زیادی به بازار چین و برخی همپیمانان محدود متکی است. این اتکا باعث شده که ابزارهای درآمدی دولت آسیبپذیر شوند و چشمانداز رشد بلند مدت مخدوش بماند؛ طبقه متوسط روز به روز ضعیفتر میشود و فشار معیشتی مردم تشدید میگردد. تحلیلهای بینالمللی نشان میدهند که با ادامه این وضع، اقتصاد ایران هم اکنون نیز پوسیده است.
زیرساختهای نابسامان
قطعیهای پیدرپی برق که زندگی، تولید و خدمات و شبکههای ارتباطی را مختل کرده و هزینههای پنهان و آشکار اقتصادی را افزایش داده است، همزمان با بحران آب که ترکیبی از خشکسالی بلند مدت و مدیریت بسیار ضعیف منابع است، توان تحمل را از مردم سلب کرده است. این فروپاشی تدریجی زیرساختی، به همان اندازه که حیثیت فنی دولت را زیر سؤال میبرد، سرمایهٔ اجتماعی و اعتماد مردم را نیز از بین میبرد. گزارشهای میدانی و تحلیلی نشان میدهند که اگر این روند ادامه یابد، به تحرکات اجتماعی و کاهش مشروعیت سیاسی منجر میشود.
آرایش جامعه اجتماعی سرشار از تردید
آرایش اجتماعی ایران امروز تردیدآمیز است: نشانههای بارز خشم و مطالبهگری عمومی که در اعتراضات محلی و شبکههای اجتماعی دیده میشود. تحلیلگران هشدار میدهند که ترکیب فشار اقتصادی، اختلال زندگی روزمره (قطع برق و کمآبی) و فقدان اعتماد به کارآمدی دولت میتواند به جهشهای اعتراضی گسترده منجر شود؛ جهشهایی که بسته به شدت پاسخ امنیتی، یا فروکش میکنند یا به بحرانهای عمیقتر بدل میگردند. در این میان، موج مهاجرت نخبگان و فرار سرمایه نیز یک مشکل مزمن است که ظرفیت بازسازی را تضعیف میکند.
دیپلماسی منطقهای: ترامپ، قفقاز و فشار مضاعف بر مرزها
توافق میانجیگری شده توسط ایالات متحده میان ارمنستان و تشدید رقابت قدرتهای بزرگ همچون امریکا و روسیه، تهران را در موقعیتی قرار داده که باید به شدت به حفاظت از مرزها و منافع استراتژیک بپردازد و از نفوذ خارجی جلوگیری کند؛ موضوعی که به تقویت گفتمان امنیتی در داخل انجامیده است. نمونهٔ تازه، مخالفت تهران با مسیر ارتباطی پیشنهادی که از سوی واشنگتن به عنوان «کریدور صلح» مطرح شده و تهدید به مانعتراشی است که نشان میدهد ایران نگران کاهش سهم منطقهای و حضور رقبا در همسایگیاش است.
سناریوهای محتمل
1. بدترین حالت: «بنبست سیاسی و داخلی» ( درجه احتمال: بالا)
اگر مدیریت امروز متکی بر تعویق در اصلاحات اقتصادی به دلیل دو دستگیها و ناتوانی در گشایشهای دیپلماتیک باقی بماند، اقتصاد از وضع قرمز کنونی هم ضعیفترشده، اعتراضات هرچند پراکنده اما مستمراً خسارتزا خواهند بود و مشروعیت سیاسی بیش از پیش تهی از معنا میشود. در پی عدم حمایت و هماهنگی داخلی و ملی، در عرصه دیپلماسی خارجی نیز شکست قطعی اتفاق خواهد افتاد.
2. سناریوی میانه: «پایداری شکننده» (احتمال: متوسط)
با حفظِ حداقلی تعامل خارجی (مثلاً استفاده از کانالهای چین و بازیگرانی که حاضر به معامله با تهران هستند)، مدیریت موقتِ بحرانهای برق و آب و کنترل نسبتاً موفق نارضایتیهای اجتماعی، کشور وارد دورهای از پایداری شکننده میشود؛ در این وضعیت رشد اقتصادی متوقف و منفی شده، فشار معیشتی ادامه دارد اما فروپاشی کامل رخ نمیدهد؛ زمانِ کافی برای اصلاحات ساختاری خریده میشود اما محدود خواهد بود و نتایج آن نیز دیرهنگام.
3. سناریوی امید بخش: «گشایش مشروط و بازسازی» (احتمال: پایین تا متوسط)
در صورتی که اقلیت تصمیم گیرنده حاضر به جایگزینی سیاستهای اصلاحی اقتصادی نظیر مذاکره با قدرتهای جهانی، حذف رانتخواران و مفسدین اقتصادی خودی، اصلاحات آب و انرژی، ترغیب به سرمایهگذاری خارجی، تسهیل دیپلماسی برای کاهش تحریمها و بازسازی اعتماد اجتماعی از طریق گشایشهای سیاسی تدریجی شوند، امکان بازگشت نسبی به مسیر رشد نسبی و کاهش فشار معیشتی وجود دارد؛ اما این مسیر مستلزم هزینه دیپلماتیک، نرمشهای سیاسی و مصالحههای جدی است و زمانبر خواهد بود.
در یک کلام….
ایران امروز روی لبه تیغ است. مهارِ همزمانِ بحرانهای امنیتی، اقتصادی و اجتماعی، همگرایی و مشارکت همگانی را میطلبد. تمرکز قدرت در دست تنی چند آن هم از یک خط فکری به خصوص، ضربات جدی به این پیکر نیمه جان وارد میآورد.
اگر پافشاری بر گفتمان سیاسی اقلیت تندرو و ارزشهای گذشته ادامه یابد، فرسایش پر سرعت مشروعیت و رفاه قطعی خواهد بود و پیامدهای آن برای نسل فعلی و آیندگان بسیار سنگین است. امکان گشایش وجود دارد اما مستلزم ارادهٔ سیاسی واقعی، آمادگی برای مصالحه در سطح بینالمللی و برنامهریزی فنیِ دقیق برای نوسازی زیرساختهاست.
source