فرارو – ناپلئون بناپارت؛ اول میخواستم ستون امروز را این طور تیتر بزنم: «چگونه سیاست خارجی قجری نداشته باشیم.» اما بعد دیدم ۲۶ مرداد سالگرد فوت بهمن مفید بوده. پس چه بهتر که از این زاویه کار را زخمی کنم.
شما عوامالناس را نمیدانم اما من بهمن مفید را با آن مونولوگ دوستداشتنیاش در فیلم قیصر میشناسم: «من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامونم بود.»
بهانه ستون امروز، صحبتهای راهبردی یکی از نمایندههای مجلس است. آقا میثم ظهوریان، نماینده مشهد و کلات در خانه ملت (؟) که هم جوان است، هم زبان برّانی دارد، هم دارای دکتراست و هم بخواهیم و نخواهیم، عضو مجلس است. اخیراً دو تکه از صحبتهای ایشان چشمم را گرفت. جایی که از رئالیسم در سیاست خارجی صحبت میکرد و آخر سر به این نقطه رسید که از این نظر، نگاهش به دکتر سعید جلیلی در حوزه سیاست خارجی نزدیکتر است. جای دیگری هم میگوید اگر دستگاه سیاست خارجی ما قجری نباشد، تندترین انتقادها را سرمایه و در مذاکرات استفاده میکند. همانطور که آمریکاییها با لولو کردن کنگره، از ما در مذاکرات برجام امتیاز گرفتند.
رئالیسم یا واقعگرایی در روابط بینالملل مبتنی بر قدرت و ابزار قدرت است. اما یک تفاوت کوچولو با برداشت جنابشان وجود دارد. در اختیار داشتن ابزار قدرت با این که فکر کنیم ابزار قدرت را در اختیار داریم، تومنی صنار توفیر دارد. یعنی چه؟ میروی خط بیاندازی روی صورت گندهلات محل. دست به یقه که میشوی، میبینی ای دل غافل! تیزی نداری! بقیهاش را نمیگویم. خودت تصویرسازی کن. این تفاوت واقعگرایی با دچار بودن به نوعی برداشت اشتباه از واقعگراییست. یکهو به خودت میآیی و میبینی عه! قارقارکهای واقعی دشمن آمد. عه! افتادیم توی چاه فصل ۷ و هزاران آدم کاربلد هم نمیتوانند سنگی که این رئالیسم جادویی توی چاه انداخت، بیرون بیاورند.
در مورد موضوع قجری هم اگر منظورش این است که این دیپلماتهای اتوکشیده مثل قجرها میروند چیزمیزهای ما را میدهند و میآیند، اندکی خطای تحلیلی در این منظور دکترجانمان وجود دارد. سیاست حساب و کتاب دارد. شما را ارجاع میدهم به آن قصه معروف قائممقام فراهانی، سیاستمدار بزرگ دوره قاجار.
نقل است که «وقتی نظامیان و برخی سیاسیون و فقیهان فتحعلیشاه را به جنگ دوم با روسیه تحریض میکردند و با تملق و شعار بر طبل جنگ میکوبیدند، قائممقام از شاه پرسید: «اعلیحضرت چه مبلغ مالیات میگیرند؟ شاه جواب داد قریب ۶ کرور. قائممقام گفت: دولت روس چه مبلغ مالیات میگیرد؟ شاه گفت: میشنوم ۶۰۰ کرور. قائممقام گفت: به قانون حساب، کسی که ۶ کرور مالیات می گیرد با کسی که ۶۰۰ کرور عایدات دارد از در جنگ درنمیآید.» (اعتماد، ۱۳۹۹)
گاهی این حرفها شنیده نمیشود و شرایطی به وجود میآورد که در نهایت برای حفظ دیگر چیزها، آدمیان به ترکمانچای تن میدهند. درگیری در جنگهای ایران و روس اگر نبود، گلستان و ترکمانچای هم در کار نبود. آن سیاست خارجی مبتنی بر رئالیسم جادویی در کار نبود، فصل هفتی در کار نبود و در نهایت برجامی و اسنپبکی. شما با همین دستفرمان معتقدید انتقاد میکنید. اما انتقادتان چیست؟ چرا نرفتی همه چیز بگیری بدون این که هیچ چیز بدهی.
source