شایانیوز– نماز جمعه به عنوان یکی از ارکان مهم زندگی جمعی مسلمانان، قرنهاست که علاوه بر جایگاه عبادی، نقشی اجتماعی و گاه سیاسی در جوامع اسلامی ایفا میکند. با این حال، نحوه برگزاری، میزان مشارکت مردمی، جایگاه حقوقی و حتی محتوای خطبهها، در کشورهای مختلف مسلمان، تفاوتهای بنیادینی دارد که مقایسه آنها میتواند تصویر روشنی از نقش این آیین در ساختارهای سیاسی و فرهنگی جهان اسلام ارائه دهد.
در ایران، پس از انقلاب ۱۳۵۷، نماز جمعه به یک نهاد رسمی و ساختار یافته با کارکردی فراتر از عبادت جمعی تبدیل شد. این مراسم نه تنها به صورت سراسری در شهرهای بزرگ و کوچک برگزار میشود، بلکه جایگاه سازمانی آن نیز تحت نظارت مستقیم نهادهای حاکمیتی، از جمله نمایندگی ولی
فقیه و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، تعریف شده است. خطبهها معمولاً دو بخش دارند: نخست محتوای عبادی و تفسیر قرآن و حدیث، و دوم بخش سیاسی-اجتماعی که به مسائل داخلی و خارجی روز، از سیاست خارجی گرفته تا سیاستهای اقتصادی دولت، میپردازد. در عمل، این بخش دوم به تریبونی برای انتقال مواضع رسمی نظام و بسیج افکار عمومی تبدیل شده است.
این رویکرد در ایران، با بسیاری از کشورهای مسلمان تفاوت اساسی دارد. در ترکیه، با وجود اینکه نماز جمعه توسط «اداره دیانت» سازماندهی میشود، اما خطبهها ماهیتی کمتر سیاسی و بیشتر اخلاقی و دینی دارند، مگر در موارد خاص ملی یا بحرانهای مهم. در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس مانند عربستان سعودی یا امارات متحده عربی، خطبههای نماز جمعه معمولاً از سوی نهادهای دینی دولتی تهیه و به ائمه جمعه ابلاغ میشود، اما محتوای آن اغلب حول محور مسائل اخلاقی، معنوی و گاهی اجتماعی میچرخد و کمتر وارد نقد یا حمایت مستقیم از سیاستهای روزمره دولت میشود، هرچند در موضوعات کلان منطقهای یا مذهبی، موضعگیری رسمی قابل مشاهده است.
در کشورهای دیگری مانند مصر و مراکش، دولت تلاش میکند از طریق وزارت اوقاف یا شورای علمای کشور، چارچوب و موضوعات خطبهها را کنترل کند، اما تنوع فرهنگی و سیاسی این کشورها باعث شده است که فضای نماز جمعه گاه متنوعتر و حتی رقابتیتر باشد؛ به ویژه در مناطقی از این دو کشور که گرایشهای فکری و مذهبی مختلف حضور فعال دارند. در این کشورها، خطبههای نماز جمعه میتوانند گاهی به محلی برای بیان دغدغههای اجتماعی مردم و نقد غیرمستقیم دولت بدل شوند، هرچند محدودیتها و فشارهای امنیتی نیز وجود دارد.
از نظر میزان مشارکت، ایران همچنان در ردیف کشورهایی قرار دارد که نماز جمعه در آنها پوشش گسترده جغرافیایی دارد، اما واقعیت آن است که میزان حضور مردمی نسبت به دهههای نخست پس از انقلاب کاهش محسوسی یافته است. این کاهش را میتوان ناشی از تغییرات اجتماعی، رشد فضای مجازی، گسترش رسانههای غیر رسمی و تغییر نگرش نسلهای جدید به نهادهای رسمی دانست. در مقابل، در کشورهایی مثل اندونزی و مالزی، نماز جمعه که کمتر رنگ و بوب سیاسی دارد، همچنان اقبال مردمی بالایی دارد و گاهی به صحنهای برای بیان وحدت اجتماعی یا طرح مسائل مهم جامعه بدل میشود، اما نه در قالب یک دستورکار سیاسی مستمر.
از منظر جایگاه سیاسی، ایران را میتوان استثنایی برجسته دانست؛ جایی که نماز جمعه نه تنها ابزار عبادی و فرهنگی، بلکه یک ستون از ساختار رسمی قدرت است. سخنان امامان جمعه، به ویژه در شهرهای مهم، به عنوان مواضع رسمی یا نیمه رسمی نظام تلقی میشود و در رسانهها بازتاب گسترده مییابد. این در حالی است که در اغلب کشورهای مسلمان، نماز جمعه حتی اگر در سطح ملی پوشش داده شود چنین وزن مستقیمی در تصمیمگیریهای سیاسی ندارد و بیشتر جنبه معنوی و اجتماعی آن برجسته است.
پیامدهای این سیاسی سازی صرف، دو وجه دارد: نخست، محدودتر شدن دایره مخاطبان مؤثر نماز جمعه و کاهش نفوذ مستقیم این نهاد در شکلدهی به افکار عمومی؛ و دوم، افزایش شکاف بین بخشهایی از جامعه و روایت رسمی حکومت. این شکاف، در بزنگاههای سیاسی حساس، خود را به صورت مقاومت در برابر بسیج عمومی از طریق نماز جمعه نشان داده است.
تفاوت اساسی با سایر کشورهای مسلمان در همینجاست: در بسیاری از جوامع اسلامی، حتی در حکومتهای اقتدارگرا، نماز جمعه کمتر به ابزار مستقیم سیاستورزی روزمره بدل شده و بیشتر به عنوان فضایی برای ایجاد همبستگی اجتماعی و حفظ پیوند دینی باقی مانده است. این امر باعث شده که اعتماد و مشارکت مردمی در این سنت، در بلند مدت پایدارتر بوده و روح این آیین عبادی زنده و سبز بماند.
وقتی مناسک مذهبی، تا این حد با سیاست روز و جناحبندیهای داخلی پیوند میخورد، وزن و اعتبار آن دیگر صرفاً بر پایه معنویت و سنت دینیاش سنجیده نمیشود، بلکه به عملکرد و گفتار افرادی که آن را نمایندگی میکنند گره میخورد.
در ایران، امامان جمعه عملاً به عنوان چهرههای سیاسی و حتی سخنگویان غیر رسمی حاکمیت شناخته میشوند. این وضعیت باعث میشود که هر خطای لفظی، اشتباه در تحلیل، یا موضعگیری تند و غیرمنطقی یک امام جمعه، نه فقط به شخص او، بلکه به کل نهاد نماز جمعه و حتی به کل نظام سیاسی کشور تعمیم پیدا کند و نتیجتاً اعتبار آیین، تحت تأثیر عملکرد افراد قرار میگیرد.
در ایران پیوند تنگاتنگ میان خطبهها و سیاست رسمی، موجب شده که نماز جمعه برای بخشی از جامعه، به ویژه جوانان، نه یک فضای بیطرف مذهبی و معنوی، بلکه بخشی از ساختار قدرت به نظر برسد؛ و طبیعی است که در چنین شرایطی، با کوچکترین لغزش یا تناقض، بیاعتمادی و کاهش مشارکت پدید میآید.
در نهایت، آینده نماز جمعه در ایران وابسته به بازتعریف نقش و محتوای آن است. بازگشت به کارکرد اصلی این آیین، یعنی هدایت معنوی و پرداختن به مسائل واقعی و ملموس مردم، میتواند شکاف ایجاد شده را کاهش دهد.
در مجموع، نماز جمعه در ایران ترکیبی از کارکرد عبادی، رسانهای و سیاسی است، در حالی که در بسیاری از کشورهای مسلمان، این آیین عمدتاً در حوزه معنویت و وحدت اجتماعی باقی میماند و تنها در بزنگاههای حساس سیاسی به ابزاری برای انتقال پیامهای حکومتی بدل میشود. همین تفاوت ساختاری و کارکردی باعث شده است که نگاه مردم، میزان مشارکت و حتی محتوای خطبهها در ایران و سایر کشورهای اسلامی، مسیری متفاوت را طی کند و بازتابی از شرایط سیاسی و اجتماعی هر کشور باشد.
source