ایسنا/خراسان رضوی یک جامعهشناس با بیان اینکه عروسکهایی مانند «لبوبو» تا اندازهای بازتابی از وضعیت فرهنگی جامعه هستند، گفت: این پدیدهها نه به معنای بازتاب ظرفیتهای فرهنگی ایران، بلکه بیشتر نشاندهنده نابسامانی و ضعف در حوزه فرهنگی هستند. جامعه ایران از نظر عناصر فرهنگی، پشتوانه تاریخی و قدرت فرهنگی بسیار غنی دارد، اما در رقابت جهانی در عرصه فرهنگی عقب مانده است.
در سالهای اخیر، پدیدههایی همچون ترند شدن عروسکها یا کالاهای خاص، توجه بسیاری را در جامعه، بهویژه در میان کودکان و نوجوانان به خود جلب کردهاند. این جریانها تنها سرگرمی نیستند؛ بلکه نشانههایی از تحولات فرهنگی و اجتماعی عمیقتر به شمار میروند. ترند شدن ناگهانی کالاها، از لباس و برند گرفته تا عروسکهایی مانند لبوبو، تنها یک پدیدهی تجاری نیست؛ بلکه نشانهای از تحولات عمیق در فرهنگ مصرف، سبک زندگی و هویت نسلهای جدید است.
در جامعهای که رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش اصلی در شکلدهی سلیقهها و ارزشها را بر عهده گرفتهاند، مدها و ترندها به ابزاری برای نمایش منزلت و تعلق اجتماعی تبدیل شدهاند. در این زمینه حسین اکبری، جامعهشناس، در گفتوگویی با ایسنا به بررسی ابعاد مختلف این پدیده از منظر جامعهشناسی پرداخت.
این جامعهشناس با اشاره به مفهوم رفتار جمعی در جامعهشناسی، اظهار کرد: در مباحث جامعهشناسی، رفتار جمعی یکی از حوزههای مهم مطالعه است که بحث مد در زیرمجموعه آن قرار میگیرد. رفتارهای جمعی معمولاً به صورت تودهای و گسترده در جامعه شکل میگیرند و از جریانهای اجتماعی و احساسات عمومی نشأت میگیرند. این نوع رفتارها نشان میدهد که با پدیدههایی روبهرو هستیم که میتوانند ارزشها و باورهای جامعه را تحت تأثیر قرار دهند.
پشت هر پدیدهای مانند مد، منافع اقتصادی و تبلیغات گستردهای وجود دارد
وی با بیان اینکه وقتی با پدیدهای مثل مد مواجه میشویم، باید بدانیم که پشت آن منافع اقتصادی و تبلیغات گستردهای وجود دارد، افزود: مد در واقع به یک برساخت اجتماعی تبدیل میشود که از طریق تبلیغات و رسانهها گسترش مییابد و باعث میشود افراد برای نشان دادن تعلق خود به این جریان، هزینه کنند.
این استاد دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: در این شرایط، داشتن و بودن در جریان مد به بخشی از شخصیت افراد تبدیل میشود؛ به گونهای که افراد برای ابراز وجود خود و احساس هویت، تلاش میکنند مطابق با مد رفتار کنند؛ اگر کالا یا عروسکی در مد است، آن را میخرند، یا لباسی تهیه میکنند که مطابق مد روز باشد.
اکبری در تحلیل خود، مد را ترکیبی از جریان اقتصادی و فرهنگی دانست که یک کالای معمولی را به کالایی اجتماعی تبدیل میکند و افزود: مد از طریق تبلیغات و نمایش در فضای مجازی، بستری فراهم میکند تا افراد به سمت مصرف آن بروند. به این ترتیب، مد نهتنها باعث رونق اقتصادی میشود، بلکه نوعی تفکر فرهنگی را نیز ترویج میدهد. این پدیدهها نشاندهنده وجود مجموعهای فرهنگی و اقتصادیاند که در کنار هم قرار گرفتهاند و یک فرهنگ مصرفی شکل داده است.
اخیراً جامعه هدف فضای تبلیغاتی، دیگر افراد بالغ نیستند
وی درخصوص اینکه وقتی پدیدههایی مانند عروسکها یا محصولات خاص وارد جامعه میشوند، معمولاً با مجموعهای از داستانها، روایتها و پیامهای فرهنگی همراه هستند، تصریح کرد: این عناصر در کنار هم، یک مجموعه فرهنگی ایجاد میکنند که از طریق رسانهها و فضای مجازی گسترش پیدا کرده و بر مخاطبان، بهویژه کودکان و نوجوانان، تأثیر میگذارد. نکته قابلتوجه این است که اخیراً جامعه هدف این جریانها دیگر افراد بالغ نیستند، بلکه نسلهای در حال شکلگیری شخصیت یعنی کودکان و نوجوانان هستند؛ چرا که این دوره، بهترین زمان برای اثرگذاری فرهنگی است.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: این تغییر نشان میدهد که در پس این روندها، تفکرات و برنامهریزیهای خاصی برای شکلدهی جریانهای فرهنگی وجود دارد که مخاطب خود را از پایینترین سنین انتخاب کردهاند. از سوی دیگر به نظر میرسد امروز شاهد تغییر در الگوی مصرف و شکلگیری نوعی مصرفگرایی رقابتی در جامعه هستیم. افراد کالاهایی را نه برای نیاز واقعی، بلکه برای نشان دادن جایگاه اجتماعی خود خریداری میکنند. در واقع مصرف، از کارکرد اقتصادی خود فاصله گرفته و به کنشی اجتماعی تبدیل شده است.
اکبری در ادامه با اشاره به مفهوم مصرف نمایشی، بیان کرد: در جوامع معاصر از جمله جامعه فعلی ایران، مصرف انبوه و رقابتی رشد زیادی داشته است. افراد دیگر کالا را برای رفع نیاز واقعی خود نمیخرند، بلکه برای نمایش آن در برابر دیگران مصرف میکنند. این رفتار در جامعه نیز بهشدت دیده میشود و سبب میشود افراد به دنبال کالاهایی بروند که نه نیاز واقعی، بلکه نیاز اجتماعیشان را برآورده میکند.
نسل Z کمتر به هویتهای محلی یا بومی وابسته است
وی در ادامه به تأثیر این روندها بر هویت فرهنگی و نسلی اشاره و اظهار کرد: نسلهای جدید، یعنی نسل Zو آلفا، هویتهای جهانیتری پیدا کردند و کمتر به هویتهای محلی یا بومی وابسته هستند. نگاه آنها بیشتر به جریانهای جهانی است تا به آنچه در داخل کشور میگذرد. این مسئله تا حد زیادی نتیجه ضعف کشور در تولید و انتقال عناصر فرهنگی قدرتمند است. وقتی نتوانیم عناصر فرهنگی هویتساز و جذاب را به نسل جدید منتقل کنیم، آنها برای هویتیابی به سراغ نمادها و الگوهای فرهنگی وارداتی میروند.
این استاد دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه با نگاهی انتقادی، تاکید کرد: فرهنگ ایرانی ظرفیتهای بسیار بالایی دارد. تاریخ و سنتهای ایران سرشار از عناصر فرهنگی قوی است که میتواند جریانسازی فرهنگی کند اما به دلیل ضعف در مدیریت فرهنگی و وجود خلاءهای جدی، این ظرفیتها بالفعل نشدهاند. در نتیجه، عناصر فرهنگی بیگانه از طریق رسانههای جهانی و شبکههای اجتماعی وارد جامعه میشود و الگوهای رفتاری نسل آینده را شکل میدهند.
اکبری در خصوص نقش رسانهها و فضای مجازی نیز یادآور شد: مد و پدیدههای مشابه، همیشه در بستر رسانه رشد میکنند. رسانهها خود خالق این پدیدهها نیستند، اما بستر انتشار و تشدید آنها را فراهم میکنند. وقتی جریانی در جامعه شکل میگیرد، رسانه آن را بازتاب میدهد و گسترش میدهد. بنابراین، رسانهها نقش بسیار مهمی در تقویت و تسریع چنین جریانهایی دارند.
در بلندمدت، مدها مجموعهای از خرده فرهنگها را شکل میدهند
وی در بخش دیگر سخنانش در خصوص تأثیر این جریانها بر روابط اجتماعی و احساس همبستگی، تاکید کرد: هیچکدام از این پدیدهها را نباید به صورت مجزا دید. در مجموع و در بلندمدت، این مدها و کالاها مجموعهای از خرده فرهنگها را شکل میدهند. در نتیجه، گروههایی در جامعه به وجود میآیند که سلیقهها، علایق و رفتارهای متفاوتی دارند. وقتی این خرده فرهنگها گسترش پیدا کنند، تفاهم فرهنگی در جامعه کاهش پیدا میکند و شکافهای فرهنگی و اجتماعی عمیقتری شکل میگیرد.
این جامعه شناس با بیان اینکه در چنین شرایطی، ممکن است حتی نمود شکافهای طبقاتی هم تشدید شود، اضافه کرد: برای مثال، خانوادههایی که توان مالی دارند میتوانند همراه با این مدها پیش بروند، اما خانوادههایی که توان خرید ندارند، احساس ناکامی یا سرخوردگی پیدا میکنند. این وضعیت میتواند بر روابط اجتماعی، روانی و حتی شخصیتی افراد اثر بگذارد و در بلندمدت مشکلات بیشتری ایجاد کند.
اکبری در پاسخ به این پرسش که آیا عروسکهایی مانند «لبوبو» یا موارد مشابه، بازتابی از فرهنگ ایرانی محسوب میشوند یا خیر؟، تشریح کرد: میتوان گفت این پدیدهها تا اندازهای بازتابی از وضعیت فرهنگی جامعه هستند، اما نه به معنای بازتاب ظرفیتهای فرهنگی ایران؛ بلکه بیشتر نشاندهنده نابسامانی و ضعف در حوزه فرهنگی هستند. جامعه ایران از نظر عناصر فرهنگی، پشتوانه تاریخی و قدرت فرهنگی بسیار غنی دارد، اما در عرصه رقابت جهانی فرهنگی، عقب مانده است. بنابراین، چنین پدیدههایی توانایی فرهنگیما را نشان نمیدهند، بلکه نشانه ضعف فعلی هستند.
وی درباره پیامدهای اجتماعی این روندها، تصریح کرد: این پدیدهها پیچیدگی زیادی دارند و در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی تأثیرگذارند. در بلندمدت، میتوانند منش، شخصیت و فرهنگ افراد را تغییر دهند. اگر برنامهریزی و اقدامات فرهنگی مناسبی برای مدیریت این جریانها انجام نشود، در آینده شاهد تأثیرات منفی آن بر انسجام اجتماعی، هویت ملی و ارزشهای جمعی خواهیم بود.
عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد با تأکید بر ظرفیت بالای فرهنگی جامعه ایران، افزود: هرچند عناصر فرهنگی متنوعی در جامعه وجود دارد و رشد پدیدههای فرهنگی جدید امری طبیعی است، اما تداوم برخی جریانها میتواند تأثیرات منفی بر ساختار فرهنگی کشور بگذارد. جامعه ایرانی که بر پایه سنت، دین و میراث چند هزارساله شکل گرفته، باید با سیاستگذاری فرهنگی دقیق، از این ظرفیتها برای تقویت هویت بومی و انسجام اجتماعی استفاده کند.
انتهای پیام
source