نیوشا طبیبی گیلانی در هم میهن نوشت: نامه سرگشادهای از سیدعلی میرفتاح، نقاش و روزنامهنگار با سابقه و میهندوست خطاب به آقای دکتر پزشکیان، منتشر شده است. محتوای این نامه در کمال خلوصنیت، نیکنفسی، مهربانی و نرمخویی برخاسته از صفای درونی آقای میرفتاح نوشته شده است. حضرت استاد که سالیانی است عزلت پیشه کرده و در گوشه آتلیه نقاشیاش، به آفرینش مشغول است، از سر وطنخواهی نکات مهمی را در این نامه یادآوری کرده که لابد خواندهاید و اگر نخواندهاید، حتماً پیدا کنید و بخوانید که بهنظر من بسیار مهم است.
گرفتاری ما از آن زمانی شروع شد که یک مسئولی که اتفاقاً عملکردش ضدمیهن، مردم و نظام بود، خود را نوکر مردم نامید. به قصد گولزدن، سر و وضع و رفتارش را چنان آراست که ما مردم تصور کنیم او «مردی است از جنس مردم». غافل از اینکه حضرتش آنچه کار ناصواب و علیه منافع ملی بود، انجام داده است. کارهایی که تبعات بسیاری از آنها تا امروز هست و شاید تا آیندهای نامعلوم گریبانگیر تکتک ایرانیان از زندهها، مردهها و نیامدهها باشد.
در آغاز دوره ریاستجمهوری آقای دکتر پزشکیان نوشتم: «شما لطفاً رئیسجمهور ما باشید، نه نوکر ما، قطعاً که میتوانید رفتاری صمیمانه، گرم و متواضعانه – چنانکه هستید – داشته باشید ولی به حکم اینکه رئیسجمهور کشوری بزرگ و تاریخی و نماینده مردمی بینظیر با فرهنگی درخشان هستید، اجازه ندارید رفتاری خارج از اصول انجام دهید.»
سخنرانیهای پیاپی آقای رئیسجمهور در مجامع مختلف، تکرار موضوعات و عدمتسلط ایشان به فن بیان، سبب ملال، ناامیدی و بعضی از مواقع شرمزدگی میشود. اظهارات تحسینآمیزشان نسبت به ترکیه و کره – که هردوی این کشورها احوال چندان خوشی در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ندارند و درگیر فساد و هزار مشکل دیگر هستند – دل میهندوستان ایرانی را لرزاند و موجب ناراحتی بسیاری شد. من خود شاهد بودم که چطور مخالفان و معاندان ایران و حامیان تهاجم اسرائیل گفتند؛ «چهعجب یکی حرف راست و درست زد!» و دردا که آن یکی، دکتر پزشکیان بود. دل ایراندوستان بهدرد آمد، از اینکه ما تواناییهای بسیاری داریم و لایق مدیرانی هستیم که امکانات ملی و توانمندیهای ایران را بشناسند و بتوانند این توانمندیها و امکانات را برای آبادانی میهن بهکار بگیرند.
آقای رئیسجمهور آنقدر درگیر کار اجرایی و البته سخنرانی در مجامع مختلف هستند که لابد نوشته این کمترین و توصیههای مشفقانه استاد میرفتاح به گوششان نخواهد رسید. اما ایکاش اگر خیرخواهی در نزدیکی ایشان هست به ایشان بگوید که دوصد گفته چو نیمکردار نیست و زمان چون باد میگذرد. هر حرکت و سخن شما توسط مردم رصد میشود، درباره آن حرف میزنند، امیدوار و ناامید میشوند. کردارتان در جایگاه رئیسجمهور، راهرفتن و لباسپوشیدنتان برای مردم مهم است.
عملکردن به پروتکلها، رعایت دقیق نظم و انضباط در رفتار، سخنگفتن و لباسپوشیدن، پدیدهای وارداتی و غربی نیست که از آن فرار کنیم و خلاف آن را عین مردمی، انقلابی و کارآمدبودن بدانیم. چین را نگاه کنید، همین مراسم رژه اخیرشان که لرزه بر اندام کشورهای غربی انداخت، نمایشی بود از نظمی آهنین و ارتشی مقتدر و دولتی که مو لای درز عملکرد و جدیتاش نمیرود. پیام آنها این بود که این ماشین عظیم و آهنین، شکستناپذیر است. چرا ما باید نشانههای بههمریختگی، بیبرنامگی و باری بههرجهتبودن را به جهانیان بدهیم؟ البته که چنین نیست و کشور براساس نظم و نسقی پیش میرود اما مقصود از بیان چنین اظهاراتی که بلافاصله توسط خبرگزاریها با شرح و تحلیل نقل شده است، چیست؟
بگذارید در پایان این یادداشت آرزو کنم، رئیسجمهور محترم، پاکسرشت و وطنخواهمان، بیشتر از سخنرانی در مجامع، در دفتر کار خود بنشیند و براساس گزارشها، بازرسیها و بازدیدها، بههمراه وزرا و دستیاران به حل مشکلات کشور مشغول باشند. پیشنهاد آقای میرفتاح، برپایی روزه سکوت در کشور بود تا شاید معضل سخنگویی روزانه صدها و بلکه هزاران مسئول در سراسر کشور حل شود. صدها بار سخنان مسئولان خرد و مدیران ردههای پایین، سبب ایجاد هزینههای حقوقی و سیاسی برای کشور شده است یا به رنجش، ناراحتی و ناامیدی مردم انجامیده. این سنت بد، هرچه زودتر از بین برود، بهتر است.
source