شفقنا – دکتر ظریفیان، محقق، پژوهشگر و استاد دانشگاه به برخی از ویژگی های جامعه جاهلی زمان پیامبر(ص) اشاره و بیان کرد: عرب جاهلی همواره با محیط و پیرامون خود در حال ستیز بود، دیگری را به رسمیت نمی شناخت و نوعی تعصب کور و باور نادرست داشت که بی دلیلی که بر آن اصرار می ورزید. زیست جهان عرب جاهلی دارای «عصبیت و خشونت» و «مدارا» در شکل حداقل بود.
وی اظهار داشت: پیامبر(ص) با «آموزش»، استفاده از «روش های درست» برای «اندیشه های درست» خشونت و جهل جامعه آن زمان را اصلاح کرد و سبب شد گروه های بسیاری مانند زنان، جوانان، محرومان و بردگان به سوی اسلام سوق پیدا کنند.
استاد ظریفیان گفت: در جامعه ای که دچار جهل مقدس است، دیگری را به رسمیت نمی شناسند و به زنان نگاه شهروند درجه دوم دارند. جامعه به دلیل مدیریت نادرست و به دلیل اینکه با منطق عملی و نظری پیامبر(ص) فاصله گرفت، تدریجاً به سمت نوعی خودکامگی، خودشیفتگی و استبداد رفت. در عرصه سیاست نیز مستبدان، اقتدارگرایان و کسانی که به ظاهر دین متمسک می شدند، اما باطن دین را به مسلخ بردند، ظهور و بروز بیشتری پیدا کردند.
جهل جامعه جاهلی در برابر رواداری، حلم، ستیزه گری و انقلابی گری دائمی بود
دکتر غلامرضا ظریفیان در گفت وگو با شفقنا درباره تعالیم و تدابیر پیامبر(ص) برای عزیمت از جامعه جاهلی به جامعه انسانی و اخلاقی بیان کرد: برای اینکه تصویر دقیق تری از این تعالیم و تدابیر پیامبر(ص) داشته باشیم، باید یک توصیف اجمالی در مورد انسان جاهلی و جامعه جاهلی ارایه کنم. تصور اول این است که جامعه جاهلی یا جهل در اینجا در برابر علم است در حالی که زیست جهان عرب جاهلی در برابر علم(به معنای دانستن) نبود؛ به هر حال عرب جاهلی هم دانستنی ها و اطلاعات خوبی درباره هواشناسی، جغرافیا، نوع و درمان بیماری ها و تغذیه داشت بنابراین عرب جاهلی نادان نبود بلکه «جهل» در برابر رواداری، حلم و یک نوع ستیزه گری و یک انقلابی گری دائمی بود.
عرب جاهلی دیگری را به رسمیت نمی شناخت
ظریفیان ادامه داد: عرب جاهلی همواره با محیط و پیرامون خود در حال ستیز بود، دیگری را به رسمیت نمی شناخت به همین دلیل آنچه را که در باورهای متافیزیکی بود یعنی نوع فهمش از عالم برتر از خودش، توهمی بود که او این توهم را قطعی می پنداشت و چون این مساله را قطعی می پنداشت، هر تصور و ایده دیگری را بر نمی تافت بنابراین در مجموع زیست جهان عرب جاهلی از یک سو به دلایل طبیعی خشن بود و کمتر سعی می کرد از آموزه های عقلی خود استفاده کند و بیشتر تحت تأثیر غرایز بود و چون محیطش سخت بود و در این محیط سخت، امکانات زیستی، آب، بیان های گسترده و امکانات زیستی کمتر بود و در عین حال در میان قبایل عمدتاً زاد و تولد زیاد بود، بنابراین نسبتی بین نیازهای طبیعی، غریزی و جمعیت نبود و با پدیده ای رو به رو بود که این پدیده «هنجار و جنگ» بود.
وی گفت: مساله جنگ برای عرب جاهلی یک هنجار بود، یک امر پذیرفته شده ای بود که او برای زنده ماندن در این امکانات کم باید دیگری را از سر راه خود بردارد بنابراین در یک جهان صفر و یک، زندگی می کرد یا در قبیله خود بود و آنچه که در قبیله اش بود، باورها، سنت ها و شرافت ها اصل بود و آنچه در قبیله غیر بود همه باطل بود و او به خودش حق می داد که برای زنده ماندن دیگری را از سر راه خود بردارد. این مختصری است از زیست جاهلی که قرآن وقتی از این زیست جاهلی یاد می کند، چند ویژگی را اطلاق می کند، یکی اینکه اساس این زیست بر تنازع، درگیری و اختلاف است و در واقع در مدارا، صلح و سازش نیست بلکه در جنگ است. نکته دوم که قرآن از این جاهلیت یاد می کند، همّیت است یعنی نوعی تعصب کور و باور بی دلیلی که بر آن اصرار کنند؛ وقتی از او سوال می کردند که چرا بت ها را می پرستید و چرا زنان و دختران را زنده به گور می کنید، چرا با زنان اینگونه برخورد می کنید، چرا دیگری را نمی پذیرید، می گفتند: چون پدر، مادر و اجدادمان این گونه فکر می کنند، ما هم اینگونه فکر می کنیم بنابراین به یک نوع از عقلش برای تجزیه و تحلیل کردن و خوب و بد کردن استفاده نمی کرد.
زیست جهان عرب جاهلی دارای «عصبیت و خشونت» و «مدارا» در شکل حداقل بود
وی عنوان کرد: زیست جهان عرب جاهلی دارای «عصبیت و خشونت» و «مدارا» در شکل حداقل بود، «ستیزه جویی و نفی دیگری» بسیار پر رنگ هست بنابراین در این جامعه چون جامعه سختی است طبیعتاً نیمی از جامعه که زنان بودند، با آنها به مثابه کالا رفتار می شد. زنان حق تعیین سرنوشت خودشان را نداشتند، حق انتخاب همسر و حق ارث نداشتند، در برخی از قبایل آنها را زنده به گور می کردند و در برخی از قبایل آنگونه که قرآن و روایت های تاریخی از آن یاد می کند، وقتی دختری به دنیا می آمد از شدت عصبانیت و خشونت چهره شان سیاه می شد بنابراین این زیست جهان عرب جاهلی است که حضرت علی(ع) هم در جامعه شناسی تاریخی که از این جامعه می کند، بیان می کنند که این جامعه در بدترین مکان ها، در بدترین خوراک ها و در بدترین ارتباطات اجتماعی با هم زندگی می کردند و این خشونت جزء از درون حاصل نمی شد.
وی به تأثیرات حضور پیامبر(ص) در جامعه جاهلی اشاره و خاطرنشان کرد: جامعه جاهلی عرب بسیار سخت بود و آخرین پیامبر الهی که خداوند از او به عنوان «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» یاد می کند، در چنین جامعه ای متولد و مبعوث می شود و موظف می گردد که این جامعه سخت و خشن با باورهای غلط را دستخوش تغییر قرار دهد.
پیامبر(ص) از هیچ شیوه سریع و تندی استفاده نکرد
ظریفیان در پاسخ به این پرسش که پیامبر(ص) با چه مکانیسمی جامعه جاهلی آن زمان را دستخوش تغییر قرار داد؟ گفت: اولاً تربیت و تعلیم پیامبر(ص) یک امر تدریجی است، پیامبر از هیچ شیوه سریع و تندی استفاده نمی کند. اساساً انسان در یک فرایند تدریجی و در برابر فرآورده های فرهنگی درست، قابل تغییر است بنابراین پیامبر(ص) یک برنامه و راهبرد بنیادی را در مکه و در 13 سال اول در نظر می گیرد، براساس این راهبرد در ابتدا به سراغ همه جامعه نمی رود بلکه اولین اقدام پیامبر می کند و جزو اولین اقداماتی که پیامبر می کند این است که یک مرکزی را اجاره و یکسری افراد مستعد را انتخاب می کند، به یک معنی پیامبر برای ادامه رسالت خود نیاز به نیروی کادر دارد، نیرویی که تربیت شود و بتواند در کنار پیامبر(ص) این رسالت بزرگ را انجام دهد.
«آموزش» اولین اقدام پیامبر(ص) بود
وی بیان کرد: «آموزش» اولین اقدام پیامبر(ص) بود و این امر خود یک پیام جدی است که پیامبر خدا هم باشی، جامعه ات را باید در معرض آموزش های درست قرار بدهی. این آموزش است که انسان ها، استعدادها، سرمایه ها و ظرفیت ها را می تواند رشد بدهد و از بالقوه به بالفعل تبدیل شود. این اقدام پیامبر یعنی آموزش و تربیت عده ای خاص برای حضور در سطح جامعه، توفیقاتی برای ایشان حاصل کرد.
پیامبر(ص) رویکرد خشونت آمیز مدیران جامعه را تغییر داد
وی ادامه داد: دومین اقدام پیامبر این بود که رهبران جامعه که روسای قبایل بودند، همواره با نوعی رویکرد خشونت آمیز با بدنه جامعه رو به رو می شدند، پیامبر این منطق را تغییر می دهند و در برخورد با این جامعه خشن به جای اینکه با خشونت رایج رو به رو شود، پیامبر(ص) منطق دیگری را اتخاذ می کند که قرآن از آن اینگونه یاد می کند: «از رحمت های خداوند به تو این است که نرم خو، ملایم و منعطف هستی.» در حقیقت در برابر نظام منجمد و قشری که حاضر نبود اندیشه های خود را در معرض داوری قرار دهد، خداوند به پیامبر می گوید که تو نرم، ملایم و منعطف هستی.
«اندیشه درست» با «روش های اشتباه» به نتیجه نمی رسد
وی بیان کرد: پیامبر منتخب خداوند است و اندیشه هایش دقیق و درست است اما خداوند به همین پیامبر می گوید که اگر تو این اندیشه های درست را با روش درست منتقل نکنی، نتیجه ای به دست نخواهی آورد. یعنی «روش» به اندازه «اندیشه» اهمیت دارد این در حالی است که بسیاری از اوقات در جامعه یک اندیشه درست با روش های اشتباه اعمال می شود.
ظریفیان عنوان کرد: خداوند بسیار صریح به پیامبر(ص) می گوید: اگر تو از روش های درست برای انتقال گزاره های اعتقادی و اخلاقی استفاده نکنی و با جامعه خشن برخورد کنی و قلب غلیظ داشته باشی و خشونت بوروزی و بگویی که چون من حق هستم پس باید این حق بودن خود را اعمال کنم و در واقع اگر روش و اندیشه اشتباه داشته باشی، کسی دور تو جمع نمی شود بنابراین پیامبر در کنار آموزش، شیوه ها و روش های تربیتی جامعه را تغییر می دهد.
«زنان» اولین گروهی که به پیامبر(ص) پیوستند
وی گفت: نکته سوم اینکه پیامبر(ص) گروه مخاطب خود را یک نوع اولویت بندی می کند، اولین کسی که اسلام را پذیرفت حضرت خدیجه(س) به عنوان یک زن بود و اولین گروه هایی که به پیامبر پیوستند، زنان بودند. زنان به دلیل اینکه در این جهات بیشترین آسیب را می دیدند و بیشترین خشونت نسبت به آنها روا داشته می شد، با یک اندیشه، سبک و روش جدید رو به رو شدند. اولین کسی هم که در همان دوره کوتاه در مدینه هزینه این پیوستن را به پیغمبر داد، یک زن بود. اولین کسی که برای اعتقاد جدید خود جامعه جاهلی را برنتافت و این نگاه که یک زن استقلال دارد و می تواند انتخاب کند، «سمیه» بود.
دومین گروهی که به پیامبر گرویدند «جوانان» بودند
وی به دومین گروه مخاطبان پیامبر اشاره و اظهار داشت: دومین گروهی که به پیامبر گرویدند «جوانان» بودند و این هم نکته بسیار مهمی است که تربیت ها در کجاها می تواند موثر باشد. جوانان به دلیل اینکه این جامعه، پیرسالار بود و به نیروهای جوان اهمیت نمی دادند و برای جوانان ارزش استقلال و تمایز فکری و انتخاب قائل نبودند بنابراین دومین گروهی که به پیامبر(ص) گرویدند و پیامبر روی آنها سرمایه گذاری کرد، جوانان بودند.
پیوستن «محرومان» به پیامبر(ص)
وی اضافه کرد: سومین گروهی که به شدت در این جامعه آسیب می دیدند، جامعه طبقاتی بود. جامعه ای که در آن تکاثر بود و ثروت ها در میان یک عده خاصی بود. این جامعه نوعی مدیریت می شد که عده خاصی می توانستند در این جامعه از غنای اقتصادی برخوردار باشند بنابراین بسیاری از انسان ها فقیر بودند بنابراین سومین گروهی که به پیامبر گرویدند و آموزه های پیامبر به دلیل نگاه عدالت محور، محرومان بودند.
چهارمین گروهی که به پیامبر پیوستند «بردگان» بودند
وی گفت: چهارمین گروهی که به پیامبر پیوستند «بردگان» بودند. تمام تلاش پیامبر این بود که جامعه برده داری را به سمتی ببرد که در یک پروسه زمانی بتواند تدریجاً برده داری را لغو کند. پس از آن، اقشار مختلف جامعه اعم از پیرمرد، پیرزن، ثروتمند و فقیر به پیامبر پیوستند.
وی بیان کرد: پیامبر در مکه براساس یک برنامه ریزی و زمانبندی مشخص سعی کرد یک جامعه کوچک، اما پر محتوا ایجاد کند و وقتی هم که این جامعه مورد هجوم قرار گرفت چون این جامعه جاهلی اندیشه دیگری را بر نمی تافت و حاضر نبود به اندیشه و روش دیگری تمکین کند بنابراین شکنجه و آزار دادن زنان، جوانان و بردگان را شروع کرد. پیامبر(ص) نگفت که من چون پیامبر خدا هستم شما همین جا بمانید و هر اتفاقی که برایتان افتاد، مهم نیست!
وی با بیان اینکه می توان سیاست های پیامبر(ص) را مبتنی بر یک تدبیر عقلانی مورد بررسی قرار داد، گفت: پیامبر تلاش کرد یک جامعه با کیفیت ولی در عین حال قلیل شکل بگیرد به دلیل اینکه فضای حاکم اگر اجازه توسعه فرهنگی را نمی داد، اما اجازه داد که اینها مهاجرت کنند بنابراین وقتی دیدند که اینجا جواب نمی دهد به آنها اجازه داد که به حبشه بروند و پیامبر به یک نوعی ذخیره سازی نیرو کرد و نهایتاً با گفت وگوهایی که ایجاد کرد، توانست افراد مهمی حتی از میان سران عرب جاهلی را به سمت خود جذب کند، اما آن موقعیت فرهنگی، نگاه جاهلانه و نگاهی که خشونت ورز بود، نهایتاً پیامبر را محاصره کرد و قلیلی از کسانی که در کنار پیامبر مانده بودند و امکان مهاجرت نداشتند را در جایی به نام شعب ابی طالب محاصره کردند.
خشونت ورزان گمان می کنند که با کنار زدن اندیشه ها می توانند بر مردم تسلط پیدا کنند
ظریفیان اظهار کرد: پیامبر این فرصت طلایی را به جای اینکه تهدید محاسبه کند، یک فرصت تلقی کرد و از آن به درستی استفاده کرد. حمایت های مالی حضرت خدیجه(س) به کمک پیامبر آمد و رسول خدا(ص) آموزش پیشرفته به جمعی که در کنار هم محاصره شده بودند را شروع کرد و علی رغم سه سال سختی، یکی از اوج های مدیریت پیامبر(ص) در همین شعب ابی طالب است.
پیامبر با یک تدبیر خاصی این جامعه را آموزش، امید و نشاط داد و هم کمک کرد که در کنار هم با همبستگی زندگی کنند و نهایتاً کفار به این نتیجه رسیدند که این محاصره نتیجه ای ندارد و نهایتاً مجبور شدند که این محاصره را بشکنند و نهایتاً به یک اشتباه بزرگ دست زدند. این رویکرد یا عملکرد، اشتباهاتی است که خشونت ورزان انجام می دهند و فکر می کنند که با ترور و حذف فیزیکی و کنار زدن انسان ها اندیشه ها را می توانند مهار کنند و به این نتیجه رسیدند که خود پیامبر را ترور کنند و فکر می کردند که با ترور پیامبر می توانند سد راه این اندیشه شوند در حالی که اندیشه امری نرم افزاری است و با مساله سخت افزاری نمی توان مانع یک جریان نرم افزاری شد. پیامبر پس از اینکه این توفیقات را کسب کرد، تصمیم گرفت به مهاجرت گرفت و عازم مدینه شد.
در قانون اساسی پیامبر(ص) همه شهروندان اعم از مسلمانان، مهاجرین، یهودیان و اهل کتاب جا دارند
وی در پاسخ به این پرسش که دلایل چرخش به جامعه جاهلی در برخی عرصه ها پس از رحلت پیامبر(ص) چه بود؟ گفت: در مدینه، جامعه به سمت پیامبر اقبال کرد و این اقبال به سمت پیامبر(ص) در واقع موجب شد که پیامبر علاوه بر رسالت پیامبری با رجوع مردم به ایشان، نقش رهبری سیاسی را در کنار رهبری معنوی و اعتقادی داشته باشد بنابراین اساساً حکومت با اقبال مردم محقق می شود و پیامبر هم با این اقبال کار خود را شروع کرد و اگر نگاه کنیم، از همان روزهای نخست، پیامبر این اقبال مردم را به رسمیت شناخت، به نقش مردم به عنوان یک نقش حیاتی و بی بدیل همواره توجه داشت، پیامبر قانون اساسی را تنظیم کرد، پیامبر نگفت که من چون پیامبر هستم و شما پیرو من هستید، دیگر هیچ نوع ارتباط حقوقی بین من و شما نیست بنابراین جزو اولین اقداماتی است که در این جهات تقریباً می توان گفت که برای جامعه ای که فرهنگ نانوشته دارد و بیشتر فرهنگ شفاهی است، پیامبر یک قانون اساسی تدوین کرد و در این قانون اساسی همه شهروندان اعم از مسلمانان، مهاجرین، یهودیان و اهل کتاب جا دارند بنابراین یک میثاق عمومی با همه مردم برقرار کردند.
وی ادامه داد: اساس مدیریت سیاسی پیامبر(ص) تا زمان رحلتشان متکی بر نوعی قرارداد است. با اینکه پیامبر منتخب خداوند بود، ولی روابط با مردم را مبتنی بر قرارداد زیست سیاسی آنها تنظیم می کرد لذا می بینیم که پیامبر حتی در جنگ با مردم قرار داد می بست یعنی یک ارتباط دو سویه و حقوق دو طرفه.
ظریفیان عنوان کرد: پیامبر بیش از حدود 100 قرار داد تا انتهای رحلتشان با مردم در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی منعقد کرد بنابراین رسول الله یک نظام کاملاً مردم سالار در مدینه ایجاد کرد و می توان گفت که این نظام یک نظام الگوست. به تعبیر قرآن لتکون امت رساله؛ یک جامعه معتدل، یک جامعه مبتنی بر عدالت، خرد، ایمان آگاهانه، آزادانه و اخلاقی عادلانه.
وی با تأکید بر اینکه پیامبر حتی یک نفر را در مدینه به زور مؤمن یا مسلمان نکردند، اظهار داشت: خداوند به پیامبر به اشکال مختلف تذکر می دهد که اگر بنا بود کسی اینان را مومن کند، خداوند این کار را می کرد. «آیا تو می خواهی مردم را نه اجبار بلکه اکراه به ایمان کنی.» پیامبر توانست یک جامعه ای شکل دهد که اعتقادات و باورهایش را براساس خرد، منطق و فهم مشترک انتخاب کند، رسول خدا در این جامعه توانست حداقل مبانی این ویژگی ها را ارایه کند. پیامبر تلاش کرد پیام های قرآن و همه پیام های خود را به این جامعه ابلاغ کند، اما تربیت یک جامعه آن هم با یک نظام سنتی در یک پروسه کوتاه زمانی، صورت نمی گیرد. 1400 سال است که جامعه ما با اسلام آشنا شده، اما هنوز هم در تربیت اسلامی با مشکلات جدی رو به رو هستیم بنابراین امر تربیتی یک امر طبیعی است و پیامبر موفق شد که اندیشه، باورها، الگو و مدل خود را صد در صد ارایه کند.
پیامبر(ص) کسی را مجبور به پذیرش دین نکرد
وی با بیان اینکه پیامبران کسی را مجبور به پذیرش دین نمی کردند، توضیح داد: پیامبر اسلام مانند همه انسان های دیگر همانطور که قرآن بر آن تأکید کرده بود، در معرض رحلت و سفر از این عالم به عالم دیگر قرار گرفت و میراث و الگویی را برای جامعه به جای گذاشت و در عین حال در این میراث و در انتهای عمر شریفشان سعی کرد که این الگو را به کسی بسپارد که او هم متعهد به این الگو بود و این الگو را باور داشت. از دیدگاه شیعیان مساله غدیر تداوم الگوی پیامبر است برای اینکه جامعه برای تربیت و تعلیم و تربیت و پاسداشت آن الگو نیازمند یک زمان بسیار طولانی است. به هر حال به هر دلیلی بعد از رحلت پیامبر بخش اندکی از جامعه که طبیعتاً از موقعیت های ویژه ای هم برخوردار بودند، این نگاه را برنتابیدند لذا اتفاقاتی افتاد و مسلمانان هنوز فرصت تربیت کامل پیدا نکرده اند.
وی ادامه داد: به دلیل نوع همبستگی که ایجاد شده بود و نگاهی که در مدیران آن زمان بود، به سمت فتوحات و کشورگشایی رفتند در حالی که چنین الزامی را نداشتند، این جامعه نیاز داشت قبل از اینکه به سراغ سرزمین های دیگر برود، خودش را تربیت کند و اندیشه ها و باورهایش را تبلیغ کند. بسیاری از کسانی که مسلمان شده بودند به اعتبار قرآن در سال 8 هجری مسلمان شدند، پیامبر در اوایل سال 11 هجری از دنیا رفت و در این میان پیامبر 2 سال فرصت نداشت که این جامعه را به شکل عملی تربیت کند بنابراین این جامعه باید می ماند و با قرآن و سیره و روش و منطق پیامبر آشنایی پیدا می کرد، اما متأسفانه وارد یک پروسه ای به نام فتوحات شد که این پروسه آن اصالت حقیقتی که پیامبر به دنبالش بود را به تأخیر انداخت.
حکومت خادم «حقیقت» بود
وی تأکید کرد: پیامبر به دنبال یک حقیقتی بود که حکومت هم برای تقویت این حقیقت بود؛ در واقع حکومت خادم حقیقت بود، اما فتوحات این اصالت را تغییر داد و حقیقت را خادم قدرت و حکومت کرد بنابراین ما تدریجاً با اصالت قدرت رو به رو می شویم و متأسفانه مسلمانان هم توجه نداشتند که در این مسیر قدرتی که همچنان فرهنگ جاهلی از بین نرفته، می تواند با فرهنگ جاهلی آمیزش پیدا کند و باز آن خشونت ها به نوعی باز تولید شود و دیدیم به دلیل اختلافاتی که در میان صحابه شکل گرفت و ترورهایی که صورت گرفت، کار از دست صحابه بزرگ پیامبر هم خارج شد و کار در اختیار بنی امیه ای قرار گرفت که اساساً باوری به این آموزه ها، روش ها، سیره و منطق نداشت. پیامبر در این باره تعبیری دارند و می فرمایند: در میان دو جاهلیت زندگی می کنم و دومی خطرناک تر است چرا که این بار جاهلیت با امر مقدس همراه شد. جهل مقدس، دینی است که رنگ و ظاهر دین دارد، ولی باطن آن خشونت است. در جامعه ای که دچار جهل مقدس است، دیگری را به رسمیت نمی شناسند و به زنان نگاه شهروند درجه دوم دارند.
باطن دین را به مسلخ بردند
ظریفیان اظهار داشت: علی رغم اینکه فتوحات پی در پی ثروت عظیمی را برای مسلمانان به ارمغان آورد، اما چون جامعه برخلاف فرهنگ ساده زیستی و توزیع عدالت اجتماعی حرکت کرد، دچار فاصله های طبقاتی عمیق شد که براساس فرموده حضرت علی(ع)، جامعه به دلیل مدیریت نادرست و به دلیل اینکه با منطق عملی و نظری پیامبر فاصله گرفت، تدریجاً به سمت نوعی خودکامگی، خودشیفتگی و استبداد رفت و حاصل آن حکومتی به نام بنی امیه شد که از دل این حکومت جنایت های بزرگی مثل عاشورا و واقعه خونین حره در مدینه رخ داد و چند هزار صحابه پیامبر به نام دین کشته شدند و به زنان مسلمان به نام دین تجاوز شد. در حقیقت ما نوعی «بازگشت» به گذشته داشتیم. در عرصه سیاست نیز مستبدان، اقتدارگرایان و کسانی که به ظاهر دین متمسک می شدند، اما باطن دین را به مسلخ بردند، ظهور و بروز بیشتری پیدا کردند به گونه ای که به تعبیر امام حسین(ع) با آمدن یزید به عنوان امیرالمومنین باید فاتحه آنچه را که به نام دین ارایه می شود و در حقیقت با دین در تعارض است را خواند.
source