شفقنا– خاورمیانه در مقایسه با چهار سال پیش دچار تغییراتی زیادی شده است و ترامپ برای تحقق اهداف خود دیگر نمیتواند همان دستورالعملهای دوره اول ریاستجمهوریاش را در پیش بگیرد.
به گزارش شفقنا، الجزیره در یادداشتی به قلم «محمود علوش» تحلیلگر سوری روابط بینالملل نوشت: «باور رایج در خاورمیانه این است که با انتخاب مجدد دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده در ژانویه آینده، آمریکا به سیاستهای منطقهای دوران ریاست جمهوری اول او (2016 تا 2020) باز خواهد گشت.
اما واقعیت این است که خاورمیانهی امروز با آن دوران تفاوت چشمگیری دارد. جنگ جاری در منطقه که بیش از یک سال است ادامه دارد و خطرات ناشی از آن برای آمریکا و نقش منطقهای این کشور، بهعلاوهی تغییرات در نظام جهانی و افزایش بیسابقهی چالشهای ژئوپلیتیکی، این باور را کاملاً غیرواقعی میکند.
ممکن است ترامپ دیدگاه خصمانهاش نسبت به مسئلهی فلسطین، حمایت بیقید و شرطش از اسرائیل و اعتقادش به اینکه سیاست فشار حداکثری بر ایران، این کشور را محتاطتر خواهد کرد، را تغییر ندهد؛ اما این بار با خاورمیانهای متفاوت روبهرو خواهد بود.
چالش فوری او در منطقه، تدوین سیاستی است که بتواند به جنگ اسرائیل علیه غزه و لبنان پایان دهد و خطر گسترش تنش میان اسرائیل و ایران به جنگ مستقیم را کاهش دهد.
اما این امر بدون اعمال فشار جدی بر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، برای بررسی مزایای توافق با حماس به منظور پایان دادن به جنگ و وادار کردن او به پذیرش چشماندازی واقعبینانه از آیندهی غزه پس از جنگ که مورد پذیرش فلسطینیان و منطقه باشد، امکانپذیر بهنظر نمیرسد.
او همچنین باید بهسوی حلوفصل جنگ میان اسرائیل و حزبالله حرکت کند؛ زیرا این امر برای کاهش خطر گسترش درگیری به جنگی منطقهای که در نهایت ممکن است آمریکا را مجدداً به باتلاق جنگهای بیانتهای خاورمیانه بکشاند، ضروری است.
عملیات 7 اکتبر 2023 حقیقتی ناخوشایند را برای ترامپ نشان داد؛ اینکه طرح «معامله قرن»، که او آن را یکی از دستاوردهای خود در ریاست جمهوری اولش میداند، تنها به وخیمتر شدن اوضاع در منطقه و افزایش خطرات برای منافع آمریکا انجامید؛ زیرا این طرح با هدف حذف مسئلهی فلسطین طراحی شده بود.
همچنین انحراف ایجاد شده در سیاست آمریکا در قبال مسئلهی فلسطین از طریق به رسمیت شناختن قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای اشغالی جولان، تنها به تقویت گرایشهای راست افراطی در اسرائیل انجامید. این امر فرصتهای اندک دستیابی به راهحلی عادلانه و فراگیر برای مسئلهی فلسطین را که میتواند خاورمیانه را به دورهای جدید از ثبات سوق دهد و ادغام اسرائیل در منطقه را تقویت کند، تضعیف میکند.
پذیرفتن این واقعیت، میتواند به ترامپ کمک کند تا مناقشه فلسطین و اسرائیل را به طوری بازساری کند تا چشم اندازی عملیاتی، برای تحقق خاورمیانه جدید در اختیار او قرار دهد؛ خاورمیانهای که در آن آمریکا نیازی به اختصاص منابع و توجه نظامی زیاد نداشته باشد و بتواند تمرکز خود را بر چالشهای ژئوپلیتیکی مهمتر جهانی مانند روسیه و چین معطوف کند.
مشکلات بزرگ ترامپ در منطقه، مربوط به ایران است. او در دورهی اول ریاست جمهوری خود با خروج از برجام، اعمال مجدد تحریمها و ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، فشارها بر تهران را افزایش داد. اما این رویکرد، نتایجی عکس داشت؛ زیرا ایران روابط خود را با روسیه، چین و کره شمالی عمیقتر کرد، بر توسعهی برنامهی هستهای خود تمرکز کرد و از نقش منطقهای خود کاسته نشد.
رویکرد بایدن مبنی بر گشایش در قبال تهران نیز به احیای برجام، تضعیف نفوذ منطقهای ایران یا کاهش همکاریهایش با مسکو و پکن منجر نشد. اما تعادلی میان سیاست فشار و رویکرد گشایش میتواند به نتایج متفاوتی منجر شود.
فشار اقتصادی شدید بر ایران و گشایش این کشور در سالهای اخیر برای بهبود روابط با کشورهای عربی، فرصتی برای ترامپ فراهم میکند تا نفوذ منطقهای و بلندپروازیهای هستهای تهران را مهار کند.
در سطح شرکای آمریکا در منطقه مانند کشورهای خلیج فارس، اتخاذ رویکردی عقلانیتر از سوی ترامپ در مدیریت روابط با این شرکا – رویکردی مبتنی بر درک منافع و تلاشهای آنها برای مصون ماندن از پیامدهای رقابت ژئوپلیتیکی جدید جهانی و همچنین جاهطلبیهای آنها برای تنوعبخشی به مشارکتهای بینالمللی خود – به ترامپ کمک میکند تا اعتماد این شرکا را به آمریکا و نقش آن در خاورمیانه افزایش دهد.
منطقه خلیج فارس، حتی در شرایطی که کشورهای این منطقه در حال تقویت مشارکتهای خود با قدرتهای جهانی رقیب آمریکا مانند روسیه و چین هستند، همچنان شریکی استراتژیک و حیاتی برای واشنگتن در منطقه باقی خواهد ماند.
با این حال، مناقشه فلسطین و اسرائیل، باری سنگین بر دوش منطقه خلیج فارس است که چشم به مشارکت سازندهی آمریکا برای حل این مناقشه بهعنوان راهی برای رسیدن به خاورمیانهای شکوفاترتر دارد.
در مورد ترکیه، رابطه نزدیک ترامپ با رجب طیب اردوغان در دوره اول ریاست جمهوریاش، در زمینه همکاریهای جزئی در مسائل اختلافی دیرینه، مانند رابطه آمریکا با یگانهای مدافع خلق کرد سوریه، ثمربخش بود.
اما این رابطه به تنهایی برای سودمندتر شدن ریاست جمهوری دوم ترامپ برای روابط ترکیه و آمریکا کافی نخواهد بود. به رسمیت شناختن نگرانیهای ترکیه در مورد یگانهای کرد و همکاری با آن کشور در حلوفصل مناقشه سوریه و همچنین در نظر گرفتن دغدغههای ترکیه از رویکرد آمریکا به پروندههای یونان و قبرس جنوبی، دروازهای ضروری برای ترمیم مجدد شراکت ترکیه و آمریکاست.
خاورمیانه در حال تغییر امروز، چالشهای بزرگی را پیش روی ترامپ قرار میدهد، اما در مقابل، فرصتهای بزرگی را نیز برای ایالات متحده ایجاد میکند تا نقش خود را در منطقه و روابطش با بازیگران مختلف بازطراحی کند؛ به گونهای که به تحقق دیدگاه ترامپ مبنی بر کاهش دخالت آمریکا در منطقه و کمک به شرکا برای اداره امور و سیاستهای منطقهای خود با اتکا کمتر به واشنگتن، کمک کند.
این گزارش را در الجزیره بخوانید
source