شایانیوز- بیمارستان بدلم (Bedlam)، یکی از قدیمیترین و وحشتناکترین مکانهای تاریخ بهداشت روانیه. این مکان، که روزگاری با نام رسمی بیمارستان سلطنتی Bethlem شناخته میشد، نه تنها قدمت زیادی داره بلکه شهرتش بیشتر به خاطر داستانهای عجیب و ترسناکیه که از اون بیرون رفته.
نقطه آغاز تاریکی
هر چیزی با نیت خیر شروع میشه، اما داستان بدلم از همون اول هم یک سایه سنگین از بدبختی داشت. سال ۱۲۴۷، یه اسقف ایتالیایی به نام گوفردو دی پریفتی بیمارستانی رو توی لندن تأسیس کرد، با هدف جمعآوری پول برای جنگهای صلیبی. اما چیزی که از این مکان باقی موند، چیزی جز یک قلعه ترسناک از دیوانگان و دردها نبود. جالب اینجاست که این بیمارستان روی یک فاضلاب ساخته شده بود؛ جایی که بوی ناخوشایند و سیاهی دائماً در هوا معلق بود.
جهنمِ دیوانگان
در ابتدا، بیمارستان محلی بود برای مراقبت از فقرا و آوارگان، اما خیلی زود تبدیل به پناهگاهی برای کسانی شد که جامعه از آنها میترسید و میخواست از دستشان خلاص شود. افرادی که مبتلا به بیماریهای روانی بودند یا حتی کسانی که جرمهایی مرتکب شده بودند، به این مکان فرستاده میشدند. در بدلم، دیوانگان از هر نوعی کنار هم نگهداری میشدند: کسانی که هیچ گاه به حالت عادی بازنمیگشتند، کسانی که مرتکب قتل میشدند، و حتی کسانی که فقط به دلیل اختلالات جزئی به زنجیر کشیده میشدند.
روشهای درمانی که وحشت به جان میانداخت
اما چیزی که این مکان رو به واقع یک جهنم تبدیل میکرد، روشهای درمانی بود که حتی در قرنها بعد هم انسانها رو از شنیدنش به لرزه مینداخت. حجامت و ایجاد تاول فقط آغاز ماجرا بود. یکی از وحشتناکترین روشها «درمان چرخشی» بود.
بیماران رو به صندلیهایی آویزون میکردند و با سرعت ۱۰۰ دور در دقیقه میچرخاندند. پزشکان زمان میگفتند این روش باعث استفراغ و پاکسازی بدن از «بیماریها» میشه، ولی در حقیقت فقط سرگیجه و درد و رنج بیپایانی برای بیماران به همراه داشت.
سیرک دیوانگان، تفریحی برای ثروتمندان
اما یکی از ترسناکترین جنبههای این بیمارستان نه فقط درمانهای وحشیانهاش بود، بلکه این که بیمارستان تبدیل به نمایشگاه و سیرک انسانی اما پر از دیوانگی شد. در قرن ۱۷ و ۱۸، افراد ثروتمند اروپا برای تماشای بیماران، که گاهی همچون حیوانات در قفسها به نمایش گذاشته میشدند، پول میپرداختند. این بیماران، که برای هیچکس جز خودشان و شاید خداوند ارزشی نداشتند، تبدیل به «تفریح» کسانی شدند که تنها به دنبال دیدن درد و رنج دیگران بودند. در واقع، بیمارستان برای بقای خود از این «تماشاچیان» ثروتمند پول میگرفت.
هر روز بدتر از دیروز
در قرن ۱۸، وقتی که یکی از روانپزشکان به نام جیمز مونرو بر بیمارستان نظارت میکرد، شرایط به مراتب بدتر شد. «درمان»هایی مانند گرسنگی دادن، کتک زدن و حتی حمام یخ و لوبوتومی برای بیماران به کار میرفت. این روشها تنها یک چیز رو ثابت میکرد: بدلم نه یک بیمارستان، بلکه یک بازداشتگاه روحی بود که هر روز بیشتر از قبل در دل خودش رعب و وحشت میکاشت.
یه محقق به اسم ویلیام بلک تو سال ۱۸۱۱ نوشت که: «جلیقه تنگ و مسهل، درمانای اصلی این بیمارستان بودن.»
پایان وحشت
اما خوشبختانه، داستان این جهنم بیپایان با گذشت زمان به پایان رسید. در قرن ۱۹، دولت تصمیم گرفت تا این مکان پر از خون و درد رو از نو بسازه. بیمارستان به مکان خلوتتری به نام بکنهام منتقل شد، جایی که فضایی آرامتر و درمانهای انسانیتر در انتظار بیماران بود.
امروزه، بدلم به عنوان یکی از معدود بیمارستانهای قدیمی که هنوز هم فعالیت میکنه، تحت شرایط کاملاً انسانی و علمی اداره میشه. اما با این حال، تاریخ تاریکش هنوز هم در گوشه و کنار این بیمارستان سایهانداز باقی مانده.
بدلم، هرگز فراموش نخواهد شد. اینجا همچنان یادآور دورانهایی است که انسانها به دستهای بیرحم دانش و قدرت، تبدیل به ابزاری برای آزمایش و شکنجه شدند.
source