Wp Header Logo 2408.png

صبح به کارهای جاری رسیدم شاهنشاه برای افتتاح کارخانه سیمان ری تشریف برده بودند، من نرفتم. احمد بن الملیح سفیر مراکش را پذیرفتم. خبرهای محرمانه ای که نسبت به سلامت و حالت روحی پرزیدنت ناصر به ما رسیده بود تا اندازه ای تایید می کرد.

حوالی ظهر شرفیاب شدم. بعد از آنکه موکب مبارک مراجعت کرد خیلی سر حال بودند یک ساعت و نیم شرفیاب بودم. مطالب سفیر انگلیس را عرض کردم، جواب مرحمت فرمودند. امر تازه برای سفیر آمریکا فرمودند.

مطالب مهمی که امروز فرمودند این بود که شهبانو سوال فرمودند، شما بعضی روز ها با علم بعد از ظهر ها کجا می روید؟ جواب فرموده بودند در این کار ها شما نباید مداخله کنید. عرض کردم به نظر غلام جواب خیلی تند است. فرمودند می خواستم برای همیشه مطلب را بریده باشم.

بعد از ظهر به کار های جاری رسیدم. شب سر شام شرفیاب بودم، از بس به من اظهار محبت کردند خجل شدم. دو دفعه برای خداحافظی دست دادند که همه حاضرین تعجب کردند منجمله علیاحضرت شهبانو. چون از طرفی شاهنشاه مطلقا از دست دادن خوششان نمی آید با آن که مطالبی هم که امشب عرض کردم خوش آیند خاطر همایون نبود. یعنی عرض کردم، ممکن است وضع مالی خراب بشود و عرایضم مبتی بر صحبت های صفی از اصفیا، رئیس سازمان برنامه به من و همچنین علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد بود. ولی چون شاهنشاه می دانند هیچ نظری جز سعادت و بزرگی او ندارم قبول می فرمایند. فرمودند به اصفیا بگو با من صحبت کند و بی پرده حرف بزند.

اجازه گرفتم فردا به آمریکا بروم بعد به اروپا. مطالب هست که باید آن جا اقدام کنم ولی به عنوان کار های دانشگاه پهلوی می روم و معالجه.

source

ecokhabari.com

توسط ecokhabari.com