شفقنا- استاد انصاریان در چهارمین بخش از شرح دعای کمیل که موسسه دارالعرفان الشیعی تحت اشراف این استاد اخلاق در اختیار شفقنا قرار داده است، به تبیین رحمت خدا پرداخته و آورده است:
«انسان اگر در طول مسیر زندگی به سبب جهل یا غفلت یا نسیان یا عاملی دیگر دچار خطا و عصیان شود، با بازگشت به حق و توسل به توبه و انابه و جبران خطا و گناه به صورتی که دستور داده شده است، یقیناً مورد عفو و آمرزش و مغفرت و رحمت حق قرار می گیرد، به ویژه اگر توبه و انابه او همراه با دعای کمیل در شب جمعه شود؛ شبی که شب رحمت است و شبی که با خواندن دعای کمیل، نازل شدن باران غفران و عفو و رحمت پروردگار مهربان حتمی و قطعی است:
«قُل يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنوب جميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ1 ای بندگانم ای کسانی که بر خود اسراف روا داشتید از رحمت خدا مأیوس و ناامید مشوید. یقیناً خدا همه گناهان را می آمرزد مسلماً او بسیار آمرزنده و مهربان است.
آیاتی که در قرآن کریم به جملات ملکوتی و عبارات عرشی مانند «إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيم»2، «وَاللَّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»3، «وَاللهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ»4، «أَنَّ اللهَ غَفُورٌ حَليم»5، «وَاللهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ»6، «وَاللَّهُ ذوالفَضْلِ الْعَظِيمِ »7، «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوا غَفورا»8، «إِنَّ اللهَ كانَ تَوَاباً رحيما »9، «وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»10 و «إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ»11 مزین شده اند بسیارند. با توجه به عمق این آیات روی آوردن به سوی حضرت حق و توبه از گناه و جبران عصیان و خطا واجب است و ناامیدی از رحمت حضرت او حرام و گناه کبیره.
وسعت رحمت الهی در قیامت
ابوسعید خدری از پیامبر روایت کرده است چون مؤمنان گنهکار را به دوزخ برند، آتش بر آنان سرد شود تا بیرونشان آورند. آنگاه از طرف حضرت الله به فرشتگان خطاب آید: اینان را به فضل و رحمت من به بهشت درآورید که دریای مرحمت من و امتنان و لطفم بیکران و فضل و احسانم بی پایان است. از پیامبر (ص) روایت شده است: «يَنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَحْتَ الْعَرْشِ يا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا كَانَ لِي قِبَلَكُمْ فَقَدْ وَ هَبْتُهُ لَكُمْ وَقَدْ بَقِيتِ الشَّبِعَاتُ بَينَكُمْ فَتَوَاهَبُوا وَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي».12
روز قیامت از تحت عرش منادی ندا می دهد ای امت محمدا هر حقی که من دارم بر شما بخشیدم و فقط حقوق شما بر یکدیگر باقی مانده است؛ پس یکدیگر را ببخشایید و به رحمت من داخل بهشت شوید.
از پیامبر منقول است:
چون روز قیامت شود بنده را حاضر کنند، فرمان آید که قبه زنید و بنده مرا در آنجا بنشانید. بعد از آن او سبحانه به وی خطاب نماید که ای بنده من نعمت مرا سرمایه معصیت ساختی و چندان که نعمت را بر تو زیاده گردانیدم تو بیشتر در عصیان افزودی. بنده سر خجالت در پیش افکند خطاب آید که ای بنده من سر بردار که همان ساعت که معصیت کردی من تو را آمرزیدم و قلم عفو بر سر آن کشیدم؛ و بنده دیگر را حاضر کنند و به عتاب مذکور سرزنش نمایند و او از خجالت خود به گریه آید. حق تعالی فرماید که ای بنده من! آن روز که گناه می کردی و می خندیدی تو را شرمسار نساختم، امروز که گناه نمی نمایی و تضرع می کنی چگونه تو را عذاب نمایم و فضیحت تو کنم؟ گناهت آمرزیدم و رخصت دخول به بهشت دادم.13
از رسول خدا روایت شده است: «خدا را صد رحمت است از آن صد رحمت، یکی را بر جن و انس و چهارپایان نازل کرد و نود و نه دیگر را ]در خزانه احسان خود] نگاه داشت تا در آخرت بر بندگان نثار فرماید».14
از رئیس محدثین، حدیث شناس کم نظیر، شیخ صدوق از امام صادق (ع) روایت شده است: چون قیامت برپا شود رحمت واسعه الهی چنان جلوه کند و از گناهکاران فوج فوج بیامرزد که شیطان رانده شده در عفو خدا به طمع افتد. 15
در روایتی بسیار مهم آمده است:
چون بندۂ مؤمن را به قبر درآورند و سر قبر را استوار کرده دوستان و مصاحبان همه باز گردند و او را در کنج لحد تنگ و تاریک تنها بگذارند، حق سبحانه و تعالی از روی لطف و بنده نوازی خطاب کند به او که «عبدی بقیت فریدا ،وحیدا» ای بنده من در این کنج لحد تنها مانده، آن دوستان و یاران که از برای ایشان در حق من عصیان میکردی و رضای ایشان را بر رضای من اختیار میکردی تو را اینجا تنها بگذاشتند، «فانا رحمك اليوم رحمة تتعجب الخلائق منها»، امروز تو را به رحمت شامله خود بنوازم چنان که همۀ خلایق از آن تعجب نمایند. پس خطاب فرماید به فرشتگان که ای ملائکه من این غریبی است بی کس و بی یار و از وطن و دیار خود جدا افتاده و از همنشینان خود دور شده و الحال در این کنج لحد مهمان من است؛ آنچه مقدور شما می شود بر وی کرم و احسان نمایید و دری از جنت بر او گشایید و قبر او را موسع و منور سازید و انواع ریاحین و مواید نزد او حاضر کنید و بعد از آن او را به من واگذارید که به مقتضای الله مونس کل وحید مونس و همنشین او خواهم بود تا روز قیامت.16
داستانهایی از رحمت
در روایتی آمده است چون روز قیامت شود عبد را به جایگاه حساب درآورند و نامۀ عمل او را که پُر از گناه است به دست چپ وی دهند عبد وقت گرفتن نامه به خاطر عادتی که در دنیا داشته «بسم الله» به زبان جاری کند و با خواندن خدا به رحمت، نامه را بستاند؛ چون بگشاید آن را سپید یابد و هیچ نوشته ای در آن نامه به نظرش نیاید. گوید: اینجا نوشته ای نیست تا بخوانم. فرشتگان گویند: در این نامه سیئات و خطاهایت نوشته بود ولی به برکت این آیه زایل شد و حضرت عزت از تو گذشت.17
حضرت عیسی و گناهکار
در روایات آمده است:
روزی حضرت عیسی (ع) با جمعی از حواریون از راهی می گذشت ناگاه گنهکاری تباه روزگار که در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور بود آنان را بدید. آتش حسرت در سینه اش افروخته شد. آب ندامت از دیده اش روان گشت تیرگی روزگار و تاریکی حال خود را دید. آه جگرسوز از دل پرخون برکشید و با زبان حال گفت:
یا رب که منم دست تهی چشم پرآب
نامه سیه و عمر تبه کار خراب
جان خسته و دل سوخته و سینه کباب
از روی کرم به فضل خویشم دریاب
پس با خود اندیشید که هر چند در همه عمر قدمی به خیر برنداشته ام و با این آلودگی و ناپاکی قابلیت همراهی با پاکان را ندارم چون این گروه دوستان خدایند اگر به مرافقت و موافقت ایشان دو- سه گامی بروم ضایع نخواهد بود؛ پس خود را سگ اصحاب ساخت و به دنبال آن جوانمردان فریادکنان می رفت. یکی از حواریون بازنگریست و آن شخص را که به نابکاری و بدکاری شهره شهر و مشهور دهر بود، دید که به دنبال ایشان می آید. گفت یا روح الله ای جان پاک این مرده دل بی باک را کجا لیاقت همراهی با ماست و بودن این پلید ناپاک از پی ما در کدام مذهب رواست ؟ او را از ما بران تا ما را دنبال نکند و از همراهی ما جدا شود که مبادا شومی گناهانش دامن زندگی ما را بگیرد. حضرت عیسی در اندیشه شد تا به آن شخص چه گوید و چگونه عذر او را بخواهد. ناگاه وحی الهی در رسید یا روح الله دوست خودپسند و دچار پندار خود را بگوی تا کار از سر گیرد، که هر عمل خیری تا امروز از او صادر شده به خاطر نظر حقارتی که به آن مفلس انداخت از دیوان و دفتر عمل او محو کردیم و آن فاسق گناهکار را بشارت ده که به آن حسرت و ندامت که به پیشگاه ما پیش آورد، مسیر توفیق به روی او گشودیم و دلیل عنایت را در راه هدایت به حمایت او فرستادیم.18
جوان گناهکار
ملا فتح الله کاشانی در عسیر منهج الصادقین، و آیت الله کلباسی در کتاب انیس اللیل نقل کرده اند: در زمان مالک دینار جوانی از زمره اهل معصیت و طغیان از دنیا رفت. مردم به خاطر آلودگی او جنازه اش را تجهیز نکردند و آن را در مکانی پست و محلی پر از زباله انداختند و رفتند. شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالی به مالک دینار گفتند بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن در گورستان صالحان و پاکان دفن کن عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با چه وسیله مقرب درگاه احدیت شد؟ جواب آمد در وقت جان دادن با چشم گریان گفت: «یا مَنْ لَهُ الدُّنيا و الآخرة إرحم من ليس له الدنيا والآخرة ای که دنیا و آخرت از اوستا رحم کن به کسی که نه دنیا دارد نه آخرت». مالک! کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را بر نیاوردیم.19
دعای مستجاب
در زمان منصور بن عمار که از زمره عارفان و اهل حال ،بود ثروتمندی مجلس معصیتی آراست و چهار درهم برای خرید وسایل پذیرایی به غلامش داد و او را روانه بازار کرد. غلام در راهی که به سوی بازار می رفت از مجلس منصور بن عمار گذشت. گفت بایستم و گوش فرادهم که منصور بن عمار چه می گوید. شنید منصور برای فردی تهی دست از مجلسیان خود چیزی طلب می کند و می گوید: کیست که چهار درهم انفاق کند تا چهار دعا در حق او کنم؟ غلام پیش خود گفت: چیزی بهتر از این نیست که چهار درهم را به جای خرید طعام و شراب برای اهل معصیت به او دهم تا در حق من چهار دعا کند. چهار درهم را به منصور پرداخت و گفت: چهار دعا در حق من کن. منصور گفت: چه دعاهایی در حقت کنم؟ دعایت را بیان کن. گفت: اول دعا کن که خدا مرا از اسارت بندگی و بردگی اربابم آزاد کند. دوم آنکه خدا خواجه مرا توفیق توبه عطا فرماید. سوم آنکه عوض این چهار درهم انفاق شده را به من عطا کند. چهارم آنکه مرا و خواجه ام و اهل مجلس خواجه ام را بیامرزد. منصور چهار دعا کرد و غلام با دست تهی به سوی خواجه بازگشت. خواجه گفت: کجا بودی؟ غلام گفت: ای خواجه چهار درهم دادم و چهار دعا خریدم. خواجه گفت: چهار دعا کدام است؟ غلام گفت: دعای اول اینکه از قید بردگی آزاد شوم. خواجه گفت: تو در راه خدا آزادی. دوم آنکه تو ای خواجه توفیق توبه از گناه یابی. خواجه گفت: توبه کردم. سوم آنکه خدا عوض چهار درهم را به من عطا فرماید. خواجه چهار درهم به او داد. چهارم آنکه خدای مهربان من و تو و اهل مجلس را بیامرزد. خواجه گفت: آنچه بر عهده من بود بجا آوردم. آمرزش من و تو و اهل مجلس از عهده من بیرون است. خواجه شبانه در عالم رؤیا صدای هاتفی را از جانب حق شنید. ای بنده تو با این فقر و مسکنت به وظیفه خود رفتار کردی، حاشا به کرم ما که با وجود کرم بی پایان به وظیفه خود عمل نکنیم ما تو، غلامت و تمام اهل مجلس را آمرزیدیم.20
ورود بر خدای کریم
نقل اســت که روزی ابوعمر بیکندی دید گروهی می خواهند جوانی را به خاطر گناه و فســاد از منطقه بیرون کنند و زنی از پی او ســخت گریه می کند. پرســید: این زن کیســت؟ گفتند: مادر اوســت. دلش رحــم آمــد، از او نــزد جمع شــفاعت کرد و گفت: این بار او را ببخشــید، اگر به گناه و فســاد بازگشــت بر شماست که او را از شهر بیرون کنید.
ابوعمــر می گویــد: پــس از مدتی به آن ناحیه بازگشــتم. در آنجا از پشــت در صدای ناله شــنیدم. گفتــم شــاید آن جــوان را به خاطر ادامۀ گناه بیــرون کردند و مادر از فراق او ناله می زند. در زدم، مادر در را باز کرد، حال جوان را جویا شــدم. گفت: از دنیا رفت، ولی چگونه از دنیا رفتنی! وقتی اجلش نزدیک شــد، گفت: مادر! همســایگان را از مردن من آگاه مکن، من آنان را آزرده ام و آنان مرا به گناه شماتت و سرزنش کرده اند، دوست ندارم کنار جنازۀ من حاضر شوند. خودت عهده دار تجهیز من شــو و این انگشــتر را که مدتی اســت خریده ام و بر آن »بســم الله الرحمن الرحیم« نقش بســته است، بــا مــن دفــن کن و کنار قبرم نزد خدا شــفاعت کــن که مرا بیامــرزد و از گناهانم درگــذرد. به وصیتش عمــل کــردم. وقتی از دفنش برمی گشــتم گویی شــنیدم: مادر ! برو و آســوده باش، مــن بر خدای کریم وارد شدم.21
توبه پشت توبه
عطــار در منطــق الطیر می گوید: مردی پس از گناه پشــت گناه و کثرت معصیت توفیق توبه یافت. پس از توبه بر اثر غلبۀ هوای نفس دچار معصیت شد. بار دیگر توبه کرد، ولی توبه اش را شکست و گرفتــار گنــاه شــد تــا جایی که به عقوبــت و جریمه و مکافــات و کیفر بعضــی از گناهانش مبتلا شــد و بــه ایــن حقیقــت آگاهــی پیدا کــرد که عمــرش را بی حاصــل تباه کــرده و نزدیک بــه رحلت شــده اســت. دوبــاره به خیــال توبه افتاد، ولــی از خجالت و شرمســار ی رو ی توبه نداشــت و چون دانۀ گندم روی تابۀ سرخ شــده از آتش در ســوز و گداز بود، تا وقت ســحر از منادی غیبی شــنید: ای گنهــکار ! خــدای مهربــان می فرمایــد: چــون اول توبه کردی تو را بخشــیدم، وقتی توبه شکســتی در حالــی کــه می توانســتم از تو انتقــام بگیرم مهلتت دادم تا توبه کردی و توبــه ات را پذیرفتم؛ تا بار
ســوم که توبه شکســتی و خود را در معصیت غرق کردی. اکنون اگر به خیال توبه هســتی توبه کن که توبه ات را می پذیرم.
در سحرگه هاتفیش آواز داد
سازگارش کرد، کارش ساز داد
گفت میگوید خداوند جهان
چون در اول توبه کردی ای فلان
عفو کردم، توبه بپذیرفتمت
میتوانستم ولی نگرفتمت
بار دیگر چون شکستی توبه پاک
دادمت مهل و نگشتم خشمناک
ور چنانست این زمان ای بیخبر
آرزوی تو که بازآیی دگر
بازآی آخر که در بگشادهایم
تو غرامت کرده باز ایستادهایم22
بتبرستی که بت راخطابمیکرد و خداخطابش را لبیک گفت!
عطار در منطق الطیر روایت می کند: شبی حضرت روح الامین در سدرة المنتهی قرار داشت. شنید از جانب خدای مهربان ندای لبیک می آید، ولی ندانست این لبیک در جواب کیست. خواست شایسته شنیدن لبیک را بشناسد، در تمام آسمان و زمین کسی را نیافت. ملاحظه کرد از پیشگاه حضرت حق پیاپی جواب لبیک می رسد. دوباره نظر کرد، اثری از چنان بنده ای که سزاوار مقام جواب باشد نیافت. عرضه داشت: الهی! مرا به سوی بنده ای که پاسخ ناله اش را می دهی راهنمایی کن. خطاب رسید: به خاک روم نظر انداز. نظر کرد دید بت پرستی در بتخانه روم در حالی که چون ابر بهار می گرید بتش را صدا می زند. جبرئیل از مشاهده این واقعه در جوش و خروش آمد عرضه داشت: حجاب از برابرم برگیر که چگونه است که بت پرستی بت خود را ستایش میکند و او را به زاری می خواند و تو از روی لطف و رحمت جوابش را می گویی خطاب رسید. بنده ام دلش سیاه شده و به این خاطر راه را گم کرده است، ولی چون مرا از کیفیت راز و نیازش خوش آمد جواب می گویم و به پاسخش لبیک می سرایم تا به این وسیله راه را پیدا کند. در آن هنگام زبان او به خواندن خدای مهربان گشوده شد!23
از شقاوت به سعادت
صاحب تفسير فاتحة الکتاب که یکی از مهمترین کتابهای عرفانی و علمی است روایت می کند در بنی اسرائیل عابدی بود دامن انقطاع از صحبت خلق در چیده و سر عزلت در گریبان خلوت کشیده. چندان رقم طاعت و بندگی در اوراق اوقاتش ثبت کرده بود که فرشتگان آسمانها او را دوست گرفتند و جبرئیل که محرم اسرار پردۀ وحی بود در آرزومندی زیارت و دیدار او از حضرت حق درخواست نزول از دایره افلاک به مرکز خاک نمود. فرمان رسید در لوح محفوظ نگر تا نامش را کجا بینی. جبرئیل نظر کرد نام عابد را مرقوم در دفتر تیره بختان دید. از نقشبندی قضا شگفت زده شد. عنان عزیمت از دیدار وی باز کشید و گفت: الهی کسی را در برابر حکم تو طاقت نیست و مشاهده این شگفتیها را قوت و نیرو نیست خطاب رسید چون آرزوی دیدن وی را داشتی و مدتی بود که دانه این هوس در مزرعه دل میکاشتی اکنون به دیدار او برو و از آنچه دیدی وی را آگاه کن. جبرئیل در صومعه عابد فرود آمد. او را با تنی ضعیف و بدنی نحیف دید، دل از شعله شوق سوخته، و سینه از آتش محبت افروخته، گاهی قندیل وار پیش محراب طاعت سوزناک ایستاده و زمانی سجادوار از روی فروتنی به خاک تضرع و زاری افتاده است. جبرئیل بر وی سلام کرد و گفت: ای عابد! خود را به زحمت مینداز که نام تو در لوح محفوظ داخل صحیفۀ تیره بختان است. عابد پس از شنیدن این خبر چون گلبرگ تازه که از وزش نسیم سحری شکفته شود، لب خندان کرد و چون بلبل خوش نوا که در مشاهده گل رعنا نغمه شادی سراید، زبان به گفتن «الحمد لله» به حرکت آورد.
جبرئیل گفت: ای پیر فقیر! با چنین خبر دلسوز و پیام غم اندوز تو را ناله «انا الله» باید کرد، نعره «الحمد لله» می زنی؟ تعزیت و تسلیت روزگار خود می باید داشت، نشانه تهنیت و مسرت اظهار می کنی؟ پیر گفت: از این سخن درگذر که من بنده ام و او مولا، بنده را با خواهش مولا خواهشی نباشد و در پیش ارادت او ارادتی نماند؛ هرچه خواهد کند زمام اختیار در قبضه قدرت اوست، هرجا خواهد ببرد، عنان اقتدار در کف مشیت اوست هرچه خواهد کند؛ «الحمد الله اگر او را برای رفتن به بهشت نمی ،شایم باری برای هیمۀ دوزخ به کار آیم!
جبرئیل را از حالت عابد رقت و گریستن آمد. به همان حال به مقام خود بازگشت. فرمان حق رسید که در لوح نگر تا ببینی که نقاش «یمحُوا الله ما يَشَاءُ وَيُثْبِتُ»24 چه نقش انگیخته و صورتگر «وَیفْعَلُ الله ما يشاء»25 چه رنگ ریخته است؟
جبرئیل نظر کرد نام عابد را در دیوان نیک بختان دید وی را حیرت دست داد. عرضه داشت: الهی! در این قضیه چه سری است و در تبدیل و تغییر مجرمی به محرمی چه حکمت است؟ جواب آمد: ای امین اسرار وحی و ای مهبط انوار امر و نهی! چون عابد را از آن حال خبر کردی ننالید و پیشانی جزع بر زمین نمالید بلکه قدم در کوی صبر گذاشت و به حکم قضای من رضا داد، کلمه «الحمد الله» بر زبان راند و مرا به جمیع محامد خواند. کرم و رحمتم اقتضا کرد که به برکت گفتار «الحمد لله»، نامش را از گروه تیره بختان زدودم و در زمره نیک بختان ثبت کردم.26
خدايا رحمتت دریای عام است از آنجا قطره ای ما را تمام است
اگر آلایش خلق گنهکار در آن دریا فرو شویی به یکبار
نگردد تیره آن دریا زمانی ولی روشن شود کار جهانی27
خداوندا همه سرگشتگانیم مصیبت دیدگان و آغشتگانیم
ز سر تا پا همه پیچیم بر پیچ چه سر چه پا همه هیچیم بر هیچ
همه بیچاره ایم و مانده بر جای بر این بیچارگی ما ببخشای28
۱، زمر (۳۹)، آیه ۵۳.
٢. يقيناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است» (بقره (۲)، آیه ۱۷۳، ۱۸۲، ۱۹۲ و ۱۹۹؛ مائده (۵)، آیه ۳۹)
3.«و خدا به بندگان مهربان است» (بقره (۲) آیه ۲۰۷؛ آل عمران (۳)، آیه ۳۰).
۴. «و خدا به توفیق خود به سوی بهشت و آمرزش دعوت می کند» (بقره (۲)، آیه ۲۲۱).
5.«و بدانید که خدا بسیار آمرزنده و بردبار است» (بقره (۲)، آیه ۲۳۵).
۶. و خدا هرکه را بخواهد به رحمت خود اختصاص می دهد» (بقره (۲)، آیه ۱۰۵)
7.«و خدا دارای فضل بزرگی است» (بقره (۲)، آیه ۱۰۵)
8.«یقیناً خدا همواره گذشت کننده و بسیار آمرزنده است» (نساء (۴)، آیه ۴۳).
۹. خدا همواره بسیار توبه پذیر و مهربان است» (نساء (۴)، آیه ۱۶)
۱۰. «و او مهربان ترین مهربانان است» (یوسف (۱۲)، آیه ۶۴).
۱۱، « یقیناً آمرزش پروردگارت گسترده و وسیع است، (نجم (۵۳)، آیه ۳۲).
12.عدّة الداعى، ص ۱۴۸ – ۱۴۹؛ بحار الأنوار، ج ۶، ص ۷، ح ۱۷؛ المحجة البيضاء، ج ۸، ص ۳۸۶
13.تفسير منهج الصادقين، ج۱، ص۳۱.
14.المحجة البيضاء، ج ۸، ص ۳۸۴؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۲۱۹ نهج الحق، ج۱، ۳۷۴.
15.الأمالي، ص ۲۷۴؛ روضة الواعظين، ج۲، ص۵۰۲
16.تفسير منهج الصادقين، ج۱، ص۳۱. روایات باب رحمت خدای متعال مفصلاً در بحار الأنوار، ج ۷، ص ۲۸۶، باب ۱۴ ما يظهر من رحمته تعالى في القيامة و المحجة البيضاء، ج ۸، ص ۳۸۳ ، باب فى سعة رحمة الله وكتاب تفسير فاتحة الکتاب و دیگر تفاسیر قرآن نقل شده است.
17.تفسير فاتحة الكتاب، ص۷۴.
18.تفسیر فاتحة الکتاب، ص 63
19.تفسیر منهج الصادقین، ج،8 ص110؛ انیس اللیل، ص 45
20. تذکرة األولیاء، ذکر منصور عمار .
21.تفسیر روح البیان، ج،1 ص 337
22.منطق الطیر، عذر آوردن مرغان، حکایت مرد توبه شکن.
23.منطق الطیر، عذر آوردن مرغان، حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب می کرد و خدا خطابش را لبیک گفت.
24.رعد (۱۳)، آیه ۳۹.
25.ابراهیم (۱۴)، آیه ۲۷
26. تفسیر فاتحة الکتاب، ص 107
27.الهی نامه، روایت دیگر دیباچۀ الهی نامه
28.اسرار نامه، بخش اول، المقالة الاولی فی التوحید»
source